چرا عیب دیگران را می بینیم اما عیب خود را نمی بینیم !؟
گارگین فتائی
بعد از ظهر است و می خواهم در بیرونا ز خانه قدم بزنم .
سر هر کوچه و در هر چهارراهی مردانی هستند که ایستاده و هر کس که رد می شود مدام این را می پرسند که این کارش چیه ؟ البته اصلاً هم فضول نیستند ها ! اما می دونید چه چیزی واسهء من جالبه ؟ این که کسی که خودش علافه و کاری به جز ایستادن در سر کوچه نداره می خواد ببینه کی کار می کنه و کی بیکاره !
حالا می خوام به یک باشگاه ورزشی برم معمولاً درِ اماکن عمومی باز است . در همین زمان دو زن که ماش آلله نمی دونند فضولی چیه از کنار باشگاه رد می شوند و با صدای بلند میگند هر جا درش باز باشه میرن تو ! یعنی ااینکه اینها علافند.
باز برام یه سوال پیش میاد و اون اینه که لابد اون دو زن هم بیکار بودن که فهمیدند از صبح تا شب کی توی باشگاه میره و کی خارج میشه اما خودشون رو نمی بینند
حالا میرم سراغ وبلاگم و ایمیلم اول کامنت هام رو چک می کنم و بعد ایمیل هام رو
می بینم یک عده هر جوری دلشون خواسته نوشته و حرف زده اند اما وقتی من جوابشون رو میدم میگند چرا این طوری با ما حرف زدی ؟
حالا میرم سراغ کارم به عنوان وکیل دادگستری وقتی اشخاصی پیشم می آیند و درد دل و تقاضای کمک می کنند آن چنان مظلوم نمایی کرده و خود را ستم دیده معرفی می کنند که آدم واقعاً دلش به حالشون می سوزه و با خودش میگه هر کاری لازم باشه برای احقاق حق این شخص نسبت به شرکا یا آسشناهایش و یا غیره انجام می دهم اما وقتی مدتی می گذره و با او و خلقیاتش آشنایی پیدا می کنیم تازه متوجه میشیم که مقصرترین فرد در ماجرا همین شخص بوده .
حال دو نفر با هم جر و بحث می کنند یکی می خواهد به دیگری نصیحت کند شخص دوم هم به او می گوید تو هم فلان عیب و ایراد رو داری در این حالت فرد اول بسیار عصبانی شده و داد می زند تو به من کاری نداشته باش تو خودت رو اصلاح کن
حال سوال اینجاست که فرد دوم باید خودش را اصلاح کند اما چرا فرد اول نباید نیازی به اصلاح خود داشته باشد ؟