من از یه عده واقعاً ممنونم
گارگین فتائی
توی زندگی هر کسی مسائلی هست که هر چند ممکنه برای دیگران بی اهمیت باشه اما برای خود اون شخص واقعاً دردآور و تلخه ، مخصوصاً اینکه بدونه اون مشکل و یا مساله راه حلی نداره و تا آخر عمرش باید اون مساله و عواقب و اون و جهل و نادانی مردم نسبت به اون مساله رو تحمل کنه.
صد البته تا شخصی کاملا جای این فرد نیاشه نمی تونه وضعبت و شرائطش رو درک کنه و البته نصیحت کردن و مدام رجز خوندن که تو در اشتیاهی و مزخرفاتی از این دست گقتن خیلی راحته چرا که هیچ گاه خودش در شرادط اون شخص نبوده.
از جمله یکی از این موارد وضعیت جسمی منه ، اگه ویلاگ منو خونده باشید و مطالبش رو دیده باشید من چندین بار گفتم که میتلا به آلبینیسم هستم البته نمی خوام زیاد در این باره حرف یزنم جون هر چی لازم بود توی پستهای قبلی نوشتم فقط اینو بگم که افرادی مثل ما از از بدو تولدشون پوست بدن و موهاشون سفید میشه و این دست خودشون نیست.
اما شما بیا اینو به یه عده حالی کن واقعا نمیشه چون توی جهل و نفهمی خودشون دارن غوطه می خورند و اگه ناراحت هم بشی سر آخر بهت میگن تا حالا عین تو ندیدن .
البته اینها از ادبیات خوبی هم برخوردارن یعنی از الفاظی استفاده می کنند مثل
آقا بزرگ
بابا بزرگ
عمو
دائی
و یا دویست سالشه هنوز داره راه میره یا دانشگاه میاد
وسخنان شیرین و گهرباری نظابر آن
حالت دیگری از ادیبات رو دارن مثل اینکه
خجالت نمی کشه موهاشو رنگ کرده
قیافشو ببین تو رو خدا
این شیفته اروپا شده شکلش رو این طوری در آورده غرب زده کثافت
ملاحظه می فرمائید که چه ادبیات شیرینیه
البته بهتر و شیرین تر از این هم هست و اون زمانیه که تا تو رو می بینند شروع می کنند به زدن زیر خنده هی مدام هر هر و کر کر می خندند فرقی هم نمی کنه اینها از هر قوم و ائینی هستند فارس و تزک و لر وازمنی و سملمون و مسیحی و یهودی و غیره .
در خارج هم همینه کلاً صدای دهل از دور خوشه اونجا هم آدم یی شعور زیاده اگه و جلو روت نمی خندن وقتی کمی دور تر میشی می خندند.
حالا جالب تر از این هم هست و اون زمانیه که وقتی تو رو چندین بار دیدن و سوژه برای خندیدن نداشتن این دفعه ابراز نفرتشون گل می کنه آخه از اول هم تو رو دوست نداشتن و به همین دلیل تمسخر می کردند منتهی کاسه صیرشون لبریز شده و کم کم ماهیت خودشونو نمایان می کنند.
گناه ندارن بیچاره ها همیشه حق با اینهاست ، من و امثال من کی باشیم که حرفی بزنیم کلا ما مگه حق هم داریم!
من چند وقت پیش یود که موهام مثل بقیه بلند شده بود و خواستم برم سلمونی و البته مدام توی این فکر بودم که بگم چطوری موهامو اصلاح کنه که قشنگ بشه و متناسب با حال و هوای من یعنی جوانی و یا نزدیک به اون آخه خیلی از ماها چهل سال به بالا رو دیگه جوونی حساب نمی کنیم و زنده زنده طرف رو دفن می کنیم آخه این هم از فرهنگ گهربار چندین هزار ساله ما نشات می گیره و
خلاصه مدام توی این فکر بودم که باز یک عده از این افراد که مدام به یاد من میندازند که من متفاوت از بقیه هستم و غلط می کنم فکر کنم باید مثل بقیه باشم اعمال شیرین و بافرهنگ خودشون رو تکرار کردن.
من گفتم گور بابای مو و ظاهر، چه فرقی می کنه وقتی که از اول و بدو تولد متفاوت خلق میشی و از دید همه با دیگران فرق داری حالا موهات فلان شکل یاشه یا اصلا از ته بزنی .
چه فرقی می کنه وقتی دنبال یار و همدمی اما اونها هم تخم و ترکه همین افرادی که ذکر نمودم هستن و اونچه ازث بردن همین رفتارهای گهربار اجدادشونه خوب تبعا اونها هم میگند من بیام با این پیرمرد هشتاد ساله که موهش عین برف سفید شده حرف بزنم مگه خلم یا چیزی بالاتر از اونم.
حالا این مودبترینشون بود حالت دیگش اینه که میگن ضایع و تابلوئه من با این راه برم یا دوس بشم و بعد با هم زندگی هم بکنیم و غیره .
خلاصه من از این افراد از ته دل ممنونم که تفاوت منو مدام به من گوشزد می کنند و بهم می فهمونند که با دیگران فرق دارم و نباید مثل بقیه و برابر با اونها توقعاتی داشته باشم
رفتم به سلمونی ، اون گقت چطوری کوتاه کنم
گقتم مگه فرقی هم می کنه!