دلسرد
گارگین فتایی
.
هر روز بدتر از قبل
درد و عذاب و ماتم
درد و فشار روحی
چشمان گربه و غم
رنج و فشار قلبی
سر درد و زجر اعصاب
دنیا چو زهرمار است
چشمان محروم خواب
بغض و عذاب تحقیر
اوج تعصب و کین
بحث و جدال بیخود
هزار فکر رنگین
جان می کنی شب و روز
حاصل زیر صفر است
نایی برام نمانده
اشکم به روی چهره است