ریشه چسبانی
گارگین فتائی
.
در مطالعات زبان شناسی به ویژه در ممالکی مثل ایران و کلا ممالک شرقی نوعی تمایل بر این وجود دارد که مدام سعی بر این شود که هر قوم یا ملتی به هر نحوی شکلی که شده و حتی اگر شده از منابع مختلف استفاده کند و نظر چند صاحب نظر را در باره واژه ای جویا شود می خواهد برای تاریخ وریشهء هر واژه ای شناس نامه خودمانی درست کند به این معنی که بگوید نه تنها ریشه تمام واژگان زبان خودمان اصیل و متعلق به خودمان است بلکه حتی خیلی از زبانها در برابر زبان ما عددی نیستند و بی خود می کنند عرض اندام می کنند چرا که تا ما هستیم اینها غلط زیادی می کنند می گویند زبان جداگانه یا خاصی داریم لذا برای تمام واژگان زبانهای دیگر هم ریشه زبانی خمودمان یافته و برای آن لغات و کلمات تاریخی جعل می کنند که نشان دهد آنها هم از زبان خودشان وارد آن زبان شده.
جالب اینجاست که دقیقاً همین رفتار را ملل واقوام همجوار هم دارند و نتیجه این می شود که مثلا ریشه یک واژه از همان ابتدا هم فارسی می شود هم ترکی هم لری و ارمنی و............... و این تاریخ سازی همچنان ادامه می یابد.
اما مساله تنها به اینجا ختم منمی شود . از آنجائی که مردمان این دیار افرادی شدیداً احساساتی بوده که معمولاً در تحقیق و تفحص در باره زبان و ملت خود بیشتر تابع احساسات هستند تا بی طرفی و یا پایبندی به اصول و روشهای تحقیق لذا تا می شنوند کسی خلاف میل و حرفشان در این باره حرفی زده چنان توی ذوق طرف می زنند و اصطلاحاً چنان با عصبانیت جوابش را می دهند که این عصبانیت برای طرف مقابل که اتفاقاً او هم بری از بی طرفی تحقیقی و آکنده از احساسات است خود چندین برابر توئید خشم می کند و در نهایت زبان شناسی این افراد نتیجه ای ندارد جز یک مشت تاریخ سازیهایی که به هر نحوی که شده می خواهد بر سر هر واژه ای تاریخ خودمانی بچسباند و بگو مگوهای جدل گونه در این خصوص .
برای همین است که علم زبان شناسی در مشرق زمین رشدی نداشته مخصوصا که علاوه بر احساسات ، ریشه های من در آوردی و توام با رویاپردازیهای توهم گونه نیز در آنها به شدت دخیل بوده اند لذا هر آنچه هم که مانده ته مانده های نظریات و تحقیقات علمای زبان شناسی قرون هفده و هجده اروپاست که اینها مدام از این تحقیقات برای کوبیدن بر سر ملت و قوم مقابل استفاده می کنند بدون توجه به اینکه آن علما نیز خود تحت تاثیر احساسات میهنی و وطنی قرار داشته اند .