تو را تاریخ یادش هست
لورکا داودی
http://alikonline.ir/fa/fa/news/culture/item/990-تو-را-تاریخ-یادش-هست
.
تو را تاریخ یادش هست اگر ما بی دهان بودیم
اگر ما غایبی پشت فراسوی زمان بودیم
چه دامن ها که خونین شد ز مهرویان نو رسته
برهنه سربه داران پریشان می لب بسته
تو را تاریخ یادش هست تو ای افسوس دامنگیر
تو ای در خون و در گریه در آن ویرانه ها درگیر
توان شاعران طاق است از این گفتاره غمگین
از آن جان دادن تلخ شقایق های آزرمگین
تو را تاریخ می بیند اگر چه فاسقان کورند
اگر چه تا به این حد از زبان عاشقان دورند
میان کوچ و ویرانی اگر جا مانده ای، باشد،
اگر در نفرت تلخی هراسان مانده ای باشد
بدان تاریخ می داند هر آنچه برسر آوار است
هر آنچه از تو ویران شد هر آنچه برقرار آزار است
گذشته تلخ و غمگین است اگر، اما تو می دانی
که در ذهن تر باران هزاران باره می مانی
تو را تاریخ یادش هست اگر ما بی دهان بودیم
اگر ما تاکنون تحت لوای ناکسان بودیم
کنون دنیا پس از قرنی لبالب هم دهان توست
من و ما و جهانی که زمانی صلح را می جست
چدا ماندیم اما حال میان شک نمی مانیم
برایت جملگی یکجا سرود عشق می خوانیم
سرود عشق می خوانیم و درها را نمی بندیم
به تلخی های ویرانگر به صد فریاد می خندیم
گذشته تلخ و غمگین است اگر، اما تو می دانی
که در ذهن باران هزاران باره می مانی