بی تاب
گارگین فتائی
سالها در انتظارت ماندم و دیگر بس است
صبر طولانی کجا درمان قلب بی کس است !؟
صبر من از حد گذشت و طاقت از کف شد برون
زندگانی بی نشانی از حضورت محبس است
می روم هر سوی دنیا تا بیابم رد پا
گر نجویم ردی از تو عمر من خار و خس است
من به شوق دیدن رخسارهء تو زنده ام
میوهء عشقم بدون یار ، خشک و نارس است
خود نشان از خود بده ، حرفی بزن چیزی بگو
بهر تسکین دل پاره ، صدای تو بس است