یک شعر از ویکتو هوگو
خانم زینب ( نگار) که از خوانندگان فعال وبلاگ هستند شعری از ویکتور هوگو با ترجمهء آن فرستاده و ازمن درخواست نموده که آن را در پست جداگانه ای بگذارم
متن کامنت ایشان این گونه است
سلام اقای گارگین امیدوارم جشن اب پاشیتون به
خوبی برگزار شده باشه و هم شما وهم همه ارامنه همیشه شاد باشیند فکر کنم شما از شعر خوشتون میومد من هم براتون یه شعر زیبا ازویکتور هوگو اوردم همیشه اساتید زبان فرانسه به ما دانشجویان زبان توصیه میکنند که این شعر را بخونیم امیدوارم اگر خوشتون اومد اونا به عنوان یه پست در وبلاگتون قرار بدیند
زینب حاتمی دانشجوی زبان و ادبیات فرانسه
با تشکر از ایشان
متن اصلی فرانسه
Je souhaite avant toute chose que tu sois amoureux, et si tu l'es, je souhaite qu'un autre t'exprime ses amours également. Si ce n'est pas comme ca, je souhaite que ta solitude soit courte et qu'elle ne t'amène pas à éprouver la haine envers personne. Je souhaite que ce ne soit pas comme ca, mais s'il arrive un jour, je souhaite que tu saches bien comment vivre loin de tout désespoir.
Je souhaite que tu aies des ennemis, ni trop ni peu, mais en quantité suffisante, pour qu'ils mettent parfois en question tes croyances. Et je souhaite qu'au moins l'un parmi eux soit dans le vrai pour que tu ne puisses plus être très orgueilleux de toi-même.
Je souhaite que tu sois utile et non pas de trop et sans bénéfice, par conséquence, aux moments difficiles, quand il ne reste rien et personne, être utile t'aidera d'être ferme.
Et enfin je souhaite que tu aies un bon époux, ainsi, si un jour vous êtes heureux ou même fatigués, vous pouvez parler de l'amour pour commencer de nouveaux.
Je n'ai rien d'autre à te souhaiter au moins que ce que j'ai souhaité se voit realize
ترجمه متن
اول از همه برايت آرزو مىکنم که عاشق شوى
و اگر هستى، کسى هم به تو عشق بورزد
و اگر اينگونه نيست، تنهاييت کوتاه باشد
و پس از تنهاييت، نفرت از کسى نيابى
آرزومندم که اينگونه پيش نيايد
اما اگر پيش آمد، بدانى چگونه به دور از نااميدى زندگى کنى
برايت همچنان آروز دارم دوستانى داشته باشي
از جمله دوستان بد و ناپايدار
برخى نادوست و برخى دوستدار
که دست کم يکى در ميانشان بىترديد مورد اعتمادت باشند
و چون زندگى بدين گونه است
برايت آروزمندم که دشمن نيز داشته باشى
نه کم و نه زياد ...... درست به اندازه
تا گاهى باورهايت را مورد پرسش قرار دهند
که دست کم يکى از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زياده به خود غره نشوى
و نيز آروزمندم مفيد فايده باشى، نه خيلى بیخاصيت
تا در لحظات سخت
وقتى ديگر چيزى باقى نمانده است
همين مفيد بودن کافى باشد تا تو را سرپا نگاه دارد
همچنين برايت آروزمندم صبور باشى
نه با کسانى که اشتباهات کوچک مىکنند
چون اين کار سادهاى است
بلکه با کسانى که اشتباهات بزرگ و جبرانناپذير مىکنند
و با کاربرد درست صبوريت براى ديگران نمونه شوى
و اميدوارم اگر جوان هستى
خيلى به تعجيل، رسيده نشوى
و اگر رسيدهاى، به جوان نمایى اصرار نورزى
و اگر پيرى، تسليم نااميدى نشوى
چرا که هر سنى خوشى و ناخوشى خودش را دارد و لازم است
بگذاريم در ما جريان يابد
اميدوارم به پرندهاى دانه بدهى و به آواز يک
سهره گوش کنى، وقتى که آواى سحرگاهيش را سر مىدهد
چرا که به اين طريق، احساس زيبايى خواهى يافت
به رايگان
اميدوارم که دانهاى هم بر خاک بفشانى
هر چند خرد بوده باشد
و با روييدنش همراه شوى
تا دريابى در يک درخت چقدر زندگى وجود دارد
اگر همه اينها که گفتم برايت فراهم شد
ديگر چيزى ندارم برايت آروز کنم