وقتي از «عيبي يوخ» به «بيرون منتظريم» رسيديم
.
http://www.alikonline.ir/fa/news/social/item/2850-وقتي-از-«عيبي-يوخ»-به-«بيرون-منتظريم»-رسيديم
.
تراكتور هر سال در كورس قهرماني است، اما ورزشگاه خانگي اين تيم هر روز خاليتر ميشود. آيا يكي از دلايل قهر پرشورها، همين تركتازي بيمحاباي تندروها نيست؟
حیثیت دو میلیون نفر چطور بازیچه دست دو هزار نفر می شود
بازي پرسپوليس و ماشينسازي در تبريز حاشيههاي تلخ و گزنده زيادي داشت؛ از جنس همان حواشي كه در اين سالها كموبيش در ورزشگاههاي اين شهر وجود داشته، اما هرگز به اندازه كافي به آن پرداخته نشده است. اين بار اما عده قليلي از آنها كه براي خراب كردن جشن قهرماني پرسپوليس راهي ورزشگاه يادگار امام شده بودند، چنان همه خط قرمزها را زير پا گذاشتند كه مسلما ناگفتنش بزرگترين ظلم به خود تبريز و مردم اين شهر است. چطور ممكن است عدهاي اندك با افراط كاريهايي كه در هيچ مرام و مكتبي پذيرفتني نيست، آبروي يك شهر بزرگ و تاريخي را لگدكوب كنند و صداي هيچكس هم در نيايد؟ آيا ستمي بزرگتر از اين هم وجود دارد كه همه با هم سكوت كنيم و اجازه بدهيم اين دو هزار نفر ياغي ترمز بريده به دروغ نماينده دو ميليون تبريزي فهيم و باغيرت لقب بگيرند؟ از صبح روز بازي وقتي در تبريز زيبا پرسه ميزديم، به دفعات از مردم اين شهر با لحني مشفقانه و دلسوزانه شنيديم كه در ورزشگاه مراقب تندروها باشيد؛ خب چطور ميتوان حساب اين آدمها را با آن جماعت هتاك يكي گرفت؟ تراكتور هر سال در كورس قهرماني است، اما ورزشگاه خانگي اين تيم هر روز خاليتر ميشود. آيا يكي از دلايل قهر پرشورها، همين تركتازي بيمحاباي تندروها نيست؟ در روز همين بازي با ماشينسازي عده ديگري از هواداران اصيل تيم ميزبان ترجيح دادند آرام و باوقار در جايگاههاي ديگر به تماشاي بازي بنشينند و وارد سكوي افراطيها نشوند. واقعا اينها چه معنايي دارد؟
يك روز علي دايي در نشست خبري بعد از يكي از مسابقات تيمش در ورزشگاه يادگار، خشمگينانه و دردمندانه مدعي شد در تبريز برخيها به استاديوم ميآيند كه اصلا الفباي فوتبال را نميشناسند و اهداف ديگري دارند. اين واقعيتي است كه هر بار اصالتش بيش از پيش تصديق ميشود. چطور ممكن است كساني كه مثلا به هواداري از تيم ماشينسازي وارد ورزشگاه شدهاند پيش از آغاز بازي و البته در طول مسابقه حتي يك بازيكن اين تيم را تشويق نكنند؟ با اطمينان ميتوان گفت عده معدودي كه داريم در موردشان حرف ميزنيم، هوادار تراكتورسازي هم نيستند. همين جماعت فصل گذشته در بازي گسترشفولاد و پرسپوليس به ورزشگاه آمدند و همين رفتارها را انجام دادند، آن هم درست در شرايطي كه تراكتورسازي در بازي همزمان مقابل استقلال تهران قرار گرفته بود! آيا ميتوان باور كرد يك هوادار متعصب تراكتور تماشاي بازي مرگ و زندگي تيمش را رها كند و براي فحاشي و سنگپراني در مسابقهاي ديگر راهي استاديوم شود؟ چرا اجازه ميدهيد نابخرديهاي اين گروه، سيماي واقعي هزاران هوادار نجيب فوتبال در تبريز را خراب كند؟
شايد بتوان ادعا كرد خطرناكترين آدمها كساني هستند كه در زندگي به هيچ اصل و ارزشي پايبند نيستند و بدبختانه روز شنبه طيفي از اين گروه را ميشد در ورزشگاه يادگار امام ديد. چطور ميتوان رفتار آدمهايي را تحليل كرد كه ركيكترين فحاشيها را از يك «مرده» دريغ نميكنند و سر و صورت كودكان بيگناه را با سنگپراني به خون ميكشند؟ چطور ميتوان پذيرفت همين گروه كه انواع و اقسام شعارهاي نژادپرستانه و تفرقهانگيز را سر ميدهند، حتي فريادهاي همدردانه هواداران ميهمان را هم با ترقه و آجر سركوب كنند؟ كجاي شعار «عجبشير، آذرشهر، تسليت، تسليت» بد بود كه هواداران پرسپوليس به جرم سر دادنش مورد هجوم قرار گرفتند؟ جالب است كه بعد از اين مسابقه يك بار ديگر داستان تكراري مالهكشي از سر گرفته شده و برخي از دايههاي مهربانتر از مادر براي توجيه اتفاقات رخ داده وارد گود شدهاند. آقايان ميگويند رفتار بازيكنان و هواداران تيم ميهمان باعث تحريك گروه مزبور شده است؛ واقعا آيا اين حرفها خجالتآور نيست؟ وقتي فحاشيهاي ركيك حداقل از سه ساعت قبل از شروع مسابقه استارت خورد، كدام عامل ميتوانسته باعث تحريك تماشاگران شده باشد؟!
سالهايي كه تراكتورسازي در دسته پايينتر بود، اكثر قريب به اتفاق مردم ايران دوست داشتند اين تيم به ليگ برتر برگردد. حتي در همان فصل اول تراكتور آنقدر بين هموطنان مقبول و مورد احترام بود كه در نظرسنجي مشهور برنامه نود با اكثريت قاطع آرا عنوان پرشورترين تيم ايران را به خودش اختصاص داد. حالا بايد بنشينيم و ببينيم چه اتفاقاتي در تبريز رخ داده كه فرهنگ «عيبي يوخ» جاي خودش را به شعار «بيرون منتظريم» داده؟ چرا جمعيت عاشقي كه شعارهاي دوستانه سر ميدادند در خانه نشستهاند و ميدان را به اقليت هتاكي واگذار كردهاند كه جز نفرتافزايي و كينهورزي كوركورانه تحفه ديگري در بساط ندارند؟ توهين به كوروش و داريوش و هادي نوروزي به كنار؛ داريم در مورد چند صد نفري حرف ميزنيم كه حتي به كريم باقري تبريزي هم رحم نميكنند؛ كساني كه با شعار ناجوانمردانه «بيرانوند كارتنخواب»، پاداش صداقت و همت يك جوان سالم را با تحقير و تلخزباني ميدهند. بگذار باز هم بگذريم. عدهاي انگشتشمار دارند قايق را سوراخ ميكنند و بدترين بدعتها را در اين كشور ميگذارند، اما اگر همچنان مصلحت در اين است كه سر بچرخانيم و به خاطر مشتي تعارف و مصلحت خودمان را به نديدن بزنيم، باز هم به جادوي فراموشي پناه ميبريم. فقط يادتان باشد اين روزها كه هر شهروندي براي خودش يك پا خبرنگار شده و فيلم هر اتفاقي ظرف كمتر از يك دقيقه ميتواند به كل دنيا مخابره شود، ديگر سكوت و تجاهل رسانههاي رسمي دردي را درمان نميكند. اصلا بيخيال؛ بياييد در مورد اقتدار نمكشيده برانكو و پنالتي زدن دوباره طارمي حرف بزنيم. اينطوري بهتر نيست؟