عشق حصار شکن
گارگین فتائی
همیشه بار اول شیرین است
و اگر پای عشق در میان باشد
شیرین تر
دو دلداده همدیگر را می بینند
یک سلام و یک علیک
یک صحبت مختصر
اما در دلهایشان حرف های زیادی دارند
حرف های نفهتهء فراوان
در ذهن خود
چه رویاهای زیبائی می سازند
که در همهء آنها
نقش اصلی بر عهدهء معشوق است
آنها بعد از سلام گفتن
منتظر بهانه اند
بهانه ای برای صحبت بیشتر
از کنار هم نشستن
چه لذتی می برند
انگار که در آسمانها پر کشیده اند
آنگاه که زمان خداحافظی می رسد
به ناچار با هم وداع می کنند
اما دلهایشان با این وداع نیست
طرز نگاههایشان
بیزاری از دوری را تداعی می کند
بار اول و نگاه اول
عشق در یک نگاه نیست
اما چنان عشق را در وجودت می اندازد
که فروکش کردنش کار ساده ای نبست
افسوس و صد افسوس
که خیلی چیزها بر سر راه عشق
مانعی بزرگ است
این دو دلداده می خواهند
در همان لحظه
هنگامی که عشق در وجودشان شعله ور می شود
بی مقدمه به هم بگویند
دوستت دارم
می خواهم همیشه در کنارم باشی
می خواهم ههمه بدانند
که دل در گرو تو دارم
به همین سادگی
به سادگی هر چه تمام تر
اما مدتها طول می کشد
تا حصارها کنار برود
حصارهایی که
این دو عاشق
هیچ نقشی در ایجاد آنها نداشته اند
حصارهایی که
انسانها خود برای خود ایجاد کرده اند
اما این دو دلشیفته دیگر
کاسهء صبرشان لبریز شده است
عشق بالاتر از هر حصاری است
عشق باید حصارها را در هم شکند
در این لحظه
عشق باید دیوانه گردد
هر زنجیزی را پاره سازد