Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9369

ویکتور خارا

$
0
0

ویکتور خار ا

جمع آوری از گارگین فتائی

 

نه برای خواندن است که می خوانم

و نه برای عرضه ی صدایم

نه !

من آن شعر را

با آواز می خوانم

که گیتار پر احساس من

می سراید ،

چرا که این گیتار قلبی زمینی دارد

و پرنده وار

پرواز کنان در گذر است

و چون آب مقدس

دلاوران و شهیدان را به مهر و مهربانی تعمید می دهد

پس ترانه من آن چنان که « ویولتا » می گفت

هدفی یافته است

آری گیتار من

کارگر است

که از بهار می درخشد و عطر می پراکند

گیتار من دولتمندان جنایتکار را

                       به کار نمی آید

که آزمند زر و زورند

گیتار من

به کار مردم زحمت کش می آید

تا با سرودشان

               آینده شکوفا شود

چرا که ترانه آن زمانی معنا می یابد

که قلبش نیرومندانه در تپش باشد

و انسانی آن ترانه را بسراید

که سرود خوانان شهادت را پذیرا شود

شعر من در مدح هیچکس نیست

و نمی سرایم تا بیگانه ای بگرید

من برای بخش کوچک و دوردست سرزمینم می سرایم

که ژرفایش را پایانی نیست

شعر من آغاز و پایان همه چیز است

شعری سرشار از شجاعت                                                              

        شعری همیشه زنده و پویا        

 

 

 

نام اصلی ویکتور یدیو خارا مارتینز

زادروز ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۲

سانتیاگو

اهل کشور  شیلی

درگذشت ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳ (۴۱ سال)

سانتیاگو

سبک‌ها موسیقی بومی , Nueva canción , موسیقی آندیی

کار(ها) شاعر، آوازخوان، انقلابی

ساز(ها) گیتار کلاسیک , ووکال

مدت کار ۱۹۵۹-۱۹۷۳

وب‌گاه www.fundacionvictorjara.cl

 

ویکتور یدیو خارا مارتینز (به اسپانیایی: Víctor Lidio Jara Martínez) ، شاعر، آوازخوان و انقلابی شیلیایی که در جریان کودتای نظامی آگوستو پینوشه علیه سالوادور آلنده در کودتای شیلی به قتل رسید.

 

 

زندگی

ویکتور خارا در روستایی فقیر در شیلی به دنیا آمد. مادرش شعرهای بومی می‌سرود و بدین ترتیب خارا از کودکی با ترانه‌های روستایی آشنا شد. با نقل مکان خانوادهٔ خارا به شهر سانتیاگو، او با محیطی متفاوت از جامعهٔ روستایی آشنا شد. خارا پس از مرگ مادرش دچار خلاء عاطفی شد و به مدرسه دینی رفت. اما پس از دو سال آن‌جا را ترک کرد و عازم دورهٔ اجباری نظامی شد. پس از پایان دورهٔ سربازی خارا به دانشگاه رفت و در آن جا به مطالعهٔ موسیقی بومی شیلی پرداخت.

 

«شعر من در مدح هیچ کس نیست

و نمی‌سرایم تا بیگانه‌ای بگرید من برای بخش کوچک و دوردست سرزمینم می‌سرایم که هر چند باریکه‌ای بیش نیست اما ژرفایش را پایانی نیست شعر من آغاز و پایان همه چیز است شعری سرشار از شجاعت

 

شعری همیشه زنده و تازه و پویا»

فعالیت‌ها [ویرایش]وی در سال ۱۹۶۹ هم‌زمان با سال‌های پرالتهاب در شیلی، نخستین آلبوم خود را به بازار فرستاد. آشنایی با تفکرات سوسیالیستی تأثیر مهمی در افکار و زندگی او به جا گذاشت و هویتی ضدامپریالیستی به موسیقی او بخشید.

در سال ۱۹۶۹ حزب کمونیست، سوسیالیست‌ها و دیگر گروه‌های چپ شیلی ائتلافی به نام «جمعیت مردم» تشکیل دادند که یک سال بعد با معرفی سالوادور آلنده به عنوان کاندیدا وارد رقابت انتخاباتی شد. در این زمان خارا در استادیوم شیلی شهر سانتیاگو کنسرت بزرگی برپا کرد.

پس از پیروزی حزب «اتحاد مردم» در انتخابات، خارا طی سال‌های ۷۰ تا ۷۳ به سراسر شیلی سفر کرد و برای کارگران معدن و کارخانه‌ها، دانشجویان و دانش‌آموزان کنسرت برپا کرد و در این مدت چهار آلبوم منتشر نمود.

 

مرگ

مقبرهٔ خارا در گورستان عمومی سانتیاگودر سال ۱۹۷۳ با وقوع کودتای پینوشه بسیاری از انقلابی‌های پیشرو از جمله آلنده به قتل رسیدند و بسیاری دیگر نیز بازداشت شدند. خارا نیز در جمع دانشجویان دانشکده فنی دستگیر شد و به همراه تعداد زیادی از دانشجویان به استادیوم سانتیاگو منتقل شد. در آن‌جا استخوان‌های دست و انگشت‌های او را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشت‌شدگان آواز بخواند و او ترانه «ما پیروز خواهیم شد»، سرود مخصوص حزب اتحاد مردمی را خواند.

در روز ۱۶ سپتامبر جسد تیرباران شدهٔ او را در کنار خیابان پیدا کردند.

 

 

آخرین ترانه

آخرین ترانه‌ٔ او که حکم وصیت‌نامه‌اش را داشت، بر روی تکه‌ای از روزنامه نوشته شده بود و توسط یکی از افرادی که از استادیوم شیلی جان به در برد، به دست همسرش رسید.

پنج هزار نفر این جاییم/ در این بخش کوچک شهر/ چه دشوار است سرودی سرکردن/ آن‌گاه که وحشت را آواز می‌خوانیم/ وحشت آن‌که من زنده‌ام/ وحشت آن‌که می‌میرم من/ خود را در انبوه این همه دیدن/ و در میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیت/ که در آن سکوت و فریاد هست/ لحظه پایان آوازم رقم می‌خورد.

 

. مردی که با موسیقی معروف شد ، با تلاش برای گسترش آزادی محبوب و با مرگ قهرمانانه اش به افسانه بدل شد . مردی از جنس " صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی همچو فرزند بزاید ..." صحبت از ویکتور خاراست . معلم ، استاد دانشگاه ، کارگردان تاتر ، شاعر ، خواننده و فعال سیاسی شیلی . مردی که تاتر شیلی را احیا کرد و به پایه تاتر کلاسیک جهان رسانید . مردی که که یکی از ایجاد کننده گان موج موسیقی نوین شیلی در زمان حکومت سالوادور آلنده بود . مردی از جنس هنر ، عشق و انسانیت .

ویکتور خارا با نام کامل (Víctor Lidio Jara Martínez ) در 28 سپتامبر 1932در یکی از شهرهای کوچک جنوب سانتیاگوی شیلی به دنیا آمد . در سن 15 سالگی مادرش را از دست داد . در ابتدا می خواست حسابدار شود اما بسرعت از ادامه این کار منصرف شد و تلاش کرد تا کشیش شود . بعد از 2 سال توسط کلیسا از مدرسه علوم مذهبی اخراج شد .سپس چندین سال در ارتش خدمت کرد تا اینکه به شهر خود بازگشته و به اجرای موسیقی محلی و تاتر پرداخت .

موسیقی وی به شدت متاثر از موسیقی محلی شیلی و سایر کشورهای آمریکای جنوبی است و همچنین خواننده گانی همچون Violeta Parra, Atahualpa Yupanqui, و شاعر توانای شیلیایی پابلو نرودا بر وی تاثیر به سزایی داشته اند .

در اواسط دهه 50 میلادی وی همراه گروه cuncumen به اجرای آهنگهای فلکلور پرداخت .در سال 1966 اولین آلبوم از ترانه هایش را به بازار روانه کرد و در سال 1970 تاتر را برای فعالیت هر چه تمامتر در موسیقی ترک کرد . ترانه های وی ترکیبی از موسیقی محلی و اعتقاد به گروههای سیاسی چپ است . در همین سالها وی از کاندیدای انتخاباتی حزب اتحاد مردمی شیلی برای ریایت جمهوری سالوادور آلنده حمایت کرده و در اجتماعات این حزب بطور داوطلبانه به اجرای موسیقی رایگان پرداخت .

در سال 1970 آلنده با اکثریت آرا در انتخاباتی مردمی به ریاست جمهئوری شیلی انتخاب شد درحالیکه دولت آمریکا از ارتش شیلی که بر ضد آلنده جبهه گرفته بود حمایت می کرد . در 11 سپتامبر سال 1973 که ارتش شیلی به سرکردگی پینوشه دست به کودتا زد ، ویکتور خارا راهی دانشگاه تکنولوژی سنتیاگو که در آن سمت استادی داشت شده تا موجب بالا رفتن روحیه اساتید و دانشجویان طرفدار آلنده که در آنجا برابر نیروهای ارتش موضع گرفته بودند شود .

 

 

 

در صبحدم 12 سپتامبر سال 1973 ویکتور خارا دستگیر شده و به همراه هزاران نفر از دستگیر شده گان دیگر در استادیوم شیلی ( که در سپتامبر 2003 به استادیوم ویکتور خارا تغییر نام داد ) در بند کشیده شد . در ساعت و روزهایی که از پی آمدند بسیاری از بازداشت شده گان توسط نیروهای ارتش اعدام شدند .

و شیرآهن کوه مردی چنین عاشق ، میدان کوچک سرنوشت را به پاشنه آشیل در نوشت ...

چندین نفر از زندانیان سیاسی بعدها شهادت دادند که اسیر کننده گان او در حالی که وی را به زمین انداخته بودند به مسخره پیشنهاد نواختن گیتار به وی دادند که وی در این هنگام قسمتی ار آهنگی معروف را که برای جبهه اتحاد مردمی سروده بود اجرا نمود و سایر زندانیان در خواندن این ترانه وی را همراهی کردند .

پس از اجرا ویکتور خارا چندین بار مورد ضرب و شتم قرار گرفته ، استخوانهای دست و دنده اش توسط بازداشت کننده گان خرد شد . همچنین گفته می شود هر دو دست وی را قطع کردند ....

در روز 15 سپتامبر وی تیرباران شده ، جسدش در یکی از مراکز زباله حومه سانتیاگو به صورت گروهی با تعدادی دیگری از انقلابیون اعدام شده به خاک سپرده شد و بعدها به شهر Morgue انتقال پیدا کرد .

در همان هنگام رژیم دیکتاتوری پینوشه اقدام به سوزاندن اکثر آثار ویکتور خارا نمود اما برخی از آثار وی توسط Joan Jara بطور مخفیانه از شیلی خارج شده و بعدها تکثیر و در تمامی جهان پخش شد .

 

نقل قولی از ویکتور خارا :

عشق ورزیدن به خانه ام ، به همسرم و فرزندانم

عشق ورزیدن به زمین که به من برای زندگی یاری می رساند

عشق به آموزش و کار

عشق به دیگرانی که که برای مردم به نکویی فعالیت می کنند

عشق به عدالت به شکل ابزاری که تساوی را برای بزرگی انسان فراهم می کند .

عشق ورزیدن به صلح و دوستی برای لذت بردن از زندگی

عشق به آزادی ، اما نه آن آزادی که با فدا کردن آزادی دیگری حاصل شده ، بلکه آزادی برای همگان

عشق ورزیدن به آزادی برای زیستن ، برای زندگی فرزاندان من ، در خانه ای که از آن من است ، در شهر من ، دیار من ، در میان مردمان همسایه ام ...

عشق ورزیدن به آزادی ، در محیطی که برای ساختن سرنوشتمان نیاز داریم

عشق ورزیدن به آزادی بدون بندگی ، نه برای ما و نه برای دیگران ...

 

 

در استادیوم سانتیاگو اتفاق افتاد...

 

ویکتور خارا - گیتاریست، شاعر، آهنگساز، و آوازخوان شیلیائی - از چهره‌های مبارز نهضت «وحدت خلقی» سالوادور آلنده - رهبر و رئیس‌جمهوری شیلی - بود. پس از کودتای سازمان جاسوسی «سیا» در شیلی (سپتامبر ۱۹۷۳)، او را همراه پنجاه هزار تن از جوانان مبارز آن کشور در استادیوم بزرگ سانتیاگو زندانی کردند. رئیس زندان که سرودهای هیجان‌انگیز «خارا» را شنیده بود، به‌هنرمند گرفتار نزدیک شد و از او پرسید آیا حاضر است برای رفقایش گیتار بزند و سرود بخواند؟ - پاسخ ویکتور خارا مثبت بود: - البته که حاضرم!

 

رئیس زندان به‌یکی‌ از گروهبانان گفت: - گیتارش را بیار!

گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان به‌طعنه گفت: - خوب، بخوان! چرا معطلی؟

ویکتور خارا، در حالی‌ که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می‌‌داد از همزنجیران خود خواست که با او همصدائی کنند، و آنگاه آواز پنجاه هزار دهان به‌خواندن «سرود وحدت خلق» که ویکتور خارا تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:

 

مردمی یکدل و یکصدا

هرگز شکست نخواهند خورد...

هنوز سرود به‌پایان نرسیده بود که گروهبانان جسد نیمه جان ویکتور خارا را به‌گلوله بستند.

 

طرحی که در صفحهٔ مقابل آمده است، اثری است از «پلانتو» - کاریکاتوریست فرانسوی - که انگیزهٔ آن جنایت وحشیانهٔ استادیوم سانتیاگو است

 

 

 منابع

http://www.nastaransaedi.blogfa.com/1390/06

http://s-m21.blogfa.com/post-48.aspx

http://irpress.org/index.php?title=%D9%85%D8%B1%DA%AF_%D9%88%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D9%88%D8%B1_%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%A7

http://www.4shared.com/file/16809387..._no_murio.html

خارا، ویکتور. استادیوم شیلی. ترجمهٔ مورسو روکانتن. تهران: شرکت انتشارات لحظه، ۱۳۸۵. ISBN 964-96883-5-8.

«انجمن ادبی استاد هارون شفیقی عنبران». بازبینی‌شده در ۸ جولای ۲۰۰۷.

«دست‌های شکسته ویکتور خارا». کانون زنان ایران. بازبینی‌شده در ۱۸ تیر ۸۶.

محمودزاده، چنگیز. «ویکتور خارا، خواننده انقلابی شیلی». انجمن ادبی شفیقی. بازبینی‌شده در ۱۸ تیر ۸۶.

مقدم، جیران. «درباره ویکتور خارا و موسیقی اعتراض». روزنامه شرق. بازبینی‌شده در ۱۸ تیر ۸۶.

محمدپور، محمدامین. ویکتورخارا، شاعر و خواننده خلق. مجله چشم انداز ایران. شماره ۶۹ شهریور و مهر ۹۰.

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9369

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>