حاکم رد و قبول
گارگین فتائی
آدم توی زندگیش چیزهای مختلفی می خواد و برای رسیدن به اونها تلاش می کنه و البته نقش خداوند هم در رسیدن به آنچه که انسان در پی اون هست قابل انکار نیست.
من خودم خداباور هستم و می دونم که اکثر خواننده های این وبلاگ هم از هر دین و مرامی که باشند لا اقل خدا رو قبول دارند .
ما برای رسیدن به اهداف خود که البته منظور در اینجا اهداف مشروع و در حد معقولی هست ضمن تلاشمون دست به دامن خدا هم میشبم و برای جلب رضایت وی کارهای مختلفی انجام میدیم از نذر کردن و قربانی گرفته تا دعای مداوم و یا انداختن پول به صندوق صدقات و کمک به فقرا و غیره .
انصافاً خدا هم تعدادی از خواسته هامون رو برآورده می کنه به گونه ای که وقتی روند رسیدن به اون خواسته رو مرور می کنیم احساس می کنیم تنها با تلاش خودمون و بدون کمک خداوند امکان نداشت به اون هدف خودمون برسیم و این امر از طریق حوادثی که بدون دخالت ما و در جهت نیل به اهدافمون رخ میده حس می کنیم و همیشه هم ممنون و سپاس گزار خداوند متعال هستیم.
اما همه ما اهدافی داریم که گر چه اهدافی طبیعی و مشروعه اما بهش نمی رسیم البته تلاش زیادی در این راه می کنیم و مثل بقیه اهدافی که بهش رسیدیم خدا رو هم فراموش نمی کنیم و هر روز در دعاهامون از وی اون هدف و رسیدن به اونو خواستاریم و می دونیم هدف ما هدف نادرست و یا نامعقولی نیست.
با این وجود مثال اهدافی که به اونها نایل شدیم به این اهدافمون نایل نمی شویم و در این صورته که با انواع جوابها یی نظایر موارد زیر رو به رو میشیم
شاید مصلحت نبوده
شاید هنوز وقتش نرسیده
شاید می خواد چیر بهتری بهت بده
شاید موانعی در کارت هست
شاید می خواد تو رو امتحان کنه
همه این موارد می تونه درست باشه یا نباشه چرا که ما خودمون هم در مواجهه با این جوابها با کلمه شاید در ابتدای همه اینها برخورد می کنیم .
واقعیتش اینه که به قول سعدی خداوند حاکم رد و قبوله و انسان رو بر اساس حاکمیت خودش به اهدافی که خودش در نطر داره می رسونه و اگه نخواست نمی رسونه
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
.
به هر حال باید بپذیریم که برخی از ارزوها دست نیافتنی هستند حالا هر چقدر هم که تلاش کنیم مثلاً کسی که پاش به هر دلیلی قطع شده هرکاری هم بکنه براش دوباره پا سبز نمیشه و این واقعیت تلخیه که چاره ای جز این نداریم که باهاش بسازیم
این تجربه شخصی خود من در رسییدن به اهداف خودم در زندگانی است و وقتی به این جواب رسیدم که متوجه شدم خداوند منو به برخی چیزهائی که می خوام راحت رسونده ولی به برخی از چیزهای دیگر هر چقدر هم تلاش و سعی می کنم و دعا می خونم نمی رسونه و البته من باز هم شاکر و سپاس گزار وی هستم اما تبعا کسی که به اهدافی که در نظر داره و برای اون در طول زندگیش برنامه ریزی کرده و مدتها سعی و تلاش کرده نمی رسه خوب براش گلایه و شکایت می مونه و من چون خدا رو دوست خودم می دونم و باهاش هیچ نوع رو در وایسی وپنهان کاری ندارم باهاش درد دل می کنم و گلایه از اینکه چرا به اهدافی که واقعا اهدافی معقول و طبیعی هست و هیچ اشکال و ایرادی در هیچ زمینه ای نداره نه تنها منو بلکه خیلیها رو نمی رسونه؟
البته این حرف من به معنی این نیست که من از خداباوری بریدم و به خداناباوری رسیدم چرا که اگه خداباوران چند ایراد داشته باشند در عوض خداناباوران هزازان ایراد دارند و من اینو وقتی باهاشون داشتم بحث می کردم فهمیدم