نمی خواهم سوپراستار سینما باشم
.
http://alikonline.ir/fa/fa/news/culture/item/1727-
نمی-خواهم-سوپراستار-سینما-باشم
.
لوون هفتوان، مرز میان واقعیت و تخیل را کنکاش می کند
لوون هفتوان می گوید پرداختن به مرز میان واقعیت و خیال دغدغه همیشگی اوست که همیشه در آثارش به آن توجه داشته است.
سرویس تئاتر هنرآنلاین: لوون هفتوان را بسیاری به واسطه بازیگری و ایفای نقش در فیلم "پرویز"می شناسند؛ فیلمی به کارگردانی مجید برزگر که هفتوان در آن نقش پیر پسری رانده شده از خانه را ایفا می کند. حالا دیگر "لوون هفتوان"پس از سال ها حضور در عرصه بازیگری، آنقدر هنرمند شناخته شده ای است كه هر فعالیت تازه او كنجكاوی بسیاری را در میان هوادارانش ایجاد می كند تا به تماشای اثر جدید این بازیگر بنشینند. این هنرمند فارغ التحصیل هنرهای نمایشی است و در سال های اقامت اش در خارج از ایران آثار بسیاری را به صحنه برده است.
هفتوان همیشه دغدغه کار تئاتر داشته است و فعالیت در این حوزه از جذابیت بسیاری برای او برخوردار بوده است به گونه ای که علاقمند است کار در عرصه کارگردانی تئاتر را ادامه دهد و روزی نمایشنامه دلخواهش یعنی "پدران و پسران"را به صحنه ببرد. او این روزها قصد دارد نمایشی با عنوان "بازی یالتا"را با نقش آفرینی وحید رهبانی، شادی کرم رودی و مانی منادی زاده را در سالن "کنش معاصر"به صحنه ببرد. بر این اساس گفت و گویی با این هنرمند داشتیم که همراه با مجید برزگر کارگردان شناخته شده فیلم "پرویز"به هنرآنلاین آمده بودند:
همیشه دوست دارم تئاتر کار کنم
برایان فریل نمایشنامه نویس شناخته شده ای در ایران نیست و تنها یکی از آثار او پیش از این به صحنه رفته است. این متن از چه ویژگی هایی برخوردار بود که شما را به عنوان کارگردان مجاب کرد تا به آن بپردازید؟
لوون هفتوان: از آغاز کارم به عنوان فعال تئاتری به داستان های آنتوان چخوف علاقه داشتم. داستان کوتاه "بانو با سگ ملوس"را خوانده بودم و آن را بسیار دوست داشتم. 9 سال پیش زمانی که در تورنتو بودم مجموعه آثار برایان فریل نویسنده ایرلندی را مطالعه می کردم و به این کار برخوردم. متنی که برداشتی از داستان "بانو و سگ ملوس"چخوف بود. برداشت این نویسنده برایم جذاب بود. داستان چخوف بارها توسط کارگردان های مختلف سینمایی و نمایشی مورد توجه قرار گرفته است از جمله آنها آربی آوانسیان بود هنرمندی که اولین بار قبل از انقلاب برداشتی از این کار به زبان ارمنی داشت و مدتی بعد در کشور فرانسه به زبان فرانسوی اجرا شد. همینطور کارگردان های مختلف دیگر، اجراهایی داشتند که هیچ کدام شبیه یکدیگر نیستند زیرا هر یک برداشت و نگاه خاص خود را دارند. فریل به فضای ذهنی من نزدیک است. او فاصله بین رویا و واقعیت را کنکاش می کند، اینکه آنچه ما تخیل میکنیم تا چه اندازه واقعی است؟ این فضایی است که من از آن در کارهای دیگرم در کانادا هم بهره برده ام. در واقع با این نگرش بوده که ما کجائیم؟ آنچه در اطراف ماست تا چه اندازه واقعی است؟ فریل در این نمایشنامه علاوه بر اینکه ساختار داستان چخوف را نگه داشته، بعد تخیل را به متن اضافه کرده است و این مسئله برایم بسیار جذاب است.
این نویسنده ایرلندی در ایران کمتر شناخته شده است، تنها کاری که از او اجرا شده نمایش "مالی سویینی"بود. چند سال قبل نمایشنامه "برگردان ها"از او ترجمه شده و یکی از فیلم هایی که بر اساس یکی از آثارش ساخته شده یعنی "رقص در لوگانزا"موجود است که مریل استریپ در آن بازی می کند. متاسفانه این نویسنده چند ماه قبل از دنیا رفت. یکی از تخصص های او شناخت ادبیات روسی است. او برداشتی از داستان "پدران و پسران"تورگنیوف دارد که نمایشنامه بسیار خوبی است. دوست داشتم دو سال قبل آن را اجرا کنم، اما کار حجیمی است و 15 کاراکتر دارد و امکانات بیشتری می طلبد.
شما "بازی یالتا"را قبلا در تورنتو اجرا کرده بودید؟
لوون هفتوان: بله. این متن را 8 سال پیش به زبان انگلیسی به شکل محیطی اجرا کردم. بازیگران ما در فضایی قدیمی و در مکان های مختلف مانند کافه، مغازه و... راه می رفتند و نمایش را اجرا می کردند. تماشاچیان همراه آنها در خیابان می گشتند. این نمایش خیابانی به این مفهوم معمول نبود که در گوشه ای از خیابان اجرا شود، از نقطه ای شروع می شد و در جایی دیگر خاتمه می یافت. به عنوان مثال یکی از صحنه های پایانی نمایشنامه در ایستگاه قطار می گذرد، ما به شکلی تنظیم کرده بودیم که زمانی که بازیگران به آن نقطه می رسند قطاری از آنجا رد شود. من فارغ التحصیل هنرهای زیبا، رشته نمایش هستم. بعد حدود 20 سال که به ایران بازگشتم، خیلی دوست داشتم کار کنم. ایده های مختلفی هم برای آن داشتم مانند "پدران پسران"و... که هیچ کدام عملی نشد. تصمیم گرفتم کاری کوچک تر انجام بدهم. بر این اساس وحید رهبانی "بازی یالتا"را ترجمه و تمرینات مان را به شکل فشرده آغاز کردیم. امیدوارم این نمایش به خوبی دیده شود.
چرا در ایران به شکل محیطی کار را اجرا نکردید؟
لوون هفتوان: قصه در فضای توریستی در اروپا اتفاق می افتد. در ایران به این مفهوم چیزی نداریم. در تورنتو فضای مشابهی وجود داشت و این امکان را به ما می داد. با اجازه شهرداری توانستیم آدم ها را در آن فضا حرکت بدهیم. امکان این مسئله را در تهران نمی دیدم، ممکن است روزی متن دیگری که فضای ایرانی دارد در بازار اجرا کنم. قصه، شخصیت ها و فضا همه اروپایی اند و نمی خواستم به آن دست بزنم. از سوی دیگر نمی خواستم کاری که قبلا انجام داده ام را دوباره تکرار کنم. فریل نمایشنامه را برای صحنه نوشته است. آن کار یک تجربه بود و این اثر تجربه ای دیگر که در آن با متن و نویسنده بیشتر درگیرم. البته امکان بازتولید هم وجود نداشت.
در صحبت هایتان از علاقمندی به مرز میان تخیل و واقعیت اشاره کردید. این علاقمندی از کجا ریشه می گیرد؟ همچنین به تصویر کشیدن این مسئله در سینما به نسبت تئاتر بسیار امکان پذیرتر است، شما برای ایجاد چنین روندی چگونه عمل کردید؟
لوون هفتوان: شاید این مسئله از کودکی ام ریشه می گیرد. من در خانواده ارمنی بزرگ شدم. بنابراین یک جهان بیرونی و یک جهان خانواده داشتم. چیزی در مورد تفاوت فرهنگی به آن شکل نمی دانستم و شاید این باعث درگیر شدن من بوده است، یا مسئله زبان، اینکه کدام یک واقعی است؟ شاید مسئله مهاجرت باشد. زندگی ام در دو سال اول مهاجرت به دو بخش تقسیم شده بود، شب ها خواب می دیدم در تهرانم و صبح می دیدم وسط کوپنهاکم. نصفه روز آنجا بودم و نصفه روز دیگر جای دیگر. از طرف دیگر، تئاتر ایجاد جهان خیالی است. بازیگر و کارگردان جهانی ذهنی را شکل می دهند. جایی آقای تقوایی صحبت می کردند و می گفت: "همه چیز واقعیت است، حتی خواب آدم هم واقعیت است."فکر می کنم خواب می بینم. اصلا نمایشی کار کردم که اسم آن "خواب می بینم آیا؟"بود، داستان کابوس یک زوج.
در اجرا هم سعی می کنم فضای مینی مالی داشته باشم که جای این تخیل را به من و مخاطبانم بدهد، در اجراهایم تلاش دارم از جهان واقعی فاصله داشته باشم و خیل مخاطبم بتواند به راحتی بین فضاهای متفاوت سیر کند. اجراهایی بوده که متن رئالیستی داشته و من آنها را از دکور خالی کردم تا جهان آن را بازسازی کنم. این یکی از دغدغه های همیشگی من است. نمایشنامه "بازی یالتا"این ویژگی را دارد و این امکان را به من می دهد. نویسنده می گوید: "دو صندلی، یه کاناپه شاید."نمایش در فضاهای متفاوت سیر می کند، لحظه ای در کافه است، لحظه ای دیگر پای آبشار، هتل و... حتی در میانه نمایش جایی است که هیچ جا نیست و گفتار درونی آنهاست. در واقع یکی از جذابیت های کار این است که اسم نمایش بازی است چیزی که دوست داشتم به جای نمایش به کار ببریم. جوهره نمایش بازی و تخیل کردن است. شاید بهتر بگویم بازی نامه.
سالن تازه تاسیس "کنش معاصر"محل اجرای شما است. اجرا در این سالن با توجه به اینکه با اجرای شما کار خود را به شکل رسمی آغاز می کند و هنوز ناشناخته است، ریسک به شمار نمی رود؟ چرا محل دیگری را برای اجرایتان انتخاب نکردید؟
لوون هفتوان: تعدد گروه های نمایشی بسیار زیاد است و تالارهای نمایشی که ما پیش از این داشتیم پاسخگوی این نیاز نیستند. از زمانی که تصمیم به اجرا در ایران گرفتم، سعی کردم در سالن شناخته شده تر و با امکانات بهتر کار کنم، اما معمولا به کسی که از خارج می آید جا نمی دهند و می گویند اولویت با دیگران است. به آنها حق می دهم، برای همین سراغ سالن جدید رفتم که طبیعتا خطرات خاص خود را دارد. "کنش معاصر"سالن جدیدی است که شاید مخاطبان خاص خود را نداشته باشد، اما اجرا در آن برای من چالش تازه است.
آیا فعالیت تان در تئاتر ادامه خواهد داشت و از این پس بیشتر شما را در تئاتر خواهیم دید؟
لوون هفتوان: من در کانادا هم کار تئاتر می کنم. تابستان گذشته نمایشی به عنوان تهیه کننده و بازیگر در این کشور داشتم. همیشه دوست دارم تئاتر کار کنم، انجام یک کار سینمایی زمان کمتری از من می گیرد. نمی خواهم سوپراستار سینما باشم و در هر فیلمی بازی کنم. اگر سالی یا دوسالی یک کار هم انجام بدهم، راضی ام. مشکل آنست که در ایران ساکن نیستم و متاسفانه قانون مندی خاصی هم ندارد. برای انجام کاری یک سال زمان می گذارید و تدارک می بینید و به ناگاه می بینید نمی شود. این در حالیست که خارج از ایران برنامه ریزی دقیقتری وجود دارد و من می توانم به طور مشخص هر سال کار داشته باشم البته از حمایت های دولتی هم بهره مندم. اینجا تا لحظه آخر نمی دانم چه اتفاقی ممکن است رخ بدهد. در کار کردن عادت های آن سمت را دارم، مانند اینکه باید از همان روز اول پیش پرداخت قسمتی از دستمزد بازیگران را به آنها بدهم تا بتوانند با خیال راحت سر کار حاضر شوند. کار کردن در ایران نیازمند آن است که برایش وقت و هزینه زیادی گذاشت. بیشتر عمرم خارج از ایران زندگی کرده ام و شرایطم به گونه ای نیست که اکنون بخواهم بازگردم و کار کنم. امیدوارم روزی بتوانم "پدران و پسران"را در ایران اجرا کنم.
پوستر نمایش شما توسط آقای آغداشلو طراحی شده است. این اتفاق بعد از سال ها از سمت این هنرمند شناخته شده رخ داده و بسیار با اهمیت است.
لوون هفتوان: بله آقای آغداشلو لطف کردند و طرح پوستر نمایش را طراحی کردند. او گاهی به کانادا سفر می کند، در یکی از این سفرها طرحی برای پوستر این نمایش برای اجرا در کانادا زدند و اجازه استفاده از آن را برای اجرای تهران هم به ما دادند. شاید اگر با ادبیات کلاسیک روسی آشنا باشید، متوجه نزدیکی این طرح با فضای آنها می شوید. قلبی که در کار نهفته شده، طراحی خطی و رنگ های به کار گرفته شده بسیار دوست داشتنی و ظریف است. بسیاری از هنرمندان تلاش می کنند پوستر کارهای شان شوکه کننده باشد و این مسئله تبدیل به یکی از ویژگی های نمایش معاصر ایران شده است. در اجرا هم تلاش می کنند شوک بدهند.
من موافق این موضوع نیستم. در کار ما هم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. آمدیم لذت ببريم.
پوسترهای تئاتر از سينما پيشروتراند
نظر شما درباره پوستر این نمایش چیست؟
مجید برزگر: صفحه بندی و مراحل فنی این پوستر را برعهده داشتم. سعی کردیم واضح باشد، کنجکاوی تماشاگران را به دنبال داشته و اشاره مستقیم نکند. پوستر قرار نبود تبدیل به یک اثر هنری شود. به طور کلی، بر خلاف سینما پوسترهای تئاتر پیشروتراند. ما آن میزان تماشاگر وسیع را نمی خواهیم، فکر می کنم با آزادی عمل بیشتری کار می کنند و به نظرم هنرمندانه تراند. در سینما مناسباتی وجود دارد و هدف قرار دادن بخش عمده ای از جامعه مدنظر است، اما تئاتر برای بخش محدودی است که آزادی عمل بیشتری دارد.