چگونه بر تنهایی غلبه کنیم ؟
ترجمه از گارگین فتائی
.
بیشتر مردم برخی اوقات احساس تنهائی می کنند اما معمولاً این احساس بین چند دقیقه تا چند ساعت طول می کشد . این نوع از تنهائی جدی نیست در حقیقت کاملاً عادی است با این وجود برای برخی از افراد، تنهائی می تواند سالها به طول انجامد . روان شناسان در حال مطالعه این فرایند پیچیده در جهت سعی در درک بهتر از تنهائی دراز مدت long term loneliness. هستند . این محققین قبلاً سه نوع از تنهائی را تشخیص داده اند .
اولین نوع آن "تنهائی موقتی temporary loneliness "است که رایج ترین نوع آن است . این نوع تنهائی معمولاً به سرعت ناپدید شده و نیازی به توجه ویژه ندارد .
نوع دوم "تنهائی موقعیتی situational loneliness" استکه نتیجه طبیعی یک وضعیت خاص است برای مثال یک طلاق ، مرگ کسی که عاشقش بودیم یا مهاجرت به یک مکان جدید . گرچه این نوع از تنهائی می تواند باعث مشکلات روحی نظیر سردردها و بی خوابیها شود معذالک معمولاً بیش از یک سال طول نمی کشد . درک و پیش بینی تنهائی موقعیتی آسان است .
نوع سوم تنهائی ، شدیدترین نوع نهائی است . علیرغم تنهائی نوع دوم " تنهائی مزمن chronic loneliness" معمولاً بیش از دو سال به درازا می انجامد و دلیل خاصی ندارد .افرادی که تنهائی همیشگی habitual lonelinessرا تجربه می کنند دارای مشکلات سازگاری با اجتماع socializingو نزدیک شدن به دیگران هستند . متاسفانه بسیاری از افرادی که دچار تنهائی مزمن هستند گمان می کنند یا اصلاً نمی توانند شرائط خود را بهبود بخشندو یا توانائی ناچیزیدر این کار دارند .
روان شناسان بر این امر توافق دارند که یک عامل مهم در تنهائی ، برخورد های اجتماعی شخصی person's social contacts, نظیر دوستان ، اعضاء خانواده ، همکارها و غیره هستند . ما به دلائل مختلف به افراد گوناگونی وابسته ایم برای نمونه خانواده های ما به ما حمایت های عاطفی emotional support می دهند . والدین و معملین به ما راهنمائی می دهند و دوستانمان در منافع و فعالیتهایمان سهیم می شوند . ولیکن روان شناسان دریافته اند که تعدادی از رفتارهای اجتماعی که ما داریم تنها دلیل تنهائی ما نیست . این مهم تر است که در باره رفتارهای اجتماعی که باید داشته باشیم چگونه می اندیشیم یا چه انتظاری از آنها داریم . به عبارت دیگر افراد تنها گرچه ممکن است تعدادی برخورد های اجتماعی داشته باشند باید برخوردهای اجتماعی بیشتری داشته باشند اما برخی اوقات احساس می کنند که رفتارهای اجتماعیشان باید بیشتر از این باشد . آنها مقبولیت خود را مورد سوال قرار می دهند .
اکثر محققین اتفاق نظر دارند که تنها ترین افراد بین سنین هجده تا بیست و پنج سال هستند . بنابراین تعدادی از روان شناستن تصمیم به مطالعه بر روی تعدادی از تازه واردان به کالج ها را کردند . آنها دریافتند که بیش از پنجاه درصد تازه واردان در آغاز ترم از لحاظ موقعیتی در نتیجه اوضاع و احول جدیدشان تنها بودند اما آنها بعد از گذشت چند ماه خودشان را تطبیق دادند . سیزده درصد آنها بعد از گذشت هفت ماه به خاطر ترس و خجالت همچنان تنها بودند . آنها در برخورد با افراد جدید حتی با وجود اینکه می دانستند که ترسشان منطقی نیست احساس بسیار ناخوشایندی داشتند. تازه واردینی که از لحاظ موقعیتی دجار تنهائی بودند از طریق یافتن دوستان جدید بر تنهائی خود فایق آمدند اما افرادی که دچار تنهائی مزمن بودند غمگین باقی ماندند زیرا آنها از انجام چنین کاری ابا داشتند