با اینا بهت یک کیلو پنیر میدن!؟
گارگین فتائی
وقتی که من آثار برتر موسیقی کلاسیک جهان رو با اون زیبایی و شکوه خودش گوش میدم ، وقتی آثار ادبیات کلاسیک جهان رو می خونم ، وقتی در مورد یک فیلم با ارزش از سینمای هنری جهان مطالعه و بررسی می کنم و کلاً وقتی غرق در دنیای پر معنای هنر میشم انگار تو این دنیا نیستم و لحظاتی ، شیرینی جاودانگی و معنا رو در هنر حس می کنم .
ولی متاسفانه وقنتی گام در این دنیای خاکی پر از ناخالصی می گذارم کسب و کار و تجارت کاملاً جای هنر و میگیره و بر اون سیطرهء کامل داره .
فکرش رو بکنید وقتی در میان جمعی اعم از آشنایان یا نا آشنایان از بتهوون و سمفونی پنجمش ، از شکسپیر و تاجر ونیزیش ، از آندره ای تارکوفسکی و سولاریسش سخن می گویم جاش این جملات رو می شنوم
برو فکر نون باش که خربزه آبه
اینا برات نون و آب میشه ؟
فقط شکم
اینا رووللش پول کجاست
و بدتر از همهء اینها
با اینا بهت یک کیلو پنیر میدن!؟
واقعاً چی بر سر هنر و موسیقی عمیق و طرز تلقی مردم ما از هنرو دنیای اون اومده که دچار چنین تلقیاتی از هنر شده اند !؟