ناکجاآباد
گارگین فتائی
زندگیُم پاره شد من به کجا می روم
خندهء من زاره شد من به کجا می روم
فارغم از یک امید نیست چراغی بُرُم
چینه به رخساره شد من به کجا می روم
دفتر عشقم بَوُد بر دگران افتتاح
عشق که طیاره شد من به کجا می روم
نیست توان از خودم ، جرات کاری به دل
قلب که بیچاره شد من به کجا می روم
ترس من از ظلمت آمده از آتیه است
روزنه دیواره شد من به کجا می روم
هر که کند پر ز بخت ، جام امید نکو
یاس که فواره شد من به کجا می روم
چارهء دردم نشد بر رهِ من رهگشا
روح که سر خواره شد من به کجا می روم