ما باید بیدار باشیم
http://www.one-alone.blogfa.com/8908.aspx
مردی به بارگاه کریم خان زند معروف به وکیل الرعایا می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا با خان زند ملاقات کند.
سربازان مانع ورودش می شوند. خان که مشغول غلیان کشیدن بوده است، سروصدا را می شنود و جویای ماجرا می شود.
پس از گزارش سربازان، خان دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.
مرد به حضور خان می رسد و با این پرسش مواجه میشود: چرا این همه ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید: همه اموالم را دزد برده است و دیگر چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد:وقتی که اموالت را می بردند تو کجا بودی؟
مرد می گوید: من خوابیده بودم.
خان می گوید:خب! چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد پاسخی بسیار زیبا به این سوال شاه می دهد :برای این که فکر می کردم تو بیداری!
خان بزرگ زند لحظه ای تامل می کند و آنگاه دستور می دهد تا خسارت مرد جبران شود و در آخر می گوید:این مرد حق دارد. ما باید بیدار باشیم.
زهی بر او.