مقبول عامه
گارگین فتائی
خوش به حال آنکسی کو نیست در دنیا غریب
ظاهرش بس مضحک و رفتار و خَلقش بس عجیب
خلق ، او را با خودش یکسان نگارد در عمل
می دهد از احترام و آرزو او را نصیب
از حقارت وز تمسخر کس نپاشد بر رخش
صحبت کوچک شمردن را نبودش کس خطیب
دست دلبر را بگیرد ، عشق پاشد بر دلش
صحنه ای مقبول باشد نزد خلقش این حبیب
خلق در برخورد با او از غرض خالی شود
از خجالت ، سرخی رویش نباشد در ضریب
خوش به حال آنکسی کو بهر نیل بر هدف
می شود پیروز بر هر بی سر و پا و رقیب