کار نوجوانان ما به کجا رسیده!؟
گارگین فتائی
دیروز برای من اتفاقی افتاد که از فرط ناراحتی نمی تونم اونو بازگو نکنم شاید با گفتن اون کمی سبک بشم .
دیروز من و دوستم داشتیم با اتوبوس به سمت خونمون می رفتیم ساعت دو و نیم ظهر بود در یکی از ایستگاهها که اونجا یک دبیرستان وجود داره عده ای بچه مدرسه ای محصل سوار اتوبوس شدند وقتی این بچه ها که نوجوانان پانزده یا شانزده ساله بودند داشتن با هم حرف می زدند تنها از چاقو و شیشه صحبت می کردند این یکی به اون یکی می گفت دیروز دیدی فلانی ( یکی از بچه ها) دعوا کرد به طرف مقابل چاقو زد اون یکی گفت نه بابا چاقو نبود شیشه بود با شیه شکم یارو رو پاره کرد .
وقتی ما می خواستیم از اتوبوس پیاده شیم یکی از اونها با حالت زشتی به من نگاه کرد و با توجه به آلبینیست بودن من و سفیدی پوست و مویم حرفی بهم زد که گفتن اون در این وبلاگ خارج از ادب و نزاکته .
من می خواستم جوابشون رو بدم ولی با خودم گفتم کسانی که مرتباً از چاقو و قمه حرف می زنند حتماً آدمهای شری هستند و ممکنه روی من هم چاقو یا شیشه بکشند بعد با خودم گفتم من که ازشون بزرگ ترم ولی باز عقلم بهم گفت که مگه داداشی قوی ترین مرد جهان نبود پس چطور یکی از همین نوجوان های شونزده هفده ساله اونو کشت ؟
خلاصه خیلی عصبانی و ناراحت شدم من که عاشق ایران هستم با این حرف اون نوجوان انگار نفرت عجیبی از مردم ایران در درون من ایجاد شد و مرتباً خودم رو سرزنش می کردم که چرا جوابشون رو ندادم .
ما که خودمون نوجوان بودیم تنها از درس و امتحان حرف می زدیم و توقع افراد جامعه هم از نوجوانانش اینه که دنبال درس و مدرسه باشند و به مملکت خودشون خدمت کنند .
حال چی شده که نوحوونهای مملکت ما تا این حد خشن شدند و تنها حرفی که می فهمند حرف چاقو و دعواست !؟