Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

حکایت مردی که خرش را گم کرده بود

$
0
0

حکایت مردی که خرش را گم کرده بود

بهزاد روحانی

 

واعظی در شهر غزنین بر منبر، سخن عشق می گفت.

در پایان، واعظ اعلام کرد هرکس هرچیزی گم کرده است در میان این انبوه جمعیت آن را بجوید.

مردی خرش را گم کرده بود، بانگ برآورد که ای مسلمانان خرِ من را که دیده است؟

هیچ کس از خر نشان نداد.

مرد بیچاره ناآرام و غمگین به انتظار نشسته بود. امام از عشق سخن می گفت و وصف عاشقان می کرد.

پرسید در میان شما کسی هست که تا به حال عاشق نشده باشد؟

سلیم غافلی که می پنداشت عاشق نبودن مهم و نیک است برخاست و گفت: عمر درازی کرده ام و هرگز مرا عشقی نبوده.

امام، مرد خر گم کرده را گفت: افساری بیاور و این مرد را ببر که آنچه در جستجویش بودی، اینجا یافتی.

مرد را بی عشق کاری چون بود

این چنین خر بی فساری چون بود؟

هرکه عاشق نیست او را خر شمر

خر بسی باشد ز خر کمتر شمر

 

 

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles