نقد فیلم لانتوری
جمع آوری از گارگین فتائی
کارگردان
رضا درمیشیان
تهیهکننده
رضا درمیشیان
نویسنده
رضا درمیشیان
بازیگران
باران کوثری
نوید محمدزاده
مریم پالیزبان
رضا بهبودی
مهدی کوشکی
بهناز جعفری
فاطمه نقوی
پریوش نظریه
نادر فلاح
اردشیر رستمی
حسین پاکدل
بهرنگ علوی
ستاره پسیانی
موسیقی
کیهان کلهر
فیلمبرداری
اشکان اشکانی
تدوین
هایده صفییاری
توزیعکننده
فیلمیران
تاریخهای انتشار
۱۳مرداد ۱۳۹۵
مدت زمان
۱۰۵دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۶٬۲۹۶٬۶۷۶٬۰۰۰تومان
لانتوری فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی رضا درمیشیان محصول سال ۱۳۹۴است.
این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شده است.
لانتوری با ۱۴۱میلیون تومان فروش و ۲۰سانس فوقالعاده در اولین شب اکران خود، رکورد فروش سینمای ایران در شب اول اکران را جابجا کرد.
خلاصه داستان
این فیلم داستان مردی به نام پاشا است که در گروه تبهکاری به نام لانتوری که متشکل از دو مرد و یک زن دیگر است اقدام به دزدی و زورگیری میکند عضویت دارد، پاشا ناخواسته عاشق زنی به نام مریم میشود اما پس از بیتوجهی وی اقدام به اسیدپاشی به صورت دختر میکند.
بازیگران
نوید محمدزاده در نقش پاشا
مریم پالیزبان در نقش مریم
باران کوثری در نقش باران
رضا بهبودی در نقش دکتر
مهدی کوشکی در نقش ملک
بهرام افشاری
بهناز جعفری در نقش دوست مریم و فعال اجتماعی
فاطمه نقوی در نقش مادر دختر کشته شده
پریوش نظریه در نقش وکیل
نادر فلاح
اردشیر رستمی در نقش جامعه شناس
حسین پاکدل در نقش قاضی
بهرنگ علوی در نقش خواستگار و دوست مریم
ستاره پسیانی در نقش دوست مریم
سیاوش چراغیپور در نقش مدیر مسئول روزنامه
کاظم سیاحی
سجاد تابش
یسنا میرطهماسب
وحید قاضی زاهدی
هادی احمدی
شهریار فرد
امیرحسین طاهری
امیررضا رنجبران
میثم نوروزی
علیرضا خاتمی
رضا رباط جزی
حامد اسماعیلزاده
پانتهآ غدیریان
محمد حسینپور
نظامالدین کیایی
نقد و نظر
دبورایانگ:
فیلم سویه تاریکش را با یک حمله اسیدپاشی رو میکند که جلوههای بصری آن اصلاً برای آدمهای نازکدل قابلتحمل نیست. این تنبیه بصری و عاطفی در سکانسهای خشن پایانی فیلم نیز ادامه مییابد و به یک محاکمه قضایی منجر میشود که اکثر تماشاگران فیلم را بیشتر در صندلیشان فرو میبرد تا از خودشان بپرسند که حد مطلوب نمایش خشونت روی پرده کجاست؟ درحالیکه استعداد و شهامت درمیشیان غیرقابلتردید است، اما شاید او از خط مرزی آستانه تحملی که تماشاگر بهطور معقول میتواند از آن برخوردار باشد، عبور کرده است. البته او تنها کسی نیست که خشونت را به شکلی افراطی به نمایش میگذارد برای نمونه میتوان از تارانتینو هم نام برد اما ضیافت هول و هراس فیلم لانتوری چنان واقعگرایانه است که نمیتوان آن را تنها با صفت «کارتونی» توصیف کرد.
جعفر پناهی:
لانتوری فیلم تأثیر گذاری است. دیر شروع میشود و طول میکشد تا تماشاگر را درگیر خود سازد. اما وقتی درگیر شد، تا پایان اول رها نمیشود. فیلم دو پایان دارد که پایان دوم توضیح واضحات است.
سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر
قسمت
نامزد
نتیجه
جایزه
بهترین تدوین هایده صفییاری نامزدشده
بهترین صدا حسین مهدوی، سعید بجنوردی و محمد رضا دلپاک برنده سیمرغ بلورین
بهترین چهرهپردازی عبدالله اسکندری و مهرداد میرکیانی نامزدشده
کارگردان
رضا درمیشیان : متولد سال 1360 در تهران می باشد و فعالیتش را در سال 1374 به عنوان روزنامه نگار در نشریات آغاز نمود و پس از دستیاری و تهیه کنندگی، اولین فیلم بلندش را در سال 1390 با نام « بغض » ساخت که در جشنواره های سینمایی خارج از کشور اثر موفقی بود. دومین فیلم وی به نام « عصبانی نیستم » یکی از جنجالی ترین آثار چند سال اخیر سینمای ایران می باشد که هنوز هم توقیف است و خبری از اکران آن نیست. « لانتوری » سومین فیلم بلند سینمایی درمیشیان محسوب می شود.
درباره فیلم « لانتوری
« لانتوری » روایتی مستندگونه دارد که طی آن شخصیت هایی که فیلم در حال مصاحبه با آنان است رو به دوربین از جزئیات پرونده گروه لانتوری می گویند و صحبت های ضد و نقیضی نیز در اینباره مطرح می شود که اختلاف دیدگاه افراد مصاحبه شونده نشانگر اختلاف جامعه بر سر رویکردی است که این گروه سارق در پیش گرفته است؛ عده ای معتقد هستند که این افراد می بایست به اشد مجازات برسند و نابود شوند و عده ای دیگر معتقد به ریشه یابی و رفع آن هستند.
زمانی که فیلم از این مقدمه طولانی فاصله می گیرد، ما با چهار شخصیت آشنا می شویم که در کنار یکدیگر قرار گرفته و شروع به سرقت و زورگیری می کنند. بخش زیادی از فیلم به نحوه زورگیری این افراد و داستانهایشان اختصاص دارد اما پس از مدتی رویه بطور کل عوض شده و داستان عشق پاشا به مریم به عنوان داستان اصلی مطرح می شود. متاسفانه درمیشیان علی رغم ساختار متفاوتی که برای روایت داستان خود انتخاب کرده، موفق نمی شود در پرورش شخصیت های داستان به بلوغ کامل برسد و ضعف های زیادی در آن مشاهده می شود.
اصلی ترین این تناقضات متوجه شخصیت اصلی مرد یعنی پاشا می باشد که در طول داستان تعاریف متفاوتی از او به مخاطب ارائه می شود. در لحظاتی او یک خلافکار خطرناک معرفی می شود اما لحظه ای دیگر در پرورشگاه در حال بازی با بچه هاست. در ادامه وی پس از زورگیری های متعددش، به فردی ضربات چاقو وارد می کند اما بلافاصله به گریه می افتد و تماشاگر هرگز دلیل این حجم از رفتارهای متفاوت و عجیب و غریب پاشا را متوجه نمی شود. فیلم حتی تصویر درستی از دلایل عاشق شدن پاشا ارائه نمی دهد و تنها توضیح را در اینباره ملاقات دختر در پرونده مربوط به پسرخاله پاشا معرفی می کند که ابداً نمی تواند دلیل مناسبی برای مجنون شدن پاشا باشد.
در طرف مقابل، شخصیت پردازی مریم نیز دچار مشکلاتی است. در « لانتوری » گفته می شود که مریم به شدت پیگیر آزادی افرادی است که به قصاص محکوم شده اند و در این راه بدترین اتفاقات را نیز به جان می خرد. از وی حتی مقاله ای در روزنامه ای خارجی چاپ شده که نشانگر ثابت قدم بودن وی می باشد. اما فیلم هرگز دلیلی برای رفتارهای خاص و بعضاً عجیب مریم ارائه نمی دهد و هیچ اطلاعاتی از زندگی و گذشته او نیز در اختیار مخاطب قرار نمی گیرد. در بخش هایی از فیلم وی به همراه پاشا نزد خلافکاران می رود تا از خلافهای واقعی عکس بگیرد اما کمترین دلیلی برای این عکاسی وجود ندارد.
متاسفانه حجم پرش های داستانی و اشاره های فرعی فیلمساز به مسائلی همچون آقازاده ها باعث شده تا کیفیت فیلمنامه نزول قابل توجهی داشته باشد. در پرداختن به سوژه آقازاده به وضوح می توان ملاحظات شدید فیلمساز را مشاهده کرد که قصد نزدیک شدن زیاد به این مقوله را نداشته و صرفاً با چند اشاره دم دستی و آن یقه "آقا زاده ای "، تنها می خواسته تا این افراد هم در داستان سهمی داشته باشند؛ سهمی که البته به واسطه محدودیت خودخواسته فیلمساز به هدر رفته و سوژه علناً به زائدترین بخش فیلم مبدل شده است.
اما نقطه قوت داستان « لانتوری » را می توان در یک سوم پایانی فیلم و پرداختن به سوژه اسیدپاشی دانست که تماشاگر را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. در این دقایق از فیلم مخاطب به خوبی با زجرهای یک قربانی اسیدپاشی مواجه می شود و از نزدیک فرصت این را می یابد که دنیای این افراد را لمس کند. به نظر می رسد تاکید فیلمساز بر نشان دادن نماهای کلوزآپ از قربانی اسیدپاشی به همین دلیل انجام گرفته تا مخاطب بتواند واقعیت را عریان تماشا کند و تحت تاثیر قرار بگیرد. تا به امروز هیچ اثری در سینمای ایران نتوانسته دنیای فرد قربانی اسید پاشی را با چنین جسارتی به تصویر بکشد.
بازی بازیگران فیلم نیز اگرچه عالی نبوده اما متناسب با فضای فیلم است. نوید محمد زاده که به نظر می رسد جنس بازیهایش دائم از فیلمهای مختلف به یکدیگر منتقل می شود، در این فیلم نیز شکل و شمایلِ « ابد و یک روز » را دارد و بازی اش نیز تفاوت چندانی با دو سه فیلم اخیرش ندارد. با اینحال محمد زاده توانسته گلیم خود را از آب بیرون بکشد. مریم پالیزبان گزیده کار هم که هر چند سال یکبار در قاب تصویر قابل رویت است، در نقش مریم به نظر می رسد که بهترین انتخاب بوده و همانطور که در فیلم شرح داده می شود، کاریزمایی دارد که می تواند باعث شود تماشاگر او را دوست داشته باشد! در این میان شاید تلف شده ترین استعداد فیلم را باید باران کوثری دانست که در مجموع پرداخت بد شخصیت او باعث شده توجه تماشاگر خیلی معطوف به او نباشد. ما هرگز دلیل بزهکاری او را متوجه نمی شویم و در نهایت نیز زمانی که از علاقه اش به پاشا می شنویم، غافلگیر می شویم چراکه فیلم در طول داستان هیچ لحظه دونفره ای که نزدیکی این دو را به یکدیگر نشان دهد به تصویر نمی کشد.
« لانتوری » فیلمنامه ای آشفته دارد که هرگز به بلوغ نمی رسد اما سوژه ارزشمندی دارد که پرداختن به آن در شرایط کنونی جامعه ایران، مهمترین دلیل برای تماشای فیلم جدید رضا درمیشیان است. « لانتوری » دنیای تیره و تار قربانیان اقدام وحشتناک اسیدپاشی را ، هرچند در دقایقی، به تصویر می کشد و مخاطب اینبار بر پرده عریض سینما می تواند بیشتر از هر زمان دیگری نسبت به این اقدام تنفر پیدا کند. کلیدی ترین دیالوگ فیلم را می توان دیالوگ پایانی آن دانست که در آن شروعی دوباره و ساختن جامعه ای بهتر به چشم می خورد. دیالوگی که در آن قربانی اسید پاشی رو به دوربین می گوید : « می خوام بلند شم، الان با این چهره بهتر می تونم رضایت کسانی که محکوم به قصاص هستند رو بگیرم! » فیلمساز با این دیالوگ کلیدی مجددا امید را به دل تماشاگر و جامعه ایران وارد می کند و از او می خواهد تا پس از دیدن این حجم از رنج، حالا برای ساختن جامعه ای بهتر به پا خیزد تا این دست از اقدامات برای همیشه از بین برود. « لانتوری » از معدود آثار سینماست که حتما باید دیده شود و به دیگران نیز توصیه شود تا جامعه به آگاهی بیشتری در ارتباط با معضل « اسیدپاشی » دست پیدا کند
لانتوری, فیلمی که باید دیده شود!
همچنین درمیشیان با ساخت این فیلم ثابت کرد که دغدغه مند است و با پرداختن به داستان های جوان محور توانسته است بحران های اساسی جامعه را به تصویر بکشد. کلیت این فیلم جامعه ی کنونی ما را نشان می دهد و این مهم ترین دلیل برای موفقیت لانتوری در اکران عمومی محسوب می شود
لانتوری سومین اثر رضادرمیشیان در مرحله اول از نظر روایت داستان، فیلم تاثیر گذاری است ، دلیل این تاثیر گذاری پرداخت درست و کامل در خط روایی و هدایت گام به گام فیلمنامه است، علاوه بر این دوقطب شدن فیلم، تلفیق درام و مستند باعث شده خط اصلی داستان و همچنین هدف فیلمساز حفظ شود، از همین حیث فضای مستند گونه ی فیلم به هیچ وجه به درام و فضای قصه ضربه وارد نکرده است و توانسته ارتباط درستی با مخاطب بر قرار کند، از سوی دیگر درمیشیان کوشیده تا قصه یی با دوفضای متفاوت تعریف کند .فضای اول، یک گروه خطرناک که کارشان خفت کردن قشرمرفه جامعه است را نشان می دهد، اما در دل همین فضای اول قصه ی دوم رشد پیدا می کند و پاشا سرکرده گروه لانتوری عاشق یک مددکار اجتماعی به نام مریم می شود ، فیلمساز ما کوشش کرده است تا ناهنجاری های اجتماعی را در دل هر دو فضا به مخاطب نشان بدهد، از همین جهت تلخی های جامعه و بزهکاری و از سوی دیگر قضاوت کردن آدم ها در قبال موضوع کلی فیلم ، توانسته به پیشبرد قصه کمک کند .ظاهر و شکل لانتوری عصابی است، فرمی که در فیلم مشاهده می شود نشان می دهد درمیشیان ناهنجاری های جامعه اش را به خوبی درک کرده و واقعیت ها را به طوری نشان داده است که یک گوشزد به حساب می آید، فیلمساز به دنبال موضوع مهم و خطیری رفته است، موضوع اسید پاشی و عشق مهم ترین بحث فیلم لانتوری است. هوشمندی درمیشیان باعث شده این موضوع به درست ترین شکل روایت شود، اگر چه قصه کمی دیر راه می افتد اما نیمه ی اول فیلم در خدمت نیمه ی دوم فیلم است کاربرد نیمه ی اول فیلم توانسته شخصیت ها را به درستی معرفی کند و فضای مستند گونه و قضاوت هایی که می شود، باعث شده مخاطب منتظر اتفاق های اصلی بماند. با ورود مریم به داستان مخاطب هم قضاوت می کند ، یا به پاشا حق می دهد یا به مریم ، اساسا در نیمه ی دوم فیلم زورگیری و خشنوت از بین می رود و یک عشق یک طرفه پیش می آید عشق یک طرفه ی پاشا نسبت به مریم باعث می شود گره های فیلم محکم تر شود، مهم ترین بخش کارگردانی درمیشیان جسارتی است در نشان دادن زشتی های جامعه و بحث اسیدپاشی ، درمیشیان ریسک کرده و صورت مریم را که پاشا روی آن اسید پاشیده است را به مخاطب نشان می دهد این سکانس های مریم اگر چه مخاطب را می آزارد اما این واقعیتی است که درمیشیان به سادگی از آن عبور نکرده است و خواسته به مخاطبش بگوید آخر راه به اینجا ختم می شود. در سکانس های آخر همه ی قضاوت هایی که از اول فیلم نشان داده شد قابل فهم می شود و بازگشت به گذشته و نشان دادن اینکه رابطه مریم و پاشا چگونه شکل گرفته است توانسته همه ی چرایی های فیلم را پاسخ بدهد ، موضوع اصلی این فیلم خشمگین، بخشیدن است و اینکه در چه وضیعتی باید بخشید ، کلیت فیلم در پایان بندی لانتوری اتفاق می افتد زمانی که مریم می گوید می خواهم بلند شوم و کار کنم و حالا می توانم رضایت بگیرم ، در این پایان بندی حس دلسوزی مخاطب جریه دار می شود و اساسا مخاطب هم قاضی می شود برای حق دادن به پاشا یا مریم. فیلم باطن عصبانی جامعه را به ما نشان می دهد و قضاوت هایی که گاه از سر لجاجت است و گاه از سر انسان دوستی و عقلانی ، عقاید هر دو طیف در فیلم منعکس شده است و هوشمندی فیلمساز در بکارگیری درست از فرم باعث شده قصه از خرده روایت ها پرهیز کند و فیلم کاملا در خدمت داستان اصلی باشد. پردازش دقیق شخصیت ها ، میزان سن ها و قاب هایی که با کات های سریع به هم وصل می شوند، فضای کلی فیلم را به مخاطب نزدیک کرده است. اما کلیت داستان نباید علتی شود که اسید پاشی به امر خوشایند و عقده گشایی تبدیل شود، بخشش مریم در اوج قصه بشدت اخلاقی است، اما می تواند غیر اخلاقی هم باشد چرا که همیشه بخششی در کار نیست. این بخشیدن نباید تاثیر مخربی در جامعه بگذارد.
انتخاب مریم پالیزبان که دلیل کم کاری اش در سینما مشخص نیست و همچنین نوید محمد زاده از مهم ترین نکات جذابیت لانتوری است..
(نگارنده در زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر بعد از اتمام فیلم لانتوری به این فکر می کرده که شاید این فیلم با همچین فرمی برای مخاطب عام جذابیتی نداشته باشد اما رکورد فروش در روز اول و آمار فروش بالای روزانۀ این فیلم مشخص می کند که مخاطب امروز سینمای ایران همه فرم نو دوست دارد و هم روایت منسجم، البته که لانتوری از روایت درست وموشکافانه به فرمی منحصر به فرد رسیده است. لانتوری برای رضادرمیشیان که همچنان فیلم دومش توقیف شده است حرکت رو به جلو با سرعت نور محسوب می شود)
منتقدان در مورد فیلم لانتوری چه گفتند؟
جعفر پناهی:
لانتورى فیلم تاثیر گذاری است . دیر شروع می شود و طول می کشد تا تماشاگر را درگیر خود سازد . اما وقتی درگیر شد ، تا پایان رها نمی شود. فیلم دو پایان دارد که پایان دوم توضیح واضحات است . گفتم طول می کشد تا تماشاگر در گیر شود . دلیلش فرم آن است . فرمی که سعی در القای مستند دارد اما با بازیگران شناخته شده . تا تماشاگر فرم را بپذیرد و شخصیتها معرفی شوند زمان از دست رفته است ، ولی راهی جز این هم براین نوع کارها نیست . گویی چاره در تحمل است . باید تحمل کرد تا با زاویه دید آشنا شد .
نیره رحمانی:
لانتوری یکی از آن فیلمهایی ست که تماشای آنها هم روی تماشاگر تاثیر می گذارد و هم اینکه بعد از خروج از سینما فکر آنها را درگیر می کند.اما نکته آنجاست که هر چه بیشتر درباره لانتوری فکر می کنی و از آن فاصله می گیری احساساتت بدان تغییر می کند. به این ترتیب آن فیلمی که از تماشایش لذت برده ای و اثری تاثیر گذار و در خور اعتنا یافته ای ، رفته رفته جذابیت خود را از دست داده و ضعف های آن خود را نشان می دهند.
دبورا یانگ :
دبورا یانگ منتقد آمریکایی نقدی درباره فیلم «لانتوری» ساخته رضا درمیشیان که از فیلمهای اکران شده در بخش پانورامای برلیناله است، در نشریه هالیوودر ریپورتر منتشر کرد.
فیلم لانتوری, یک شوک اخلاقی شگفتانگیز از ایران
یکی از اصیلترین و صریحترین صداهای سینمای نسل جوان ایران، رضا درمیشیان نویسنده و کارگردان است که با فیلم «لانتوری» به حد اعلای خود میرسد؛
فیلمی با داستانی اخلاقی که چنان شوکآور است که تقریباً تماشایش ناممکن جلوه میکند.
داستان فیلم روایتی است از حضور روانپریشانه یک گروه تبهکاری که به یک فعال اجتماعی خوشسیما ابراز علاقه میکند و خود را با این وهم فریب میدهد که آن دختر نیز علاقه متقابلی به او دارد و نهایتاً هر دو سوی این ماجرا را به بدترین شیوه ممکن به فرجام میرساند.
نقدی دیگر بر فیلم لانتوری
بعد از گذشت یک ساعت پرتنش و عصبی با مونتاژی سرشار از بازیگوشی، فیلم سویه تاریکش را با یک حمله اسیدپاشی رو میکند که جلوههای بصری آن اصلاً برای آدمهای نازکدل قابلتحمل نیست.
این تنبیه بصری و عاطفی در سکانسهای خشن پایانی فیلم نیز ادامه مییابد و به یک محاکمه قضایی منجر میشود که اکثر تماشاگران فیلم را بیشتر در صندلیشان فرو میبرد تا از خودشان بپرسند که حد مطلوب نمایش خشونت روی پرده کجاست؟
درحالیکه استعداد و شهامت درمیشیان غیرقابلتردید است، اما شاید او از خط مرزی آستانه تحملی که تماشاگر بهطور معقول میتواند از آن برخوردار باشد، عبور کرده است.
البته او تنها کسی نیست که خشونت را به شکلی افراطی به نمایش میگذارد برای نمونه میتوان از تارانتینو هم نام برد اما ضیافت هول و هراس فیلم لانتوری چنان واقعگرایانه است که نمیتوان آن را تنها با صفت «کارتونی» توصیف کرد.
این نوعی سینمای عمیقاً حزنآلود است که بهسختی میتواند خارج از فضای فستیوالها، بختی برای نمایش داشته باشد.
مشکل دیگر این فیلمنامه عمدتا درخشان این است که میخواهد به همهجا سر بکشد و تقلا میکند تا کارهای بسیاری را در آن واحد انجام دهد و همین باعث میشود تمرکزش روی فرجام و نتیجه را از دست بدهد.
حقوق زنان، تعصب مذهبی و ناکارآمدی قانون، طبقات فرودست و مرفه، جنایت و مکافات و عشق و خیانت همه وهمه در فیلم گنجانده شدهاند و سخت است که موضوع اصلی فیلم را از میان آنها پیدا کرد.
فیلم از نقطهای آغاز میشود که درمیشیان فیلم قبلی خود «عصبانی نیستم» را که نقدی ویرانگر بود، بر جامعه معاصر ایران خاتمه بخشیده بود.
همان دو بازیگر نوید محمدزاده و باران کوثری در قالب اعضای گروه تبهکاری لانتوری در تهران، گرمِ وحشتآفرینی هستند. آنها کارشان را با کیفقاپی و زورگیری از بچه پولدارهای سوار بر ماشینهای لوکس آغاز میکنند و بعد رو میآورند به گرفتن حقالسکوت، سرقت خودرو، آدمربایی و توزیع مواد مخدر.
آنها چاقوی ضامندار، قمه و کارد در دست با غرور و تفاخر در خیابانهای شهر گام برمیدارند. روزی پاشا با بازی دیوانهوار محمدزاده با یک پرفورمنس تماشایی دیگر اختیار از کف میدهد و یکی از قربانیان نشانکرده را به قتل میرساند. بعد بهخاطر کاری که کرده میزند زیر گریه.
بارون (کوثری در گرمترین بازیاش) در نقش زنی فاسد که به گنگستری تمامعیار تبدیلشده و دیوانهوار عاشق این مرد دیوانه است، وارد میشود؛ اما از وقتی که پاشا با روزنامهنگاری به نام مریم (مریم پالیزبان) که زنی بسیار سرد است، آشنا میشود و به او دل میبندد انگار دیگر متوجه حضور باران نیست.
مریم یک فعال اجتماعی است، برآمده از خانوادهای اشرافی. کمپینی با عنوان «نه به خشونت» به راه انداخته و گروه او میکوشد تا اولیای دم قربانیان خشونت را راضی کند تا مجرمان و قاتلان فرزندانشان را عفو کنند.
درمیشیان این توانایی را دارد تا با احساس رقت، دلسوزی و همدلی مخاطب را در قبال این ماجرا برانگیخته کند؛ اما پرسش این است که اگر جنایت چنان خشونتبار و سنگدلانه بود که هیچ بخششی میسر نباشد، چه باید کرد؟
حملهای که زنی معصوم را نابینا میکند و چهرهاش را از هم میپاشد، آن هم با دلیلی چون «اگر قرار است من تو را نداشته باشم، چه کسی میتواند تو را داشته باشد؟» فیلم ماهرانه میان یک کمدی سبکسرانه و یک تراژدی تکاندهنده در نوسان است و نیمه دوم فیلم بیننده را با آزمایش مجدد آگاهی و ایدههای لیبرالش شگفتزده میکند.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. قانون اسلامی ایران قانون قصاص یا مقابله به مثل دارد. «چشم در برابر چشم» یعنی قربانی جنایت قانوناً حق دارد تا مجازاتی مطابق با نوع آسیبدیدگی خود را بر مجرم اعمال کند.
خب، کسانی که با تماشای جیمز باند روی صندلی جراحی در فیلم «اسپکتر» درحالیکه سوزن توی سرش فرو میکردند مشکل داشتند، این هشدار را جدی بگیرند که آن صحنه در برابر مقدمات عمل در اختتامیه فیلم «لانتوری» هیچ نیست و آدم بهزحمت میتواند آن خشونت را حقیقتاً فراموش کند و با خودرویش به سمت منزل براند.
تمام داستان ازنقطهنظر چیدمانی از آدمهای برآمده از مشاغل و سبک زندگیهای متفاوت به شکل گیجکنندهای تزیین شده : یک لیبرال عینکی، یک کارگر جناح راستی، یک دانشجو، یک قاضی، یک وکیل و غیره.
این افکت، یک سیر کمیک خفیف را در میانه فشار عصبی فیلم فراهم میکند که جایی برای نفس کشیدن به مخاطب میدهد.
مدیسا مهراب پور
اگر در دوران فیلمهای کلاسیک و کلارک گیبلها و ادری هپبرن ها زندگی میکردیم، احتمالاً هیچ استودیویی حاضر به ساخت فیلم «لانتوری» نمیشد. فیلمی که به خاطر شکل روایتش، بسیاری از مواقع حوصله تماشاگر را سر میبرد و پرگویی و اضافهکاری میکند. در تمام طول فیلم مخاطبش را به طمعی هیستریک برای دانستن انتها قصه و نمایش واقعگرایانهای از زندگی قهرمانها در چهارچوب ژانر، دچار میکند اما آنچه را که تماشاگر میخواهد ببیند نشانش نمیدهد و با سماجت و لجبازی پسربچههای کوچک میخواهد حرف خودش را بزند. در سینمای فرا صنعتی آن سالها این یعنی یک شکست تجاری.
کمی جلوتر، حوالی دهه پنجاه سینمای آمریکا که به آرامش قبل از طوفان میماند و اتفاقاً به حالوروز امروز سینمای ایران هم بیارتباط نیست، لانتوری در این دوران همجایی ندارد. نگاه اعتراضی و زبان تندش میتواند برای سکون و بیحالی فیلمهای همدورهاش دردسرساز باشد، پس حذف میشود. در دوره ایده آل گرایی ها، لانتوری دارد از تناقضها و باگها میگوید و این میتواند مخاطب محافظهکار و چشم و گوش بسته را خوش نیاید. میتواند حتی در بعضی از صحنهها جلوی چشمان فرزندش را بگیرد تا این میزان از چرک و کثافت جهانی را که در آن زندگی میکند نبیند!
حتی دیوانهبازیهای و پرده دریدنهای دهه هفتاد هم تحمل این شکل برخورد با سینما را ندارد. فیلمی که نه درباره داستان است و نه درباره قهرمانهایش که درباره اخلاقیات است آنهم به شکل سفت و محکم اش. چنین فیلمی معلوم است در دورانی که اوج فانتزی و اعتراض و عاشقانههای وحشی تاریخ سینماست نمیتواند جایی داشته باشد. چراکه داستانش لکنتهای زیادی دارد و قهرمانهایش دوستداشتنی و ثابتقدم نیستند.
اما لانتوری محصول هزاره جدید است. احتمالاً عجیبوغریب ترین برهه تاریخ بشریت تا به امروز. دوران تناقضها و ندانستنها و دستوپا زدن میان درست و غلط، خوب و بد. دورانی که هر فرد از تلفن همراه شخصیاش گرفته تا میز کارش، با انواع و اقسام رسانهها سروکله میزند.
در چنین دورهای سینما، دیگر فقط سینما نیست و یک فیلم میتواند محصولی فراتر و متفاوت از تعریفی که از سینما میشناسیم را سبب شود. سینما میتواند همانقدر که داستان باشد و قهرمان شبیه به کندو، قاب و ریتم باشد شبیه به طبیعت بیجان، به کمپینی بشردوستانه بدل شود. در شکل دیگرش میتواند نقش یک مبلغ و سلاح را بازی کند. شبیه به استفادهای که نازیها سالها پیش به نحوی احسن از سینما کردند، میتواند صدای خاموش یک ملت باشد شبیه به ناخدا خورشید. همانطور که میتواند سینماها و مدرسهها را به آتش بکشد شبیه به اکران رکس در سینماهای ایران بعد از انقلاب و مثلاً دیوار راجرواترز.
بدون هیچ مرز کشی و دستهبندی، در دوران حاضر سینما میتواند صرفاً تبدیل به یک رسانه شود. همانطور که بعضی فیلمها اولویتشان هنری بودن است و بعضی دیگر صنعتی بودن و تعداد محدودی شاهکار بودن، فیلمهایی هم هستند که از سینما/رسانه بهعنوان دستاویزی برای طرح مسئله و روشن نمودن صورت سؤال استفاده میکنند. فیلمهایی که معمولاً ژورنالیستی خطاب میشوند چراکه رسالتشان در واکاوی و گشتن به دنبال ریشهها و مفاهیم نیست، همانطور که خوشگذرانی عصر یک روز تابستانی هم نیست، قرار است در کمترین زمان و با جلب بیشترین میزان از توجه مخاطب و تلنگری ذهنی، به او هشدار دهد. در آثار ژورنالیستی اینچنینی قرار نیست خبری از داستان و خلاقیتهای هنری ویژهای باشد که هدف یکلحظه، یک آن است که در بعضی از مخاطبان به ناگهان بیدار میشود. لانتوری چنین رویکردی دارد. فیلمی که دارد با مردم و جامعهای که بستر خلق اش است مستقیم و بیواسطه صحبت میکند تا شاید بتواند مانند مریم فیلم چیزهایی را در آدمهای مقابلش و تفکراتشان عوض کند.
نقطه عطف فیلم نه پاشاست نه مریم نه لانتوری ها و نه همه آدمهایی که بخشیدهاند، رضا درمیشیان است که در تصمیمی هوشمندانه لانتوری را به شکل فعلیاش ساخته. اینکه انتخاب درمیشیان میان ساختن یک فیلم خوب و “سینمایی” که یادآور دوران پرشکوه سینما باشد و کلی تمجید شود و اثری کلاژ مانند که خیلی از خصایص ذاتیاش را فدا میکند تا گوشهای بیشتری حرف حسابش را بشنوند، گزینه دوم است درصدی از سماجت، شجاعت و کلهخری (در معنای خوبش) را میخواهد که هر کارگردانی ندارد.
اما رضا درمیشیان «لانتوری» را شبیه به یک ماکومانتری میسازد یعنی مستندی ساختگی تا هرلحظه و در هر پلان به مخاطب یادآوری کند که دارد فیلم میبیند وحواسش را روی همان طرح مسئله متمرکز کند نه داستانها و حوادث. هرچند که انتخاب فرمت مصاحبه با اقشار مختلف جامعه سادهانگارانه به نظر میرسد اما با همه کاستیهایش موفق میشود هم فاصلهگذاری مدنظر کارگردان را ایجاد کند و هم بیواسطه با مخاطب ارتباط برقرار کند. انگار که تکههای مختلفی از واقعیت و تناقضات آدمها را محکم بهصورت تماشاگر بکوبد و برق از سرش بپراند. در کنار این اما طراحی باند لانتوری و اعضایش با همه کثافتکاریها و رابینهود بازیهایشان و تلاش قابلتوجه درمیشیان در مطرح کردن مفاهیم خط قرمزی در لابلای خرده داستانها و ریزهکاریهایی اجرایی (مثل رژلب پخششده باران وقتی از پیش طعمهشان بازمیگردد) باعث شده تا لانتوری فیلمی سرگرمکننده هم باشد که تماشاگر را تا لحظه آخر با خود همراه کند.
خط قرمزهایی که«لانتوری» با آنها سروکله میزند باعث شده تا فیلم فرمی کلاژ مانند به خود بگیرد. صحنههای زیادی که با عکس روایت میشوند، استفاده از صداهای ذهنی و وقایع روز جامعه مانند اختلاس و قتل ستایش و حواشی تمامنشدنی آقازادهها (که معادلی در فیلم دارند) همه بخشی از این ویژگی کلاژگونه لانتوری اند که علاوه بر اینکه بگی نگی خط قرمزها را دور میزند و مردم را بهواسطه همذات پنداریشان سر ذوق میآورد، کمک میکند تا سکون بصری تصویر و یکنواختی آن کمتر حس شود. (هرچند که هنوز هم در بعضی از لحظات فیلم اذیت کننده است.) علاوه بر اینکه فرم را تروتازه و سرپا نگه میدارد، تأثیر فاصلهگذاری مضمونی که پیشتر گفته شد را هم فراتر میبرد.
تأثیرگذاری خوب فیلم در سکانسهای مهم و اصلی یکی دیگر از ویژگیهای بارز «لانتوری»ست. هرچند که دِرَخش بک ها کوتاه و سریع میگذرد اما در میان همان تنش و آشفتگیهای خودخواستهاش، میتواند تأثیرگذار باشد: عاشقانه مانند آخرین مواجههشان در پارک، ناجوانمردانه شبیه بهروزی که باران از پیش نامزد مریم بازمیگردد، بیرحم شبیه بهجایی که پاشا مجبور میشود برای تنها بار از چاقویش استفاده کند. سرد شبیه بهمواجهه مریم بازندگی و آدمهایش، مهربان شبیه به بهزیستی، درمانده شبیه به کارتون خوابیهای پاشا، سیم آخر و جنون و اسید، زندگی تباهشده یک انسان و نجات یکی دیگر، شبیه به معجزه.
روایت عادلانه بودن قصاص، زیر حجم طعنه های سیاسی
"لانتوری"سومین فیلم بلند «رضا درمیشیان» است. او در این فیلم، روی یکی از حساس ترین و جنجالی ترین موضوعات تلخ اجتماعی ــ اسیدپاشی و نابودی آینده دختران مظلوم ــ دست گذاشته است.
روایت "لانتوری"را می توان از دو زاویه مختلف واکاوی کرد: بخش اول، روایت یک داستان اجتماعی و عاشقانه، که نیم نگاهی به معضلات جوانان و نگاهی تمام رنگی به قصور اجتماع و مقوله حساس قصاص و بخشش دارد؛ و بخش دوم، که تسویه حساب های سیاسی و اجتماعی فیلمساز محسوب می شود!
درمیشیان در بخش اول تلاش کرده است تا با سبکی مستندگونه، تحلیلی آسیب شناسانه از زبان اقشار مختلف جامعه ــ از جمله روانشناس، جامعه شناس، دانشجو، کاسب و ... ــ ارائه کند؛ اما اغراق بیش از اندازه باعث شده است که او در رسیدن به هدفش، چندان موفق نباشد. بیان مستندگونه و گزارشی که او برای روایت فیلمش انتخاب کرده، نه تنها باعث شده است تا او در پردازش شخصیت های داستانش ضعیف عمل کند و حتی در بیان قصه زندگی «پاشا»، که بزهکار اصلی فیلم است موفق نباشد؛ بلکه "لانتوری"از قدرت کافی برای آسیب شناسی بزهکاری هم برخوردار نشده است.
همچنین به نظر می رسد که یک دلیل دیگر پردازش ضعیف شخصیت ها نیز تمرکز درمیشیان در چگونگی القاء نظرات شخصی خود است، که باعث می شود مخاطب نتواند با کاراکترهای "لانتوری"ارتباط قابل قبولی برقرار کند.
درمیشیان موضوع اصلی فیلم را فدای رویکرد سیاسی ــ اجتماعی خود کرده است. پیدا کردن طعنه های سیاسی و اجتماعی در "لانتوری"کار سختی نیست و بوضوح در قسمت های مختلف فیلم از آنها استفاده شده است. او تلاش می کند که به اسید پاشی به عنوان یک نماد انحصارطلبانه نگاه کند و در فیلمش از حذف شدن های اجباری و عدم تحمل نظر مخالف در روابط انسانی، اجتماعی و سیاسی بگوید؛ اما این رویکرد، با پرداخت اغراق آمیز و چاشنی طعنه های سیاسی و اجتماعی از جهان اثر بیرون زده و تأثیر فیلم را کمرنگ کرده است. بدین گونه این درام حساس اجتماعی به یک اثر کم فایده تبدیل شده است.
طعنه های سیاسی موجود در فیلم، ربط منطقی به اصل داستان پیدا نمی کنند؛ اما اگر پرداختن به مقوله قصاص و بخشش را با سیاست درمیشیان گره بزنیم، شاید بتوان ربطی در سطح اثر پیدا کرد! او در صدد است تا داستان و نتیجه گیری روایت فیلم را با نظرات سیاسی اش گره بزند و اینگونه از مدیومی که در اختیار دارد سوء استفاده می کند.
اگر داستان اسید پاشی و قصاص را تمثیلی برای دنیای سیاست، جامعه و روابط انسانی درنظر بگیریم، درمیشیان می خواهد چه بگوید؟ «پاشا» که نظر مخالف خود را نمی تواند تحمل کند، تصمیم به حذف «مریم» می گیرد. پاشا نماد یک گروه و مریم و ظلمی که در حق او شده نماد گروه دیگر است. مریم توانایی مقابله با پاشا را ندارد، اما دلی به بزرگی دریا دارد؛ پس، از حق قانونی، عرفی و شرعی خود می گذرد. اما درمیشیان ــ که می کوشد حرف های خود در اثر توقیفی "عصبانی نیستم"را به زبانی دیگر بیان کند ــ داستان خود را نقض می کند و قسمت هایی از فیلم او علیه یکدیگر عمل می کنند.
کارگردان در بسته ای از حوادث می خواهد به بررسی علل حوادثی همچون اسیدپاشی و عواقب وخیم آن بپردازد؛ اما سؤال اینجاست که اگر موضوع فیلم، اجتماعی است و بحث اصلی کارگردان درباره قصاص و بخشش است؛ پس کنایه های سیاسی و اجتماعی همچون دلواپسان، یقه سفیدان، اختلاس، رانت خواری و اختلاف طبقاتی در دل این اثر چه ضرورتی دارد؟ اگر موضوع فیلم دلبستگی های سیاسی است؛ چرا با صراحت داستان را روایت نمی کند؟ صراحت، زبان تیز و برنده نمی خواهد بلکه نیازمند صداقتی عادلانه و غیر مخرب است. کسی که از تناقض و ناعدالتی شکوه می کند، نباید برای القاء نظرات خود با ابزار و فرمی که در اختیار دارد دست به سوء استفاده از مخاطب بزند.
داستان اصلی فیلم ــ بویژه برای نشان دادن عاقبت کار افراد تبهکار ــ می توانست تأثیرگذارتر باشد؛ اما جسارتی که در انتخاب سوژه ملتهب و حساس اسید پاشی و قصاص نشان داده شده است، زیر حجم شعارگونه، سنگین و پر مدعای فیلم گم می شود. ورود دیر هنگام به بخش تأثیرگذار و اصلی داستان نیز باعث شده است بار منطقی داستان و پردازش شخصیت ها معقول و منطقی به نظر نرسد.
درمیشیان به مسئله جبر و قصور اجتماع در ایجاد بزهکاری نیز بسیار سطحی پرداخته است. او با نشان دادن تصاویر اخاذی که اغلب هم در ازاء حفظ آبرو انجام می شود و صرف مقداری از آن برای برآورده کردن آرزوهای کودکان پرورشگاهی، چه چیز را می خواهد موجه جلوه دهد؟ چشمان گریان «باران» بعد از ضبط فیلم به قصد باج گیری، نشانه چیست؟ خانه مجردی و محدوده روابط بی قید و شرط گروه لانتوری از چه حقیقتی حکایت دارد؟
در کنار همه این نقاط ضعف، باید به نقطه قوت بزرگ فیلم هم اشاره کرد. جسارت درمیشیان در انتخاب سوژه ملتهب اسیدپاشی در کنار پرداختن به قصاص و بخشش، قابل تقدیر است و بی انصافی است از این مهم با بی توجهی عبور کنیم. انتخاب هیچ سوژه ای، به این اندازه نمی توانست اینگونه تأثیرگذار، عادلانه بودن حکم قصاص را تأیید کند. درمیشیان توانست با انتخاب موضوعی حساس، اجرای حکم قصاص را (که همواره مورد هجوم باصطلاح روشنفکران است) عاقلانه و عادلانه به تصویر بکشد. در "لانتوری"تأکید می شود که قصاص و عفو یک مجموعه کاملاً انسانی و منطقی به منظور حمایت از جایگاه خلیفة اللهی است؛ و قصاص به منظور پیشگیری از جرم است.
کلام آخر اینکه "لانتوری"درامی است با فرم بصری خاص که به کمک کات های فراوان و فرمت مصاحبه، اثر را به سرانجام رسانده است. این فیلم، با توجه به سوژه و سکانسهای موجود در آن، لازم است که حتماً با رعایت رده سنی به اکران عمومی درآید.
.
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/14747-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C
https://social.salamcinama.ir/post/ec4989s090vx1k0/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-lantouri-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%AF-
http://blog.ruban.com/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7/%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%9F/
http://anamnews.com/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D9%86/
http://blog.namava.ir/lantouri-film-review-002/
http://fa.abna24.com/service/fajr-international-film-festival/archive/2016/02/07/698620/story.html