عشق خالص تو
گارگین فتائی
خیلی وقت است که از تو خبری ندارم
هر کجا سراغت را می گیرم
ردی از تو نمی یابم
هر روز
دلم بیشتر هوای تو را می کند
هر روز یاد تو در قلبم قوی تر می شود
اما یافتنت دشوارتر
لحظه های با هم بودن
آن خاطره های شیرین
از ذهنم پاک نمی شود
تو فرشته ای بودی
که خالصانه ترین عشقت را نثارم کردی
واقعاً که چه موجودی است این انسان!
تا زمانی که پیشم بودی
نمی دانستم که چه گوهر گرانبهائی دارم
اما اکنون که از من دوری
تازه قدر این گوهر را می فهمم
من می خواهم
که چشمانم به چشمان تو بیافتد
هر لحظه و هر دقیقه چهره ات رو به رویم باشد
می خواهم همیشه در کنارم باشی
و هیچ گاه از من دور نشوی
چرا که باارزش ترین چیزی که در این دنیا داشتم
عشق تو بود
اما چقدر راحت
و چه زود
آن را از دست دادم