آسمان محبوب
جمع آوری از گارگین فتائی
.
کارگردان: داریوش مهرجویی
بازيگران: علي مصفا، ليلا حاتمي، مانی حقیقی، همايون ارشادي، فريده سپاهمنصور، محمدباقر صفانور و مبينا كريمي
نويسنده: داريوش مهرجويي و وحيده محمديفر بر اساس طرحي از سنبل رحيمي
تهیه کننده: فرامرز فرازمند
1388
خلاصه داستان: دکتر مهرداد شایان (علی مصفا) با اطلاع از نتیجه آزمایشات پزشکی خود متوجه می شود دچار یک تومور بدخیم مغزی است و چیز زیادی از عمرش باقی نمانده است. از شدت پریشانی سوار بر اتومبیل به جاده می رود و تلاش می کند تا با اتومبیل خودش را از دره به پایین پرت کند. اما در لبه پرتگاه با شنیدن فریاد زنی متوقف می شود. یک زن روستایی میانسال که شوهرش کنار جاده دچار سکته شده از او کمک می خواهد. دکتر به بالین شوهر آن زن می رود و پس از رسیدگی به او، آنها را ده شان می رساند. آنجا معلوم می شود که مرد، کدخدای ده است. آنها به اصرار از دکتر که وضعیت پریشان روحی اش با سردرد شدیدی و همیشگی اش همراه شده است می خواهند شب را در ده بماند. دکتر را به خانه بزرگ دکتر عماد محبوب می برند. دکتر محبوب پزشک محبوب اهالی ده بوده که سال ها برای سلامتی افراد آنجا زحمت کشیده و سال گذشته فوت کرده است. دکتر شایان در منزل/مطب دکتر محبوب با یادداشت های او روبرو می شود که حاکی از این بوده دکتر در آن دهکده با چیزهایی مواجه می شده که هم فراواقعی و هم خوشایند بوده اند.
کدخدا و همسرش یک طبیب محلی (با بازی مانی حقیقی و صدای منوچهر اسماعیلی) را برای معالجه سردرد دکتر شایان پیش او می برند. او که رفتاری غیرعادی دارد معجونی به دکتر شایان می دهد که به طور حیرت آوری باعث برطرف شدن سردرد او می شود. اهالی دهکده از دکتر شایان استقبال گرمی می کنند. برای او هدیه های مختلفی می آورند و از دکتر می خواهند آنها را معالجه کند. اهالی دهکده به یک بیماری دسته جمعی دچار هستند و آن این است که چشم همه آنها اشک آلود است و مدام در حال گریه کردن به نظر می رسند.
دکتر با دختربچه ای که بسیار شبیه دختر خود او «ساحل» است و مادرش (لیلا حاتمی) که چنین شباهتی را با همسر دکتر (که در خارج از کشور زندگی می کنند) دارند آشنا می شود. و در روزهای بعد به اهالی دهکده برای ساخت آرامگاهی برای دکتر محبوب کمک می کند...
پس از ماجراهای مختلفی وقتی دکتر به هوش می آید متوجه می شود در بیمارستان است. در لحظه ای که تصمیم به خودکشی گرفته بوده، ماشین او داخل دره سقوط کرده بوده و دکتر یک هفته در بیهوشی به سر برده است. نتیجه آزمایشات نشان می دهد حال دکتر مهران شایان به طور معجزه آسایی خوب شده است و از تومور مغزی خبری نیست. دکتر همراه دوستش به دهکده برمی گردد. اما معلوم می شود آن دهکده حدود پنجاه سال قبل در اثر زلزله ای ویران شده و فقط بقایایی از آن باقی مانده که از جمله این بقایا آرامگاه دکتر محبوب است.
- قسمتي از ديالوگ:
قسمتي از ديالوگ فيلم "آسمان محبوب"را در كافه سينما بخوانيد:
خانۀ ماه منظر – داخلی – روز
ماه منظر«لیلا حاتمی» ساکت و بی حرکت با چشم های اشک بار پشت کرسی نشسته و به نقطه ای خیره شده است. ستاره «مبینا کریمی»با چشم های اشک بار کنارش نشسته سیب زمینی خرد می کند.
دکتر«علی مصفا» با چراغ قوۀ کوچک چشمهای ماه منظر را معاینه می کند. بعد دستش را جلوی نگاه او حرکت می دهد. زن کدخدا«فریده سپاه منصور» هم حضور دارد و با کنجکاوی به حرکات دکتر نگاه می کند. دکتر: چند وقته اینطوریه؟
ستاره: یه ساله
دکتر: غذا می خوره؟
ستاره: لقمه های کوچولو درست می کنم،بهش میدم.
زن کدخدا: فقط از دست ستاره می خوره
دکتر: شبها خوب می خوابه؟
ستاره: می خوابه ولی گاهی یه دفعه از خواب می پره
دکتر: حرف نمی زنه؟ گریه نمی کنه؟
ستاره: نه همیشه ساکته!...
زن کدخدا: دکتر چی شده؟ مخش از کار افتاده؟
دکتر: نه. علائم افسردگی شدیده.
ستاره: خوب می شه؟
دکتر: ( با لبخند به ستاره )اینطوری که تو بهش می رسی حتماً خوب میشه.
زن کدخدا: عمو غریب یه چیزهایی براش آورده. یه شیشه عطر هم داده گاهی می گیریم زیردماغش.انگار بدش نمی یاد.ستاره جان اون عطررو بده.
ستاره شیشۀ کوچکی را از روی تاقچه می آورد. در آن را باز می کند و زیر بینی ماه منظر می گیرد.ماه منظر چند بار پلک می زند و واکنش نشان می دهد. انگار خوشش می آید.
دکتر: ببینم چیه؟
ستاره شیشه را می دهد دست دکتر. دکتر بو می کشد.
دکتر: بوی بهار نارنج میده...
حاشیهها
این فیلم دومین همکاری مهرجویی با مرکز سیمافیلم بعد از فیلم "مهمان مامان"است.
اغلب وقایع این فیلم در مشهد اردهال میگذرد.
تصویربرداری فیلم به طریقهٔ ویدیویی انجام شد و پس از اتمام کار به نسخه ۳۵میلیمتری تبدیل شددر جشنواره فیلم فجر، ابتدا فیلم در بخش آثار ویدیویی قرار گرفت که با اعتراض مهرجویی مواجه شد.
پیش از شروع فیلمبرداری، پای داریوش مهرجویی شکست و او با پای شکسته فیلم را کارگردانی کرد.
مهرجویی در جلسه نمایش فیلم و در نشست نقد و بررسی حضور نداشت.او در اختتامیه جشنواره نیز حاضر نشد و جایزه او را تهیهکننده فیلم دریافت کرد.
جوایز
برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مهرجویی) در بخش مسابقه بینالملل بیست و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
نامزد دریافت جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه (محمدیفر و مهرجویی)، بهترین فیلمبرداری (مجیدی)، بهترین تدوین (حسندوست)، بهترین صداگذاری (محمدرضا دلپاک)، بهترین بازیگر نقش دوم زن (سپاهمنصور) و بهترین جلوههای ویژه رایانهای (هادی اسلامی، امیر سحرخیز، فرخ مجیدی) در بخش مسابقه ایران بیست و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر
برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد (علی مصفا) در بخش مسابقه ایران بیست و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر[
نامزد دریافت جایزه بهترین تدوین در نوزدهمین جشن خانه سینما
نگاهی به فیلم آسمان محبوب
سايت خبري سيمافيلم/سیدرضا صائمی:داریوش مهرجویی از آن دست کارگردان هایی است که دغدغه های درونی و فردی اش درباره جهان هستی،مفاهیم اخلاقی و انسانی و تجربه های معناگرایانه و زیست – جهان عرفانی را در فیلم های که ساخته و قصه های که به تصویر می کشد،مطرح کرده و در کنار بازنمایی دغدغه های اجتماعی و بیرونی روشنفکرانه از دنیای درونی و کشمکش های آدمی در نسبت با خود و جهان هستی نیز سخن می گوید.این رویکرد معناگرایانه لزوما به معنای تجربه های ماورايی و آسمانی نیست هرچند گاهی او و آثارش را به عرفان زدگی فرمی و متظاهرانه متهم می کنند.تحصیلات کارگردان در رشته فلسفه و علاقه و گرایش او به ساحت های معنوی و عرفانی را نباید در این بازنمایی بصری بی تاثیر دانست.بخشی از دغدغه ها را در فیلم هایی مثل"پری"و "سارا"دیده بودیم و حتی فیلم هایی مثل "هامون"و "درخت گلابی"هم از این عناصر و مولفه ها خالی نبودند.اینک استاد در"آسمان محبوب"بار دیگر به بازنمایی همان فضاهای نشانه شناختی از معنا و تجربه های عرفانی در شمایلی انسانی و ملموس برمی گردد و یک روایت و تصویری شاعرانه از این تجربه پر رمز و راز را بازنمایی می کند.
پیش از هرچیز و حتی ساختار دراماتیک فیلم،وجوه بصری و خلق این فضای شاعرانه و عرفانی در کلیت اثر برجسته شده و خودنمایی می کند. یک حس عجیب آرام و سکوني تامل برانگیز در اتمسفر داستان و موقعیت های داستانی وجود دارد که آدمی را به یک سیر و سلوک عارفانه با ته نشست های فلسفی فرامی خواند.به همین دلیل شاید"آسمان محبوب"نسبت به آثار قبلی مهرجویی،فاقد ریتم و ضرب آهنگ تند بوده و کمتر می توان نشانه هایي از تجربه های ملتهب و دلهره های اجتماعی و انسانی را در آن ردیابی کرد.این ترس و دلهره هستی شناختی،حتی درقهرمان قصه دکتر شایان نیز بعد از حضور در روستای گل کبود به یک آرامش درونی می رسد و امکان تجربيات عارفانه ای را برای او فراهم می کند که البته در دل زندگی و کنش مندی های انسانی بارور می شود و در نهایت به یک تحول اخلاقی و درونی در شخصیت اصلی داستان می انجامد.
درک این تجربیات تازه و مکاشفه درونی از حیث سویه منطق پذیر و بیرونی قصه با نشانه شناسی از دوره کما و تجربه انتزاعی و رویاگونه دکتر شایان به شکلی نمادین و تلویحی،رخ می دهد و این تجربه همچون ساحتی بین عالم ذهنی و جهان عینی و در حد فاصل بین مادیات و معنویات،مجال بروز می یابد.درمیانه همین پارادوکس(تضاد)هستی شناختی و وجودی است که کارگردان دغدغه ها و تعارض ها و البته پرسش های فلسفی خود را درباره مرگ و زندگی به کالبد قصه تزریق می کند و در فرایند روایت داستان در یک کشمکش دراماتیک به ضمیر ناخودآگاه و ذهن پرسشگر مخاطب پرتاب می کند.
مفاهیمی مثل بیماری،احساس مرگ،شوق زندگی،وسوسه خودکشی،عشق و نفرت،پوچ گرایی و معناگرایی به شکل تلویحی و گاه به صراحت و روشنی در فراز و نشیب قصه و در ساحت های متنوع تجربه های انتزاعی و عینی دکتر شایان بازتولید شده و متناسب با تجربه های اجتماعی خود در یک قبض و بسط روانی،عاطفی به چالش گرفته می شود.کنشمندی های درونی قهرمان قصه با هوشمندی کارگردان در روایت بصری خود از این تجربه ها می آمیزد تا موقعیت پیچیده و پر رمز و راز دکتر شایان در این اضطراب و ترس درونی و مکاشفه انتزاعی برای مخاطب قابل باور یا دست کم قابل تشخیص باشد.
دکتر شایان اگرچه در عالم اجتماعی یک انسان موفق و خوشبختی است که در آستانه یک موفقیت درخشان قرار دارد و این موفقیت جدید را با قبول شدن در آزمون فوق تخصصی مغز واعصاب به دست
آورده،اما در عالم هستی و نظام معناگرایه زیست – جهان خود چندان سعادتمند نیست و تومور مغزی او در یک شمایل نشانه شناختی،تصویری نمادین از وضعیت درونی او را بازنمایی می کند.
او درعالم کما و در تجربه کوتاهی که در روستای متروک گل کبود به دست می آورد،معنای موفقیت و خوشبختی را در شکل دیگری از زندگی و سعادت انسانی، تجربه می کند.او با قرارگرفتن در جایگاه دکتر محبوب و درک و تامل در تجربه های انسانی و اخلاقی او،فرصت می یابد تا زندگی و جایگاه اجتماعی درونی خود را در نسبت با موقعیتی که دکتر محبوب در آن روستا به دست آورده مقایسه کند و به تجربه ساحت های تازه ای از چگونه زیستن دست یابد.این تجربه را می توان یک مکاشفه و سفر انفسی به عالمی انتزاعی دانست که البته هویت و صبغه تاریخی و انضمامی دارد و بعد از هوشیاری دکترشایان از کما معلوم می شود که این مکان و زمان، واقعیت تاریخی داشته و به 50 سال پیش برمی گردد.
این تجربه اما یک نوع بازگشت درونی قهرمان داستان از مدرنیته به عالم سنت است که در آن روابط و مناسبات بشری همچون طبیعت زیستی روستا،بکر و با طراوات است. انگار این سفر ناخواسته یک نوع فاصله گرفتن از زیست مدرن و مظاهر و پلشتی های آن به سنت و جذابیت ها و برکاتش بوده تا دکتر شایان به دور از قفس آهنین مدرن و فضای آلوده و مه آلودش در هوای تازه و پاک روستایی نفس بکشد که پزشک آن نه لفظ که در واقعیت و معنا،محبوب و آسمانی است.
در اینجا نه داروهای شیمیایی و مدرن دکتر شایان که داروهای گیاهی و سنتی عمو غریب است که مرهم درد می شود و بیماری دکتر را درمان می کند.
این سفر یک نوع بازگشت به خویشتن و آرزوها و دنیایي است که در چنبره پرشتاب و هولناک مدرنیسم از بین رفته است."آسمان محبوب"را می توان با فیلم"خیلی دور،خیلی نزدیک "رضا میرکریمی نیز قیاس کرد.اگر در آنجا دکتر عالم متخصص مغز و اعصاب با تومور مغزی پسرش به استیصال و بحران دچار شد و در یک تجربه طبیعت گرایانه و درونی در دل کویر به تحول اخلاقی و سامان رسید در اینجا نیز دکتر شایان در یک تجربه شخصی و با صیرورت در عالم انتزاعی،به درک تازه ای از هستی و خویشتن رسید که در نهایت او را به موقعیت تازه اخلاقی و اجتماعی هدایت کرد.اين فيلم اگرچه انتظار مرا از کارگردان محبوبم برآورده نمی کند و به نوعی فاصله گرفتن و دور شدن از فضاهای قبلی آثارش است،اما از حیث معنایی و دغدغه های هستی شناختی و بشری که در آن می شود به دنیای ذهنی و سینمای مهرجویی نزدیک است.
بنابراين می توان نسبت مهرجویی با"آسمان محبوب"را در موقعیتی خیلی دور،خیلی نزدیک معنا کرد.
.
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A8
http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/1765-semane-mahboob.html