Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

هفت گفتار از دوستان

$
0
0

 

هفت گفتار از دوستان

 

 

1: پسر و دختر در پارک

 

پسر در پارک عاشق دختر شد...

رفت و کنارش رو نیمکت نشست.....

به دختر گفت عاشقتم...

دختر گفت : خونه داری؟؟؟

 پسر گفت : نه

دختر گفت : ماشین داری؟؟؟

 پسر گفت : نه

 دختر گفت : پول داری؟؟؟

 پسر گفت : نه

 دختر گفت : شغل داری؟؟؟

 پسر گفت : نه

 دختر گفت : بزن به چاک !

پسر گفت : وقتی یه ویلای بزرگ تو ولنجک دارم خونه میخوام چیکار؟

 وقتی راننده ی شخصی دارم ماشین میخوام چیکار؟

 وقتی یه کارخونه دارم پول میخوام چیکار؟

 وقتی صاحب یه شرکت بزرگم شغل میخوام چیکار؟

 دختر گفت : عاشقتم

 پسر گفت : بزن به چاک

 

 

2: حکایت ما آدمهای لنگه به لنگه

 

حکایت ما آدم ها

حکایت کفشاییه که

اگه جفت نباشند

هر کدومشون

هر چقدر شیک باشند

هر چقدر هم نو باشند

 تا همیشه

لنگه به لنگه اند

کاش

خدا وقتی آدم ها رو می آفرید

جفت هر کس رو باهاش می آفرید

تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها

به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند...

 

 

 

3: نذر آرایشگر

 

در شهری در آمریكا، آرایشگری زندگی می‌كرد كه سالها بچه‌دار نمی‌شد.او نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا یك ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد!

روز اول یك شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان كار، هنگامیكه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت.

فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، یك جعبه بزرگ شیرینی و یك كارت تبریك و تشكر از طرف قناد دم در بود.

 روز دوم یك گل فروش هلندی به او مراجعه كرد و هنگامی كه خواست حساب كند، آرایشگرماجرا را به او گفت.

 فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز كند، یك دسته گل بزرگ و یك كارت تبریك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم یك مهندس ایرانی به او مراجعه كرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه منظره‌ای روبروشد؟ فكركنید.

.شما هم یك ایرانی هستید. حدس بزنید...

چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف كشیده بودند و غر می‌زدند كه پس این مردك چرا مغازه‌اش را باز نمی‌كند

 

 

 

4: پرسش از دیوانه

 

از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟

 دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را… !

گفتند : عشقت کیست؟

 گفت:عشقی ندارم...!!!

خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟

گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ، وعده سرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم

گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ، اگر ترکت کرد چه…؟

 اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم

 

 

 

5: رو به رو شدن با شخصی که دوستش داری

 

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،

 ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ *

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،

 ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ*

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،

 ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ*

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،

 ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ تو احساس آشنایی کند*

این رمز موفقیت توست**

و به قول سهراب سپهری عزیز ؛

 زندگی با همه‌ی وسعت خویش

 محفل ساکت غم خوردن نیست

 حاصلش تن به جزا دادن و افسردن نیست

 زندگی خوردن و خوابیدن نیست

 زندگی جنبش جاری شدن است

 از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند...

 

 

6: حاجت خود را با او بگوي...

 

بدان ، خدايي که گنج هاي آسمان و زمين در دست اوست ، به تو اجازه ي درخواست داده ، و اجابت آن را بر عهده گرفته است .

تو را فرمان داده که از او بخواهي تا عطا کند ، درخواست رحمت کني تا ببخشايد ،

 و خداوند بين تو و خودش کسي را قرار نداده تا حجاب و فاصله ايجاد کند ،

 و تو را مجبور نساخته که به شفيع و واسطه اي پناه ببري ،

 و در صورت ارتکاب گناه دَرِ توبه را مسدود نکرده است ،

 در کيفر تو شتاب نداشته ، و در توبه و بازگشت ، بر تو عيب نگرفته است ،

 در آنجا که رسوايي سزاوار توست ، رسوا نساخته ، و براي بازگشت به خويش شرايط سنگيني مطرح نکرده است ،

 در گناهان تو را به محاکمه نکشيده ، و از رحمت خويش نا اميدت نکرده ، بلکه بازگشت تو را از گناهان نيکي شمرده است .

هر گناه تو را يکي ، و هر نيکي تو را ده به حساب آورده ، و راه بازگشت و توبه را به روي تو گشوده است .

هرگاه او را بخواني ، ندايت را ميشنود ، و چون با او راز دل گويي ، راز تو را ميداند ،

 پس حاجت خود را با او بگوي ، و آنچه در دل داري نزد او بازگوي ،

 غم و اندوه خود را در پيشگاه او مطرح کن ، تا غم هاي تو را برطرف کند و در مشکلات تو را ياري رساند

 

 

 

 

7: کمتر و بیشتر

 

"کمتر بترسید؛ بیشتر امیدوار باشید.

کمتر بخورید، بیشتر بجوید.

کمتر آه بکشید، بیشتر نفس بکشید.

کمتر متنفر باشید، بیشتر عشق بورزید.

و بعد خواهید دید که همه چیزهای خوب از آنِ شما خواهد شد."

 

 

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>