فضولی
گارگین فتائی
من توی این پست می خوام در مورد یک مساله مربوط به خودمون حرف بزنم و کاری ندارم که توی کشورهای خارجی چطوریه چون خیلی وقت ها ما با گفتن این حرف که پس اگه فلان کشور بری چی می گی می خواهیم به نوعی خودمون رو تبرئه کنیم .
از طرف دیگه ما عادت کردیم که همواره عیب های خودمون رو لاپوشانی کنیم و هی بگم نه کی گفته ! ما این طوری نیستم در حالی که در باطن و ته دلمون بروز چنین رفتاری از خودمون رو باور داریم .
در خیلی از محله های تهران که قبلاً حالت روستائی داشته و یا قدمت بیشتر دارند و یا کوچه های باریک و همچنین در شهرستانها وبویژه شهرهای کوچیک و همچنین خانه هایی که بافت آنها طوری است که به هم چسبیده و دارای دیوارهای نازک هستند و اصطلاحاً مردم آن توی هم می لولند رفتاری وجود دارد که بیشتر جنبه منفی و ناپسندانه دارد تا مثبت .
در این گونه محله ها، خانه ها و شهرها و روستاها انگار همه از کار همدیگه آگاهی دارند.
ما در تهران در محله های زیادی مشاهده می کنیم که زنان و مردان و یا پیر مردان و پیر زنان صندلی آورده و در کنار در خانه خود ایستاده اند و رفت و آمد مردم را نظاره می منند و شبها هم جوانانی که از سر کار آمده اند همین رفتار رو دارند .
همچنین محله ها و مناطق و شهرهایی رو می بینیم که مردم از چم و خم زندگی هم کاملاً اطلاع دارند و کلاً آدم حس می کنه در این جور جاها همیشه زیر نظره زیرا دائماً احساس می کنه که هستند کسانی که پشت سر وی حرف می زنند و موقع راه رفتن و قدم زدن آدم احساس بدی بهش دست میده چون حس می کنه همه بهش خیره شده اند .
این رفتار علاوه بر اینکه ازادی عمل و ابتکار شخصی رو از آدم می گیره یک پی آمد منفی دیگر هم داره و اون اینه که معمولاً وقتی این جور افراد از کسی غیبت و فضولی می کنند هیچ گاه جنبه مثبت وی را نمی گند و همیشه روی جنبه منفی وی تاکید دارند حتی اگر کسی مثبت اون شخص رو بگه هزار دلیل باید بیاره تا حرفش ثابت بشه ولی اگر منفی کسی رو بگی بدون احتیاج به دلیل و خیلی سریع حرفت رو باور می کنند .
و این نمونه هایی از حرف هایی که حتی موجب بروز بیماری های روحی و انزوای افراد از اجتماع شده و حتی برخی را روانه بیمارستان کرده است .
1: اینو می بینین پنج ساله که این کت رو می پوشه
2: از بالا به پائین به لباس و کفش و. شلوار یک شخص نگاه کرده و با چهره ای که نفرت را نشان می دهد به شخص نگاه کرده و می گند چقدر زشته
انقدر از افراد ظاهربین بدم میاد که دلم می خواد خفشون کنم
3: همسایه آپارتمانت یا دیوار به دیوارت است و یا همسایه رو به روئیته و وقتی با همسایه دیگری در مورد تو و خانوادت حرف می زنه می گه ببین اینها پسرشون دائم تو خونه است من خودم می بینم که میاد از یخچال چیز ور می داره می خوره آخه یخچالشون نزدیک پنجرشونه و پنحرشون هم بازه من هم به خونشون سرک می کشم .
4: مثلاً مغازه دارند و کار می کنند اما دائم بیرون مغازه هستند و نگاه می کنند که ببینند فلان ساعت کی کجا میره و چرا سر کار نیست
بعضیها که دیگه ادب و شعور رو به حد اعلای خودش رسوندن و تنها بر اساس بیکاری و یا لباس های کهنه یک شخص و یا معلولیت و ظاهربینی متفاوت و اموری نظایر آن وقتی به این شخص بدبخت می رسند جلوی روش و با صدای بلند می گند
اِه چقدر از این بدم میاد !
5: خیلی ها هم چه پیر و چه جوان و چه زن و چه مرد وقتی کسی رو می بینند که اصطلاحاً نتونسته خودش رو با معیارهای جامعه وقف بده همواره با تنفر به او نگاه می کنند و در واقع قضاوت نادرست در مورد وی کرده و زندگی را برای چنین شخصی زهرمار می کنند .
کنترل شدید جامعه از طرف چشم ها و برداشت های مردم بسیار قوی تر و موثر تر از کنترل جامعه توسط نهادهای دولتی است و حتی ممکن است زندگی را بر شخصی تلخ و رنج آور سازد .
هم رنگ جماعت و عرف شدن تا اون حدی که جامعه انتظار داره تبعاً باعث از بین رفتن خلاقیت ها و نوآوریهای فردی می شود زیرا فرصت انتخاب زندگی برای فرد آن گونه که می خواهد را می گیرد .
زخم
گارگین فتائی
آدم بوق و پخمه
افتاده توی دخمه
هر کی اونو می بینه
ازش می گیره کینه
حقیر و بی پناهه
اومدنش گناهه
زخمه دل شکستش
پرپره روح خستش
حقارتا کشیده
خس ، تنشو جویده
از دست مردم پست
افتاده توی بن بست
بخواد بره به خونش
باز می کنن دیوونش
الاغ های کوچه
ور می دارن کونچه
برای اهل محل
شده عذاب و مِثِل
دختر کم سوادی
بهش میگه جوادی
بدون اگه بمیره
هیچ کی دلش نگیره