علم و غرور
گارگین فتائی
فراگیری علم و دانش در نزد اکثر جوامع و ادیان و مذاهب و فرهنگها امر پسندیده ای بوده و هست از کتاب مقدس و امثال سلیمان که در آن به فراگیری حکمت و دانش تاکید می شود تا قرآن که حتی تا گور هم ترغیب به جستجوی دانش می کند.
کسانی که مخالف رشد علم و دانش هستند افرادی و جوامعی هستند که این رشد به نفع گروه و طبقه و یا حاکمیت و منافع شخصی خودشان نیست چنانکه ما بارها در خصوص برخی از حکام و پادشاهان در دوران باستان و ممانعتشان از فراگیری علم ، داستانها شنیده ایم.
اما چیزی که برای من محرز شده این است که فراگیری علم و دانش به تنهائی برای تکمیبل و پردازش شخصیتی یک فرد کافی نیست .
علم و دانش در کنار تمام محاسن خود اگر توام با اخلاقیات نباشد چیزی برای فرد به ارمغان نمی اورد مگر نوعی غرور و خود بزرگ بینی ناشی از احساس دانائی بیشتر و تحقیر دیگران از این بابت.
ما در زندگی خود بارها شاهد وجود چنین افرادی بوده و با انها برخورد کرده و از رفتارهای نادرست و زشتشان ناراحت شده ایم.
در محله ما دو چند نفری بودند که اصطلاحاا زیاد درس می خواندند و روز و شبشان شده بود درس خواندن و شرکت در مسابقات علمی و کسب نمره ممتاز در مدرسه و بعد دانشگاه .
اینها در درجه اول که دیگران را به خاطر اینکه مانند خودشان و به گفته خودشان استعداد نداشتند به باد تمسخر می گرفتنند و در اصل خیلی از خود متشکر بودند حتی بعضی از آنها کلا با هر کسی سلام عیلیک نمی کردند و دست ننمی دادند.
من از خداوند سپاس گزارم به خاطر استعدادهائی که به من داده که با وجود اینکه کم بینا هستم توانستم همانند دیگران به دانشگااه و مدرسه رفته و درس خوانده و مدرک گرفته و حتی وکیل شوم و حتی شعر بنویسم و وبلاگ درست کنم و کلی مقاله بنویسم که برخی از آنها در مجلات به نام من ثبت شود.
اما هیچ گاه نخواستم بیش از حد به خودم ببالم چون معتقدم علم بدون اخلاقیات غرور به بار می آورد که در مسیحیت یزرگ ترین گناه است.
متسافانه شخصی در محله ما بود که خیلی هم خوب درس می خواند اما همیشه به من به دیده تحقیر می نگریست و مدام مرا مورد تمسخر قرار می داد چه از لحاظ ظاهری و چه از لحاظ استعادادی چرا که من معمولا در علوم انسانی استعداد داشتم و این جناب اصطالاحاٌ مخ ریاضی و فیزیک و نظایر آن بود.
وقتی به آمریکا رفتم شنیدم که شده استاد دانشگاه ولی همان غرور در وجودش هست
یک نفر دیگر هم بود که همراه دویسش مدام افرادی را که به نظر خودشان کم سواد بودند و اندازه خودشان استعداد نداشتند مدام مسخره می کردند حتی خود من هم بارها از طرف اینها مورد تمسخر قرار گرفتم.
چند وقت پیش شنیدم این جناب در کانادا پرفسور شده
اینها البته نکات مقثت قضیه است
همین شخصی که پروفسور شده روزی به خانه دوستم رفت دوستم نسبت دور فامیلی با او داشت و البته ایشان خودش از خودش دعوت کرده بود کار تنها به اینجا ختم نمی شد بلکه این فرد چنان رفتارهای ناهنجار در خصوص خوردن غذا و خوراک و میوه و همچنین برخورد با افراد از خودش نشان داد که به هیچ وجه در شان کسی که عنوان پروفسوری را به یدک می کشد نیست.
ان شخصی هم که گقتم الان استاد دانشگاه شده چنان مغرور و از خود راضی هست که این رفتارش آن مقامش را تحت الشعاع قرار داده است.
متاسفانه این رفتارهای مغرورانه و نگاه کردن از بالاا در بین قشر تحصیل کرده فراوان است چنانکه همیشه افرادی که کلاس بالاتری هستند افراد کلاس پائین تر را مورد تحقیر قرار می دهند و حتی کسانی که نظری می دهند و مطلبی می نویسند بر حسب مدرک سنجیده می شوند مثلا اگر نویسنده دیپلمه باشد اصلاً او را ادم حساب نمیکنند ، اگر مدرک کارشناسی داشته باشد به او به دید مبنتدی نگاه می کنند و همیشه این مدرک گرائی متاسفانه بوده و هست.
من خود بالشخصه افرادی را دیده ام که گر چه حتی مدرک دکترا دارند اما سطح سواد افراد لیسانیه از آنها بالاتر بوده به نحوی که حتی خود اینها خیلی از سوالات خود را ازلیسانسه ها می پرسند بنابراین مدرک نمیتواند چندان ملاک درستی برای سنجش میزان علم یک نفر باشد چون علاوه بر اینکه یک فرد ممکن است مطالعات خارج از درس فراوانی داشته باشد با توجه به ملاک های اخذ مدرک در ایران و نحوه رسیدن به آنها نسیت به ممالک خارجی نمی توان آنها را معیار سنجش دانش افراد قرار داد.