Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

نقد فیلم متولد ۶۵

$
0
0

نقد فیلم متولد ۶۵

جمع اوری از گارگین فتائی

.

 

 

کارگردان

مجید توکلی

تهیه‌کننده

محمدمهدی عسگرپور

نویسنده

جمیله دارالشفایی

بر اساس

طرحی از مجید توکلی

بازیگران

پدرام شریفی

هنگامه حمیدزاده

موسیقی

پالیز شاه‌محمدی

فیلم‌برداری

مسعود سلامی

تدوین

سپیده عبدالوهاب

توزیع‌کننده

فیلمیران

 

 

تاریخ‌های انتشار

 ۵آبان ۱۳۹۵

مدت زمان

 ۹۰دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

۱٬۱۶۲٬۱۳۹٬۰۰۰تومان

 

متولد ۶۵فیلمی به کارگردانی مجید توکلی، نویسندگی جمیله دارالشفایی و تهیه‌کننده محمدمهدی عسگرپور محصول سال ۱۳۹۳است.

این فیلم برای حضور در بخش نگاه نو سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شده است. فیلم متولد ۶۵در آبان ۱۳۹۵در سینماهای ایران اکران شده است.

.

خلاصه فیلم

داستان دختر و پسر جوانی را روایت می‌کند که با رؤیای پولدار شدن، خود را در شخصیت‌های مختلف اجتماعی جا می‌زنند و از این طریق می‌خواهند به خواسته‌های خود برسند. آنها به طور اتفاقی به عنوان خریدار به ساختمانی مراجعه می‌کنند، ولی در ادامه با حقایقی رو به رو می‌شوند.

 

 

نقد فیلم «متولد ۶۵»

متولد ۶۵اولین فیلم بلند سینمایی مجید توکلی است. مجید توکلی ایده این فیلم را از فیلم کوتاه خودش با نام «۱۲تیر» برداشته و جمیله دارالشفایی نویسندگی فیلم را به عهده دارد. متولد ۶۵از یک پلات یا پیرنگ مرکزی تشکیل شده است و کل موضوع فیلم حول و حوش یک قصه واحد می‌چرخد. امیر و خاطره در سالگرد آشنایی‌شان به بهانه اجاره‌ي خانه و برای خوش‌گذرانی به یک خانه در شمال تهران می‌روند که در آن خانه حوادثی برای آن‌ها رقم می‌خورد و رازها و دروغ‌هایی برملا می‌شود و در نهایت شخصیت‌ها دستخوش تغییری می‌شوند. (در ادامه پیرامون این شکل تغییر به وجود آمده در شخصیت‌ها بیشتر صحبت خواهد شد). بزرگترین خطری که فیلم‌هایی با چنین ساختار تک پلاتی را تهدید می‌کند چگونگی جواب دادن به این پرسش است که آیا می‌توان قصه و شخصیت‌ها را به اندازه کافی جذاب کرد که بار کل داستان را به دوش بکشند؟

در فیلم متولد ۶۵ایده اولیه به اندازه کافی دراماتیک است و مخاطب را برای ادامه دادن داستان همراه می‌کند. موضوع فیلم برای جوان‌های این نسل، که جمعیت زیادی از مخاطبین سینما را تشکیل می‌دهند، جذاب و گیراست. دختر و پسری که پولدار نیستند اما دوست دارند ادای پولدارها را در بیاورند و یک روز یا حتی چند ساعت مثل آن‌ها زندگی کنند. مسئله اساسی فیلم آن ‌است که فیلمساز این موقعیت را چگونه جلو برده است و چقدر توانسته به این موضوع سینمایی نگاه کند. در ادامه با تحلیل فیلمنامه به میزان موفقیت فیلم خواهیم پرداخت.

شخصیت امیر و خاطره شباهت‌های زیادی با هم دارند. هر دو شیطنت کردن را دوست دارند و از بازی دادن مردم خوششان می‌آید. دو نفری یک تیم تشکیل داده‌اند و نقش بازی می‌کنند تا خودشان نباشند. یک موقعیت کنایی که در پشتش کمدی اتفاق می‌افتد. در واقع با استفاده از کنایه دراماتیک که در آن شخصیت‌های اصلی داستان و مخاطبان فیلم از موضوعی آگاهی دارند اما دیگر شخصیت‌های داستان از بخشی از حقیقت بی خبرند. نمونه موفق از این شکل کمدی‌ها را می‌توان در آثار بیلی وایلدر همچون «بعضیا داغشو دوس دارن» یا «مارمولک» و «لیلی با من است» ساخته کمال تبریزی در سینمای خودمان یافت. این ایده نقش بازی کردن و دیگری بودن می‌توانست به شکلی کنایی ایده مرکزی داستان باشند اما نشد. اگر در پس انتخاب دراماتیکی که فیلمنامه‌نویس برای پیشبرد داستانش کرده است شخصیت‌ها به زوایای پنهانی از شخصیت خود می‌رسیدند که عاملش همین نقش بازی کردن‌شان بود درام می‌توانست به نقاط مهیج‌تر و خطرپذیر‌تری برسد.

در این میان انتخاب نویسنده برای بسط دادن داستان به شروع کردن چند بازی خلاصه می‌شود. قصه اصلی خود یک بازی بزرگ است و در ادامه در پی آن بازی، شخصیت‌ها برای آنکه لو نروند مجبورند که دروغ بگویند و این دروغ‌ها آن‌ها را بیشتر گرفتار می‌کند. تا این نقطه از داستان مخاطب با جذابیت‌های این موقعیت همراه می‌شوند. خطرهایی که شخصیت‌ها را تهدید می‌کند مخاطب را نگران می‌کند و از زرنگ‌بازی این دختر و پسر خوششان می‌آید. اما درست در همین نقطه پلات سقوط می‌کند. وقتی که در خانه قفل می‌شود و آن‌ها گرفتار می‌شوند و در لحظه‌ای که بازی، شوخی شوخی جدی شده است شخصیت‌ها می‌ترسند و خود را کاملاً لو می‌دهند. تصمیم قابل پیش‌بینی و ساده‌ای که از دو شخصیت باهوش و خطرپذیری که تا به حال دیده‌ایم کاملاً مبتدیانه است. از این به بعد شخصیت‌ها به جای آنکه برای مقابله با خطر بزرگتری که تهدیدشان می‌کند دست به اقدام‌های خطیرتری بزنند دست و پا زدن‌های بچگانه‌ای می‌کنند و نقشه‌های ساده‌ای می‌کشند که مخاطب را دلزده می‌کند.

 

بیلی وایلدر جایی گفته است که اگر در پرده سوم داستان (بخش پایانی هر فیلمنامه) به مشکلی برخوردید مشکل را در پرده اول (بخش آغازین فیلمنامه) جستجو کنید. چاره‌ای که نویسنده متولد ۶۵برای پایان داستانش اندیشیده وابسته به ورود شخصیت‌هایی است که هیچ ربط مستقیمی به داستان اصلی ندارند. در واقع یک داستان فرعی که مربوط به کلاهبداری محسن ابک از زن و شوهر صاحب‌خانه می‌شود در قصه پررنگ می‌شود و حضور یک زن (آنا نعمتی) مانند معجزه قائله را ختم می‌کند: پسرِ محسن همچین بدبختی نیست.

این شکل از گره‌گشایی در ساختار فیلمنامه‌ای که تمام مدت با علت و معلول پیش رفته است شبیه به معجزه است. کسی می‌آید و مشکل را حل می‌کند و می‌رود. معجزه‌ای که در ساختار یک فیلمنامه کلاسیک بیشترین ضربه را به مخاطب و داستان می‌زند و قصه و ایده جذاب داستان را به سراشیبی سقوط می‌فرستد. در ابتدا درباره تغییر شخصیت‌ها مقدمه‌ای گفته شد. به تغییر بازگردیم. امیر و خاطره قرار است در این داستان به چه نقطه‌ای برسند؟ قرار است توسط چند پولدار خرفت تحقیر شوند؟ نبرد واقعی این دو شخصیت که شخصیت‌های اصلی داستان هستند چیست؟ آن‌ها بر سر چه دو راهی‌هایی قرار گرفته‌اند. مضمون یک داستان در یک فیلمنامه کلاسیک با ساختار سه پرده‌ای، درست در جایی شکل می‌گیرد که شخصیت اصلی یا شخصیت‌های اصلی بنا به موقعیتی که در آن گرفتار شده‌اند که برایشان خطری حیاتی است مجبور می‌شوند که دست به گرفتن تصمیمی مهم بزنند. آن‌ها به یک دو راهی گریزناپذیر رسیده‌اند. برای مثال سپیده در درباره الی می‌بایست تصمیم بگیرد که واقعیت را به نامزد الی بگوید یا به خاطر مصلحت جمع حقیقت را پنهان کند. این دو راهی و تصمیم در قالب طرح فیلمنامه و برای شخصیت‌های فیلمنامه تصمیمی مهم و اثرگذار است. سپیده بعد از آن تصمیم بی شک عوض خواهد شد و این تغییر ذات یک فیلمنامه کلاسیک به حساب می‌آید. تغییری بازگشت ناپذیر همچون تصمیمات مهم انسان در زندگی‌اش که او را تغییر می‌دهند. اما در فیلمنامه متولد ۶۵شخصیت‌ها گرفتار مانده‌اند و منتظر می‌مانند تا کسی بیاید ‌و آن‌ها را نجات بدهد. آن‌ها تصمیم تازه‌ای نمی‌گیرند که برایشان اهمیت حیاتی داشته باشد که شخصیت‌شان دچار تغییر شود. تغییری هم اگر درون آن‌ها صورت گرفته باشد سطحی و غیر‌قابل‌باور است.

 

از فیلمنامه فیلم که گذر کنیم، نقطه قوت فیلم متولد ۶۵بی‌شک به بازیگرها و توانایی فیلمساز در هدایت بازیگرانش بازمی‌گردد. پدرام شریفی با این فیلم به یکی از جوان‌های خوش آتیه در سینمای ایران تبدیل شده است. تفاوت کیفیت بازی این جوان در فیلم متولد ۶۵و سیانور نشان می‌دهد که مجید توکلی چقدر در بازی گرفتن موفق بوده و پدرام شریفی چه انتخاب درستی برای این نقش بوده است. بازی قابل توجه احسان امانی و مریم سعادت در نقش زن و شوهری پولداری که کسی از آن‌ها کلاهبداری کرده و سال‌ها به دنبال او می‌گردند و در این سال‌ها به عالم و آدم شک دارند هم از مهمترین جذابیت‌های داستان است. مریم سعادت از باسابقه‌ترین بازیگران تئاتر است که علی‌رغم حضور کمرنگش در سینما نقش‌های بیادماندنی را خلق کرده است.

ضربه بزرگی که فیلم متولد ۶۵از تیم جوان و بی تجربه پشت صحنه می‌خورد به شکل کارگردانی و نوع فیلمبرداری بازمی‌گردد. بخش زیادی از زمان فیلم در یک خانه در شمال تهران می‌گذرد و جنس نور در این مدت بسیار گرم و نزدیک به زرد است. ترکیب‌بندی‌های فیلمبردار مبتدیانه و بدون دقت بسته شده است. طراحی صحنه عملاً در فیلم وجود ندارد و به پس‌زمینه‌های شخصیت‌ها اصلاً فکر نشده است. در مجموع فیلم به لحاظ بصری کاملاً تلویزیونی، ساده و غیرسینمایی است. سینما و پرده بزرگش به شدت به زیبایی‌شناسی بصری نیاز دارد. شکل دکوپاژ (تصمیمات کارگردان برای انتخاب محل قرار‌گیری دوربین در واسطه با موقعیت شخصیت‌ها، انتخاب لنز، انتخاب محدوده وضوح تصویر، اندازه نما‌ها، زوایه دوربین و در نهایت حرکت دوربین) بسیار ساده و مبتدیانه است. فیلمساز در طول داستان زاویه دید درستی برای شخصیت‌هایش انتخاب نکرده که به واسطه آن بتواند مخاطب را با شخصیتی بیشتر یا کمتر همراه کند. در فیلمنامه نیز نوع شخصیت‌پردازی (در واقع تیپ‌پردازی شخصیت‌ها که محدود به ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی آن‌ها است) بسیار اغراق‌شده است و توی ذوق می‌زند. مخالفان قهرمان‌های دهه شصتی فیلم به شدت احمق هستند و غیراخلاقی عمل می‌کنند. فیلمنامه نویس و فیلمساز نتوانسته‌اند نظر شخصی خود را در مورد مسئله اختلاف طبقاتی که یکی از هدف‌های اصلی فیلم است با ظرافت بیان کنند و همین موضوع باور کردن و تحت تأثیر قرار گرفتن مخاطب را دچار اشکال می‌کند.

 

در مجموع فیلم متولد ۶۵اولین تجربه سینمایی مجید توکلی لحظات دوست‌داشتنی زیادی دارد. ایده دراماتیک و جذاب و شخصیت‌های همدلی برانگیزی هم دارد. اما به عنوان یک اثر سینمایی در مقایسه با جوان‌هایی فیلمساز امروز سینمای ایران کمی محتاطانه و تکراری است. در فیلم جسارت کمی دیده می‌شود و فیلمساز کمتر دست به انتخاب‌های تازه و هوشمندانه در نوع کارگردانی‌اش زده است. با فرض آنکه یک فیلم اولی در سینمای ایران با چه مشکلات عدیده‌ای در ساخت فیلمش مواجه است شاید نتوان چندان به توکلی خرده گرفت. فقط می‌توان چشم به راه ماند تا در اثر بعدی با تیمی حرفه‌ای‌تری تسلط فیلمساز سنجیده شود. به هر حال فیلم اول هر فیلمسازی مبتدیانه و در عین حال شخصی است.

 

درباره فیلم « متولد 65

منتقد : میثم کریمی                                                     

.

داستان « متولد 65 » روی کاغذ پتانسیل های بالایی برای تبدیل شدن به یک اثر سرگرم کننده را دارد. این داستان می تواند موضوعات فرعی فراوانی را شامل شود که در نهایت به آگاهی اجتماعی و خودشناسی دو شخصیت اصلی منجر شود و اگر هم کمی داستان باهوش تر باشد، کنایه های اجتماعی را هم بصورت هوشمندانه مطرح نماید. اما فیلمنامه ای که جمیله دارالشفایی ( طرح از مجید توکلی ) به رشته نگارش درآورده موفق نمی شود به هیچکدام از ویژگی های ذاتی داستان بپردازد.

پسر و دختر داستان بی آنکه فیلم شرایطی برای شیطنت های آنان مهیا نماید، یکدفعه به دل مکان های مختلف از جمله فروشگاه و نمایشگاه ماشین می زنند و این و آن را سرکار می گذارند؛ در حالی که فیلمساز ابدا توجهی به این موضوع نکرده که حداقل در جایی مثل نمایشگاه ماشین افراد بسیار سخت گیر تر و باهوش تر از آن هستند که کسانی مثل پسر و دختر فیلم آنها را دست بیندازند! دیگر منطق های داستانی فیلم در شرایط مشابه نیز بی توجه به جزئیات به تصویر کشیده می شوند و نشان از بی تجربگی مطلق کارگردان و نویسنده در نگارش و کارگردانی موقعیت ها دارد.

با اینحال مهم ترین ایراد فیلم در نیمه دوم آن یعنی زمانی که الهام و امیر به خانه فرد ثروتمند وارد می شوند و در آن گرفتار می شوند آغاز می شود. پس از این اتفاق، مجید توکلی انواع و اقسام پرداخت های کلیشه ای از موقعیت ها گرفته تا شخصیت پردازی را به مخاطب ارائه می نماید. از مرد بیلیارد باز گرفته تا زن ثروتمندی که عاشق عتیقه جات است! همه این شخصیت ها با چنین تعریف یک خطی در کنار یکدیگر جمع می شوند تا به حساب پسرک که با یک کلاهبردار اشتباه گرفته شده برسند.

نکته عجیب در اینباره تاکید فیلمساز بر ایجاد حس تعلیق در داستان با تکیه بر کات های عجیب و غریب است که نه تنها باعث نمی شود کنجکاوی مخاطب برانگیخته شود، بلکه با توجه به مشاهده رفتار اهالی خانه و نزدیکانشان که بر روی یک خط مستقیم از تعریف شخصیت پردازی تک بُعدی حرکت می نمایند، خیلی زود گره گشایی می شود.

این مجموعه اشتباهات در نهایت منجر به نمایش سکانس پایانی فیلم می گردد که مهر تاییدی است بر عدم تجربه فیلمساز در ساخت و پرورش سوژه ای که قابلیت قصه گویی داشته است. مخاطب اگرچه پیش از رسیدن به انتهای فیلم به راحتی رخدادی که پیش خواهد آمد را حدس می زند و از حدس و گمان خویش نیز پشیمان نمی گردد، اما احتمالاً مهمترین شگفتی و غافلگیری فیلم را خود کارگردان با رقم زدن سکانس پایانی منجر گردیده است یعنی جایی که حتی تماشاگر بالغ فیلم نیز قادر به حدس زدن این موضوع نبود که تا چه حد این پایان بندی می تواند بد، زمخت، بی مزه و البته مناسب برای آثار ویدئویی باشد.بازی بازیگران فیلم نیز چنگی به دل نمی زند و ویژگی در نقش آفرینی آنان به چشم نمی خورد. فیلم لحظه ای برای تماشای بازی برجسته بازیگران مهیا نمی کند و اغلب زمان فیلم به بگو و مگو می گذرد.

« متولد 65 » اثری ضعیف و غیرقابل قبول است که در عصر حاضر نه توان راضی کردن مخاطب جدی سینمای ایران را دارد و نه مخاطبی که سینمای حرفه ای جهان را دنبال می نماید. شاید کارگردان فیلم پس از دیدن اثری که ساخته بتواند به این موضوع پی ببرد که تمام عناصر تعلیقی که در اثر به کار برده، تمام دقایقی که افراد دچار سوء تفاهم هستند و تمام دلایلی که باعث می شود به تماشای فیلم بنشینیم، با یک تماس کوچک قابل برطرف شدن بود و نیازی به کِش آمدن داستان نبوده است. « متولد 65 » در بهترین حالت ممکن می توانست یک فیلم کوتاه جمع و جور باشد.

 

.

 

نقد فیلم متولد ۶۵؛ خب که چی؟

ساناز رمضانی

«متولد ۶۵»در بهترین حالت یک فیلم بسیار بسیار معمولی است. مهم‌ترین سؤالی که بعد از فیلم به ذهنتان می‌رسد این است: خب که چی؟

 فیلم «متولد ۶۵» ، روایت افشار (پدرام شریفی) و خاطره (هنگامه حمید زاده) است که به‌تازگی نامزد کرده‌اند و برای جشن گرفتن دومین سالروز آشنایی‌شان تصمیم می‌گیرند که با جا زدن خود به‌عنوان یک زوج پولدار، زندگی که آرزویش را دارند تجربه کنند. فیلمی به کارگردانی مجید توکلی که در سال ۱۳۸۸هم فیلم «زیگزاگ» را کارگردانی کرده است. داستانی که قرار است عاشقانه باشد و با رویکردی طنازانه در سینمای بدنه جا بگیرد. ماجرای «متولد ۶۵» از آنجا جالب می‌شود که افشار و خاطره برای دیدن یک‌خانه در خیابان فرشته، به منزلی می‌روند و با دروغ و بازی‌هایشان خود را گرفتار یک دردسر عجیب می‌کنند. همین دردسر هم موقعیت‌های جالب و بعضاً خنده‌داری را ایجاد می‌کند که می‌تواند بیننده را سرگرم کند؛ اما بسط داستان این دو زوج آن‌قدر طول می‌کشد که حوصله بیننده را سر می‌برد. اصلاً تعجب‌آور نخواهد بود که تماشاگران قبل از نقطه اوج داستان تصمیم به ترک سالن بگیرند.

عدم خلاقیت در نام‌گذاری فیلم هم هویدا است. دم دست‌ترین چیزی که از فیلم به ذهنشان رسیده را انتخاب کرده‌اند. نامی که بیننده را گول می‌زند که با یک درام جامعه‌شناسانه یا روانشناسانه طرف است؛ اما کم‌اهمیت‌ترین موضوع در این فیلم «متولد ۶۵» بودن است.

 تا اینجا داستان روایت آرزوهای محال یک دختر و پسر جوان است که چندان جذاب از آب درنیامده است. افشار و خاطره برای تجربه یک زندگی مرفه به کارهایی دست می‌زنند که شاید قرار بوده جالب باشد اما بیش‌تر غیرمنطقی و بعضاً عین بی‌فرهنگی است. اینکه به فروشگاهی می‌روند و کلی جنس می‌خرند و در صف صندوق خریدهایشان را رها می‌کنند و می‌روند، نه جالب است، نه خنده‌دار. ایرادهای فیلم‌نامه هم به همین‌جا ختم نمی‌شود. شخصیت خاطره به‌عنوان نقش اصلی زن، بسیار نپخته و شاید حتی اعصاب‌خردکن درآمدهاست. کاراکتری سطحی که حسادتش بیشتر رنگ حماقت می‌گیرد و در لحظات مهم با نگاه‌های بی‌معنی و تعلل بی‌جایش هیچ ارتباطی با مخاطب برقرار نمی‌کند. البته شخصیت افشار باآنکه پیش‌زمینه کمتری از خاطره در فیلم‌نامه دارد باورپذیرتر و استوارتر درآمده است که البته بازی پدرام شریفی که قبلاً در بادیگار حضور داشت و هم‌اکنون فیلم «سیانور» را بر پرده دارد هم در این پختگی شخصیت بی‌تأثیر نیست. بازی سایر بازیگران هم بد نیست، به‌جز آنا نعمتی که در سکانسی که قرار است احساسی باشد و مخاطب را درگیر کند بیشتر خنده‌دار از آب درآمده است.

درنهایت «متولد ۶۵» فیلمی است که قرار بوده سرگرم‌کننده و درعین‌حال با محتوا باشد. حال‌آنکه کارگردان و نویسنده فیلم یک موضوع جذاب و جدید را با رویکردی تکراری و معمول کاملاً سوزانده‌اند.

 ایرادات فیلم‌نامه آن‌قدر زیاد است که گذشتن از آن‌ها کار ساده‌ای نیست. نقطه اوج داستان جایی است که افشار و خاطره بعد از دیدن یک‌خانه در فرشته به‌عنوان خریدار، تصمیم می‌گیرند با هر ترفندی که شده در این خانه نهار بخورند درنتیجه بازی راه می‌اندازند و شخصیت‌های دروغین خود را بسط می‌دهند، غافل از اینکه خانواده میزبان افشار را با پسر مردی که سال‌ها پیش از آن‌ها کلاه‌برداری کرده است اشتباه گرفته‌اند و از این فرصت استفاده می‌کنند تا پولشان را دوباره زنده کنند. همین موضوع یعنی جابه‌جایی کاراکترها از قدیم در تاریخ سینما موقعیت‌های طنز فراوانی را به وجود آورده است و در فیلم «متولد ۶۵» تنها نکته جالب فیلم است؛ اما ایراد فیلم‌نامه این است که همه‌چیز بر مبنای تصادف و اتفاق پیش می‌رود. وقوع یک تصادف که همه ماجرای فیلم حول آن بسط پیدا کند قابل‌قبول است اما اینکه تمام فیلم‌نامه بر اساس این تصادف‌های اتفاقی پیش برود دور از منطق روایی است. اینکه افشار و خاطره به خانه خانواده‌ای می‌روند که سال‌هاست منتظر فرصتی هستند تا کلاه‌بردارشان را پیدا کنند یک تصادف است؛ اینکه افشار از نامی استفاده می‌کند که درست همنام همین کلاه‌بردار است یک اتفاق است، اینکه افشار سال تولدش را به خاطره دروغ گفته است و تاریخی را استفاده می‌کند که سال تولد پسر همین کلاه‌بردار است اتفاق است، این‌که دروغ‌های افشار و خاطره کاملاً با زندگی گذشته و حال این کلاه‌بردار مطابقت دارد یک اتفاق است؛ یعنی تصادف و اتفاق پشت سر هم تا حدی که داستان معنای اصلی‌اش را از دست می‌دهد؛ اما عجیب‌ترین این اتفاقات نامی است که افشار خودش را با آن معرفی کند. نام خانوادگی که چندان مصطلح نیست و این دقیقاً نام همان کلاه‌بردار است. در این موارد است که منطق داستان لنگ می‌زند و اساساً مخاطب را به مطرح کردن سؤال‌هایی وا‌می‌دارد که بسیار منطقی به نظر می‌رسند؛ چرا افشار و خاطره با فریاد درخواست کمک نمی‌کنند، چرا وقتی خاطره یا افشار فرصت فرار دارند، نمی‌روند و شناسنامه افشار را نمی‌آورند تا این بازی را هرچه زودتر تمام کنند؛ اصلاً افشار چنین نام کمتر شنیده‌شده‌ای را از کجا آورده است؟

نکته آزاردهنده دیگر مربوط به کارگردانی فیلم است. در لحظات پر استرس و تشویش فیلم دوربین کاملاً ثابت است. هیچ حرکتی ندارد، انگار عوامل، دوربین را گذاشته‌اند تا خودش فیلم بگیرد و خودشان هم به تماشا نشسته‌اند. درصورتی‌که حرکت دوربین می‌تواند نقش روایتی خیلی مهمی را ایفا کند، حرکت دوربین می‌تواند واکنش افراد مختلف را نشان دهد و تشویش ماجرا را به مخاطب منتقل کند. این ثبات دوربین باعث کسل‌کننده‌تر شدن فضای داستان می‌شود و بیننده را یاد دوران گذار سینما از صامت به ناطق می انداز که دوربین را در جعبه‌ای می‌گذاشتند و یک تئاتر فیلم شده می‌ساختند. البته تدوین فیلم در عین نامرئی بودن به پیشبرد روایت و بازنمایی احساسات افراد درگیر ماجرا کمک به سزایی کرده است که می‌توان آن را مرهون دانش و تلاش سپیده عبدالوهاب دانست.

شخصیت خاطره به‌عنوان نقش اصلی زن، بسیار نپخته و شاید حتی اعصاب‌خردکن درآمدهاست. کاراکتری سطحی که حسادتش بیشتر رنگ حماقت می‌گیرد و در لحظات مهم با نگاه‌های بی‌معنی و تعلل بی‌جایش هیچ ارتباطی با مخاطب برقرار نمی‌کند. البته شخصیت افشار باآنکه پیش‌زمینه کمتری از خاطره در فیلم‌نامه دارد باورپذیرتر و استوارتر درآمده است.

 اما جالب‌ترین مسئله در مورد فیلمی مثل«متولد ۶۵»این است که همانطور که فیلم‌ها تکراری می‌شوند و دور از خلاقیت ساخته می‌شوند، اجباراً تحلیل‌ها و بررسی‌ها هم به همان سمت می‌روند. چقدر می‌توان گفت دست از تکرار بردارید؟ تا کی قرار است مهم‌ترین معضل منعکس‌شده در فیلم‌های ما دروغ باشد؟ یعنی تا الآن مردم نفهمیده‌اند که دروغ‌گویی مثل مردابی است که می‌تواند با تبعات بعدی‌اش دروغ‌گو را غرق کند؟ یعنی هیچ موضوع دیگری در این جامعه نیست که بخواهیم در موردش سخن بگوییم؟ چقدر می‌توان گفت دست از سر فرهادی بردارید، دست از سر موضوعات تکراری بردارید، خلاق باشید و اثر خود را بیافرینید؟ این عدم خلاقیت در نام‌گذاری فیلم هم هویدا است. دم دست‌ترین چیزی که از فیلم به ذهنشان رسیده را انتخاب کرده‌اند. نامی که بیننده را گول می‌زند که با یک درام جامعه‌شناسانه یا روانشناسانه طرف است؛ اما کم‌اهمیت‌ترین موضوع در این فیلم «متولد ۶۵»بودن است. شاید ناهار بر فراز تهران یا فرشته یا پنت هاوس خیلی بیشتر به فیلم ربط داشته باشد؛ اما این بی‌حوصلگی در جای‌جای فیلم نمایان است. آن بسط طولانی پیش‌زمینه داستان افشار و خاطره بسیار بی‌دقت و فاقد هرگونه جذابیت جمع‌وجور می‌شود و وقتی در آپارتمان بسته می‌شود مخاطب ترجیح می‌دهد به‌جای دنبال کردن داستان این زوج ماجرای خانواده‌ای که مورد کلاه‌برداری قرارگرفته‌اند و دوستانشان را دنبال کند. درنهایت «متولد ۶۵» فیلمی است که قرار بوده سرگرم‌کننده و درعین‌حال با محتوا باشد. حال‌آنکه کارگردان و نویسنده فیلم یک موضوع جذاب و جدید را با رویکردی تکراری و معمول کاملاً سوزانده‌اند. همه جذابیت «متولد ۶۵»، بیست دقیقه میانی فیلم است که مبتنی بر شوخی‌های کلامی و طنز موقعیت ناشی از جابه‌جایی هویت افراد است و بعدازآن یک روایت تکراری و حوصله سر بر که نه پرداخته‌شده و نه حاوی جذابیتی خاص برای بیننده است.«متولد ۶۵»در بهترین حالت یک فیلم بسیار بسیار معمولی است. مهم‌ترین سؤالی که بعد از فیلم به ذهنتان می‌رسد این است: خب که چی؟

.

 «متولد 65»؛ فیلمی که قصه آن واقعی است!

روزنامه صبا: «متولد 65» نخستین فیلم بلند مجید توکلی است که با همراهی سیدرضا میرکریمی به‌عنوان مشاور و محمدمهدی عسگرپور به‌عنوان تهیه‌کننده تولید شده است.

 «متولد 65» محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است. این فیلم در بخش نگاه‌نو سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در هر دو بخش بهترین فیلم و بهترین کارگردانی کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین شد. «متولد 65» همچنین در بخش جایزه خلاقیت و استعداد درخشان(ویژه فیلمسازان اول جوان) دهمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نیز کاندیدای دربافت جایزه بود.

با مجید توکلی؛ کارگردان فیلم «متولد 65» که پیش از این فیلم تلویزیونی «زیگ زاگ»، فیلم‌های مستند «سلطان»، «سرو ساعی» و «میم مثل سمیرا» و فیلم‌های کوتاه «دوئل»، «پیتوک» و «تراکنش با موفقیت انجام شد» را در کارنامه کارگردانی خود به ثبت رسانده است، به گفت‌وگو نشسته‌ایم که حاصل آن را در زیر می‌خوانید:

از محوریت فیلم «متولد 65» بگویید و پرداختن به دغدغه‌های متولدین دهه 60 به‌ویژه با حضور رضا میرکریمی به‌عنوان مشاور در این پروژه، آن هم در شرایطی که خودش فیلم «دختر» را در رابطه با جوانان همین گروه سنی داشت.

رضا میرکریمی از ابتدا مشاور پروژه بود و در واقع باید بگویم خوشبختانه پذیرفت که به ما در ساختن این فیلم کمک کند. اگر از یک زاویه دیگری به آن نگاه کنیم باید به این موضوع بپردازیم که اساسا چرا سینما به سمتی می‌رود که به چنین مسائلی پرداخته شود تا در نهایت فیلم‌هایی مثل «دختر» و «متولد 65» ساخته شود.

 

ماجرا از این قرار است که نسل مهمی در جامعه در حال رشد است، نسل دهه 60، 70 و 80 که نسل‌های بسیار مهم و به هر حال مخاطب اصلی سینما هستند. وقتی شما می‌خواهید فیلمی بسازید که مخاطب داشته باشد، باید بیش از هر چیز به دغدغه‌های این نسل بپردازید و مشکلات آن‌ها را مطرح کنید.

اسم فیلم به دهه شصتی‌ها اشاره می‌کند و کاملا اعلام می‌کند که مخاطب فیلم متولدین دهه 60 هستند. بر چه اساسی این اسم را انتخاب کردی؟

در ابتدا باید بگویم که «متولد 65» مانیفست دهه شصتی‌ها نیست. ما حکم صادر نکرده‌ایم که این فیلم متعلق به دهه شصتی‌هاست بلکه فقط کاراکترهای اصلی فیلم متولد دهه 60 هستند و بر اساس این ماجرا واکنش‌هایشان به شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه و فاصله‌های طبقاتی، واکنش‌های یک دختر و پسر دهه شصتی است. اسم فیلم هم یکی از گره‌های اصلی قصه است که قاعدتا نمی‌توانم در مورد آن توضیح بدهم زیرا بخش مهمی از قصه لو می‌رود و دلیل این‌که 65 انتخاب شده این است که کاراکتر‌های اصلی ما در فیلم راجع به این ماجرا صحبت می‌کنند.

قصه فیلم برگرفته از ذهنیات خود شما بود یابراساس واقعیتی که وجود داشته است؛ آن واقعیت را قصه‌پردازی کرده‌اید؟

ایده و قصه اصلی فیلم «متولد 65» برگرفته از یک اتفاق واقعی است که یک داستان‌پردازی بر اساس آن قصه واقعی شکل گرفته است.

خط اصلی قصه تقریبا واقعی محسوب می‌شود اما جزییات فیلم کاملا بر اساس قصه‌پردازی است که به‌واسطه تیم ما؛ یعنی من و جمیله دارالشفایی و رضا میرکریمی انجام شد.

آیا قصه این فیلم یا مشابه آن برای خودت اتفاق افتاده بود؟

یکی از گره‌های اصلی فیلم اتفاق واقعی بود که برای خود من رخ داده بود ولی در مرحله ایده و قصه بزرگمهر حسین‌پور خیلی به من کمک کرد تا قصه پرورش پیدا کند و در مرحله نوشتن قصه و رسیدن به سیناپس نیز پیمان قاسمخانی کمک زیادی به من کرد.

فکر می‌کنم یکی از مواردی که در این فیلم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، طراحی لباس است. در فیلم با رنگ‌ها خیلی بازی شده، به‌مخصوص در یک قسمتی که خانم نعمتی با لباس قرمز در مقابل دوربین ظاهر می‌شود، به‌نظر می‌رسد که بیانگر یک پیامی است. در مورد انتخاب رنگ‌ها و طراحی صحنه توضیح بدهید.

یکی از نکات مهمی که در مورد فیلم «متولد 65» کمتر به آن پرداخته شده است مسئله طراحی صحنه و لباس فیلم است. غزاله معتمد به‌عنوان طراح صحنه و لباس جوانی که این نسل را می‌شناسد مسئولیت طراحی صحنه و لباس این فیلم را بر عهده داشت. ما هم در داخل خانه مجبور بودیم شرایطی را اعم از رنگ، دکور و چیدمان مرفه فراهم کنیم که تماشاگر خسته نشود و خانه گرم و سردی باشد و هم در لباس‌های کاراکترها فضا را باید به یک سمتی می‌بردیم که پوشش هم متعلق به این نسل باشد و هم برای تماشاگر باورپذیر باشد.

 

در مورد آنا نعمتی هم به هر حال او نقش معشوقه یکی از کاراکترهای فیلم را ایفا می‌کند و انتخاب لباسش هم بر اساس چنین شخصیت‌پردازی شکل گرفته است.

این‌روزها قصه فیلم‌ها خیلی اجتماعی شده است، به‌گونه‌ای که بیش از حد به موضوعات اجتماعی پرداخته می‌شود. فکر نمی‌کنید قصه‌ها و موضوعات اجتماعی کمی تکراری شده یا به این دلیل که چنین مسائلی دغدغه عموم مردم است دوست دارید به موضوعات اجتماعی بیشتر بپردازید؟

امسال سالی بود که برای اولین‌بار فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران توانست در پرفروش بودن با فیلم‌های کمدی رقابت کند و این نشان‌دهنده استقبال مردم از سینمای اجتماعی است. مردم ما در این سال‌ها در شرایط متفاوت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی واکنش‌های متفاوتی داشته‌ و بی‌تفاوت نبوده‌اند که این واکنش‌ها نشان‌دهنده حضور مردم در مسائل و آسیب‌های اجتماعی است.

فیلم ساختن و قصه تعریف‌کردن راجع به مسائل اجتماعی و مردم اگر قصه به‌خوبی تعریف شود و فیلم درست باشد، مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد. فروش امسال سینمای ایران در بخش آثار اجتماعی نشان داده است مسیری که فیلمسازها رفته‌اند درست بوده و تکراری نیست؛ یعنی مردم از فیلم اجتماعی خوب که بیانگر دغدغه‌هایشان باشد و حرف‌هایشان را بیان کند، استقبال می‌کنند.

این نوع از فیلمسازی مخالفان و موافقانی دارد. مخالفان اسمش را سیاه‌نمایی و موافقان اسمش را طرح سوال و طرح مسئله می‌گذارند و من فکر می‌کنم مردم جزو موافقان این نوع از سینما هستند.

این فیلم یک همدلی با دهه شصتی‌ها دارد و راه‌هایی را به آن‌ها نشان می‌دهد. آیا قصدتان از ساختن این فیلم جلب توجه مردم به این نسل و شناختن و همراهی با آن‌ها بوده است؟

به‌طور قطع نسل دهه 60 نسل بسیار مهم و محترمی است. به‌نظر من این نسل خیلی از خوبی‌ها و خوشی‌ها را نتوانسته تجربه کند و در یک شرایط اجتماعی رشد کرده و قد کشیده که کشور هم با آن‌ها دچار تغییر شده، رشد کرده و قد کشیده که در این مسیر آزمون و خطاهای بسیاری نیز گریبان‌گیر نسل دهه 60 شده است.

 

در متولدان دهه 70 و 80 چنین شرایطی حاکم نیست، آزمون و خطاها انجام شده و یک تکلیف روشنی برای زندگی نسل‌های بعدی وجود دارد ولی نسل دهه 60 درگیر این آزمون و خطاها بوده و «متولد 65» هم به‌نوعی می‌خواهد بگوید هوای ما را داشته باشید. به‌نوعی راجع به این موضوع حرف می‌زند که زندگی خوب حق ما هم هست، ما هم دلمان می‌خواهد زندگی کنیم و فکر می‌کنم این در راستای همان همدلی باشد که شما می‌گویید.

اغلب فروش فیلم‌ها در نیمه دوم سال کمتر می‌شود؛ با این وضعیت فروش فکر می‌کنید فروش فیلمتان چگونه باشد؟

 

این اولین بار است که این موضوع را مطرح می‌کنم. باید بگویم من واقعا بابت نحوه اکران و حمایت از فیلم «متولد 65» متاسفم. فکر می‌کنم «متولد 65» جزو فیلم‌هایی باشد که هم به مخاطب و هم به کشور و مردمش احترام گذاشته است. «متولد 65» فیلم سرگرم‌کننده‌ای است که همه شاخصه‌های یک فیلم خوب را دارد.

انتظار من به شخصه از کسی که در راس امور سینمایی قرار دارد این است که پشت فیلم‌هایی مثل «متولد 65» ایستاده و از آن حمایت کنند. فیلم ما بدون هیچ‌گونه تبیلغات محیطی و بدون هیچ‌گونه حمایت از سوی ارگان و نهادی در گروه آزاد اکران شده است و خدا را شکر که در این دو روز استقبال مردم به‌گونه‌ای بوده که فیلم در سینما آزادی به سانس فوق‌العاده هم رسیده است. این بدین معناست که مردم فیلم را دوست دارند. البته فیلم ما چوب اکران‌شدن در کنار فیلم‌هایی را هم می‌خورد که از سوی ارگان‌ها و نهادها از حمایت‌های خوبی برخوردار هستند.

من فکر می‌کنم که گروه آزاد در حد «متولد 65» نبود و استناد این حرفم استقبال مردمی است که موجب رسیدن فیلم به سانس فوق‌العاده شد. ما با وجود سانس‌های شلخته‌ای که داریم با استقبال خوبی روبه‌رو شده‌ایم و همچنان منتظریم به غیر از مردم مدیرانی که به‌دنبال سینمای اجتماعی خوب هستند از «متولد 65» حمایت کنند.

چقدر به تبلیغات دهان به دهان امید دارید؟

 

به این نوع از تبلیغات بسیار امید دارم. به این دلیل که الان «متولد 65» با اتکا به همین نوع از تبیلغات پیش می‌رود. به‌طور قطع هر فیلمسازی دلش می‌خواهد فیلمش فروش خوبی داشته باشد اما شرایط به‌گونه‌ای است که ما حق تبلیغ در شبکه جم را نداریم، از سوی دیگر در تلویزیون خودمان هم تنها امکان پخش حدود 110 تیزر را به «متولد 65» داده‌اند، از طرف دیگر هیچ بیلبورد و بنر شهری هم به ما نداده‌اند و علاوه بر این ما تنها 12 سالن به‌صورت پراکنده و در گروه آزاد در اختیار داریم اما با این حال مردم نسبت به فیلم اقبال خوبی نشان داده‌اند.

به عنوان آخرین سوال، شما سال‌ها در حوزه خبرنگاری و نقد تجربه دارید و حالا وارد عرصه فیلمسازی شده‌اید،؛ چرا به‌عنوان اولین فیلمتان «متولد 65» را ساخته‌اید؟

 

ساختن فیلم «متولد 65» ارتباطی با حرفه و سابقه کار ژورنالیستی من ندارد. قصه «متولد 65» یک قصه جذاب و ایده بکری بود که تقریبا به روحیات، اخلاق و خصوصیات خودم نزدیک بود و احساس کردم فیلمی خواهد بود که می‌توانم در آن به صراحت حرف‌های دلم را بیان کنم؛ در این مدت کوتاهی که از اکران فیلم گذشته است مردم هم نشان دادند؛ «هر سخن کزدل برآید لاجرم بر دل نشیند» زیرا فیلم «متولد 65» بدون هیچ ادعایی قصه تعریف می‌کند و مردم هم قصه شنیدن را دوست دارند.

.

منابع

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF_%DB%B6%DB%B5

http://www.ghatreh.com/news/nn34915461/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF

http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/15736-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%85

%D8%http://blog.namava.ir/born-on-65-review/AA%D9%88%D9%84%D8%AF-65]

                  http://blog.namava.ir/born-on-65-review/

http://www.bartarinha.ir/fa/news/415441/%D9%85%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-65-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%82%D8%B5%D9%87-%D8%A2%D9%86-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>