نقد فیلم آباجان
گرد آوری از گارگین فتائی
.
کارگردان
هاتف علیمردانی
تهیهکننده
هاتف علیمردانی
نویسنده
هاتف علیمردانی
بازیگران
فاطمه معتمدآریا
سعید آقاخانی
حمیدرضا آذرنگ
شبنم مقدمی
محمود نظرعلیان
محمدرضا غفاری
فریبا متخصص
حوری امیری
ملیسا ذاکری
موسیقی
افشین عزیزی
فیلمبرداری
حسین جعفریان
تدوین
امیر ادیبپرور
توزیعکننده
فیلمیران
تاریخهای انتشار
۲۵اسفند ۱۳۹۵
مدت زمان
۷۵دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۱٬۵۳۰٬۵۲۲٬۰۰۰تومان
آباجان فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی هاتف علیمردانی محصول سال ۱۳۹۵است.
این فیلم در تاریخ ۲۵اسفند ۱۳۹۵در سینماهای ایران اکران شده است.
خلاصه داستان
داستان این فیلم در دهه شصت میگذرد و زندگی اجتماعی مردم در آن سالها روایت میشود.
نقد فیلم
هاتف علیمردانی یکی از فیلمسازانی است که تقریبا در سالهای اخیر با یک فیلم بلند سینمایی در جشنواره حضور داشته است.(کوچه بی نام) توقع ها را از او بالا برد تا آنجا که (هفت ماهگی) او در جشنواره سال گذشته نگاهها را به خود جلب نکرد. فیلم «آباجان» قصه جنگ را در یک خانواده زنجانی روایت می کند.خرده داستانها ،کشمکشها و کنشهای افراد دیگری را به قصه اصلی پیوند میزند، که موجب باز شدن گره هایی از زندگی شخصیتهای قصه می شود و از چهره های مختلف نقاب بر می دارد.
استفاده از لهجه ترکی یکی از ویژگی های فیلم علی مردانی است. بازیگران فیلم گرچه با زبانی بین فارسی و ترکی صحبت می کنند اما نیاز به زیر نویس و ترجمه ندارند. زیرا می شود معنای کلمه ها را از طریق القای حسهایشان درک کرد.
(مثلا در صحنه ای که آباجان پسرش را در بین اسرای عراقی در تلویزیون می بیند. یک بازی حسی را به نمایش می گذارد. در این صحنه او با زبان ترکی حرف می زند و حسش معنای کلمات را القا می کند.)
دیالوگهای فیلم آباجان تمیز و شسته رفته نوشته شده اند.شخصیت آباجان و بیشتر شخصیتهای قصه پردازش خوبی دارند.صحنه پردازی،جلوه های ویژه میدانی و بصری بدون اغراق و ساده است.کسانی که دهه شصت و دوران جنگ را تجربه کرده اند به راحتی با این فیلم همذات پنداری می کنند. بازیگران در آباجان حرف اول را میزنند چه در انتخابشان و چه در بازی هایی که ارائه می دهند.
فاطمه معتمد آریا که یکی از بازیگران درجه یک سینمای ایران است در این فیلم توانسته نقشش را بسیار عالی و درخشان ایفا کند.او البته در فیلمی مثل گیلانه با لهجه شمالی حرف میزند و اینبار لهجه ترکی را چنان با نقش آمیخته که باور پذیری شخصیت آباجان بسیار راحت می شود.بازی درخشان گاه با درون ریزی حس و گاهی با برون ریزی احساسها بسیار تحسین بر انگیز است .
حمید رضا آذرنگ ،شبنم مقدمی و سعید آقا خانی هم نقشهایی متفاوت را به نمایش می گذارند.
در موازات قصه اصلی عشق دختر و پسری جوان، روایت می شود که خوب از آب در نیامده است.با پیرایش این نکته شاید بتوان گفت آباجان یکی از فیلمهای تحسین بر انگیز و ارزشمند کارنامه هاتف علیمردانی است.
یاسمن خلیلی فرد: فیلم «آباجان» هجوم بحران ها
«آباجان» اگر ضعیف ترین فیلم هاتف علیمردانی نباشد، دست کم یکی از ضعیف ترین هایِ کارنامه ی اوست. فیلمسازی که با فیلم قابل قبول «کوچه بی نام» تا حدی توانایی های خود را به اثبات رسانده بود، در دو فیلم بعدی اش یعنی «هفت ماهگی» و «آباجان» نشان داد که از دوران کوتاه اوج خود فاصله گرفته است.
فیلم چه به لحاظ فیلمنامه و چه در مرحله ی اجرا، اشکالات فاحشی دارد.
اول آن که در فیلمنامه تنها شاهد “بحران” هستیم. ده ها بحران پشت سر هم در فیلمنامه اتفاق می افتند بی آن که توجیه منطقی برایشان وجود داشته باشد و در نهایت هیچ یک از آنها به درستی گره گشایی نمی شوند. به عنوان مثال اعلامیه هایی که در خانه ی آباجان پیدا می شود در سال ۶۵، به چه منظور صادر شده اند؟ محتوایشان چه بوده؟ چرا این شخصیت ها که هیچ کدام هم آنچنان سیاسی به نظر نمی رسند باید چنین اعلامیه های خطرناکی با خود داشته باشند؟
احتمالاً علیمردانی یکی از برگ برنده های کار خود را بازگشت به زمان جنگ می داند اما متأسفانه فقدان فضاسازیِ ایده آلِ آن دوران به کار ضربه ی مضاعفی وارد کرده است؛ نه تنها بسیاری از رویدادها در موقعیت زمانیِ کار نمی گنجند بلکه اِلِمان های لازم برای درک و دریافت این که این قصه متعلق به سی سال پیش و اوجِ دورانِ جنگ تحمیلی ست در کار به چشم نمی خورد؛ تا حدی که گاهی یادمان می رود جنگی هم در کار است! اگر این فیلم را با نمونه های دیگری از فیلم هایی که در همان برهه زمانی می گذرند مقایسه کنیم به این مهم دست خواهیم یافت. بعنوان نمونه در فیلم «ویلایی ها» جزئی ترین عناصر فیلم، مخاطب را به فضای آن سال ها می برند و ناخودآگاه حسی از اضطراب و دلشوره را به او القا می کنند. «آباجان» اما حتی در طراحی صحنه و لباس نیز چندان مشخصه ای از موقعیت زمانی مورد نظرش ندارد، چه برسد به دیگر المان ها. از دیگر سوالاتی که ممکن است برای تماشاگر پیش آید این است که چرا اساساً داستان فیلم در زنجان می گذرد؟ چه تفاوتی ایجاد می شد اگر روایتِ فیلم در تهران یا هر شهر دیگری می گذشت؟ درواقع آیا اصلاً “مکان” تأثیری بر پیش رفت روند داستان دارد و آیا گره خاصی را ایجاد کرده است یا صرفاً سلیقه فیلمساز این گونه ایجاب کرده که کار را در شهرستان جلو دوربین ببرد؟
شخصیت های فیلم به شدت آشفته اند. ظاهراً فیلمساز قصد داشته با شلوغکاری های معمولِ فیلم هایش ضعف های این فیلم را بپوشاند اما به قدری در شخصیت پردازی ناموفق عمل کرده است که تمامی شخصیت ها در حد تیپ باقی می مانند و به هیچ وجه باورپذیر نیستند. این ضعف در شخصیت پردازی بر بازیها هم تأثیر گذاشته و بازی بازیگران بیشتر یادآور سریال های کلیشه ای تلویزیون است.
فاطمه معتمدآریا، در صورتیکه شخصیتِ آباجان این قدر منفعل نبود، می توانست به عنوان بازیگر نقش اصلی کار، بازی به یادماندنی و خاصی را از خود برجای بگذارد، کاری که همیشه می کند؛ اما وقتی حتی در دیالوگ نویسی نیز ضعف های آشکاری به چشم می خورد و زبانِ کاراکتر در هر سکانس تغییر می کند (جایی فارسی حرف می زند، جای دیگر ترکی) نمی توان از بازیگر نیز انتظار معجزه داشت. بنابراین، آباجان، در حد یکی از نقش های متوسط معتمدآریا باقی می ماند و فرصت به بار نشستن نمی یابد. شبنم مقدمی و سعید آقاخانی تا حدودی بهترند اما نقش های آن دو نیز متفاوت نیست و ظاهراً آن دو نیز نقبی به گذشته و نقش های پیشینشان زده اند تا بازی شان اصطلاحاً دربیاید. بازیگران دیگر کار بسیار ضعیف و تکراری ظاهر شده اند؛ از حمیدرضا آذرنگ گرفته، تا ملیسا ذاکری، محمدرضا غفاری و فریبا متخصص.
همان قدر که فیلمسازی چون اصغر فرهادی بلد است از بازیگران خردسال فیلم خود استفاده ای بهینه ببرد، علیمردانی بازیگرانِ کودک و نوجوان فیلم خود را سرگردان – مدام در حال بالا و پائین رفتن از پله ها- به تصویر می کشد و کودک به جز آن که در مرحله ای یک بحران جدید بیافریند (در «کوچه بی نام» افتادن پسربچه در چاه و در «آباجان» خوردن تریاک) نقش کلیدی دیگر در کار ندارد، ضمن آن که بحرانی هم که برای کودک اتفاق می افتد در نهایت کارکرد خاصی در فیلم ندارد و این اتفاقات با گره گشایی هایی سردستی به حال خود رها می شوند و نیازی به پیگیری دیگر نیست. کودک در «آباجان» تریاک می خورد، دربیمارستان بستری اش می کنند و بعد آن قدر بحران های تودر توی دیگر اتفاق می افتد که دیگر او را فراموش می کنیم و وقتی حالش را می پرسند با جمله ی کلیشه ایِ “خطر رفع شد” همه چیز ختم به خیر می شود.
به عقیده نگارنده، اگر هاتف علیمردانی، روشی را که اکنون درپیش گرفته ادامه دهد، قطعاً فیلم های او بد و بدتر خواهند شد و دیگر نخواهد توانست فیلمی حتی در حد و اندازه فیلم نسبتاً موفق ترش یعنی «کوچه بی نام» بسازد. آنچه علیمردانی باید از آن پرهیز کند، شتابزدگی و تعجیل برای دور نماندن از عرصه ی رقابت است. گاهی چند سال کم کاری وتمرکز بیشتر بر یک فیلمنامه ی خاص و رفع اشکالات و پرداخت بیشتر به آن، بسیار ارزشمندتر از حضور هر ساله در جشنواره و ساخت فیلم هاییست که روز به روز ضعیف تر و بی مایه تر می شوند و حتا قرار گرفتنشان در بخش مسابقه عجیب به نظر می آید.
کارگردان
هاتف علیمردانی : متولد سال 1355 در تهران می باشد و دارای مدرک کارشناسی نقاشی است. وی فعالیت سینمایی خود را به عنوان کارگردان از سال 1388 با فیلم « راز دشت تاران » آغاز کرد. محبوب ترین ساخته علیمردانی تا به امروز فیلم « کوچه بی نام » بوده که با استقبال مخاطبین همراه بود.
درباره فیلم « آباجان» :
« آباجان » جدیدترین فیلم هاتف علیمردانی است. کارگردانی که به نظر می رسد عطش بی انتهایی برای بالا بردن رقم ساخته هایش در کمترین زمان ممکن دارد بطوریکه هرساله می بایست انتظار ساخت یک فیلم را از او داشت! عجله علیمردانی در ساخت « آباجان » سبب شده تا جدیدترین فیلمش یک عقبگرد آشکار، حتی نسبت به « هفت ماهگی » باشد.
« آباجان » بطور کل فاقد خط روایی مشخصی است و هربار به بهانه ای، یک موقعیت را به تصویر می کشد. شخصیت هایی که در داستان حضور دارند شباهت هایی به خانواده ویران در فیلم « ابد و یک روز » دارند و ظاهراً قرار بوده در اینجا نیز روابط افراد مشکل دار خانواده، موقعیت هایی را خلق نماید که هریک از آنها رویکردی انتقادی به وضعیت جامعه داشته باشند؛ اما در عمل هیچکدام از این اتفاقات رخ نداده.
جدیدترین فیلم هاتف علیمردانی سرشار از فریاد ها و کشمکش های بی خود و بی جهتی است که ابداً به پیشبرد فیلمنامه منجر نشده است. شخصیت ها بطور عجیب و غافلگیر کننده ای، در هر دقیقه از فیلم به جان یکدیگر می افتند و از خجالت هم در می آیند اما پس از آن فیلم آن گریبان گرفتگان را به حال خود رها کرده و سراغ موضوعی دیگر می رود تا کمی هم کشمکش و جنجال را متوجه آنان نماید و پس از آن هم به سراغ دیگری می رود! این روند باعث شده تا تماشاگر در حین تماشای فیلم بی آنکه پیشرفتی در فیلمنامه مشاهده کند یا در مجموع، هدف یا مفهومی را از تماشای فیلم بدست آورد، شاهد دعواهای بی انتها به همراه فریادهای گوشخراشی باشد که بی کارکرد و بی دلیل مطرح می شوند.
نکته عجیبی که در « آباجان » مشهود است، تلاش بی وقفه فیلمساز برای گنجاندن انواع و اقسام موقعیت های مصیبت در داستان بوده بطوریکه شخصیت های فیلم در یک موقعیت زمانی یکسان، فستیوالی از بحران را تجربه می کنند که بهتر می بود حداقل به تعداد محدودی از آنها پرداخته می شد و روایت داستان بر بسط و گسترش آنان متمرکز می شد. تاکید فیلمساز بر بحران مطلق بودن وضعیت خانواده آباجان، چنان غلیظ و بی کیفیت است که تاثیر معکوسی بر ذهن مخاطب می گذارد و او را پس می زند.
متاسفانه خرده داستان های فیلم نیز فاقد پرداخت می باشند و به محض مطرح شدن و کمی دمیدن فریاد و شیون، به حال خود رها می شوند. ماجرای علاقه عجیب و غریب محسن و فرزانه یکی از این خرده داستانهاست که علیمردانی پیش از « آباجان » آن را در « کوچه بی نام » مطرح کرده بود و ارتباط برادر و خواهری را مانع از پیوند آنان اعلام کرده بود. اما ظاهرا فیلمساز که از آن اتفاق رضایت داشته، دوباره آن را به نوعی دیگر در « آباجان » تکرار کرده اما در اینجا هم شرایط آن دو کمیک است هم دلایلی که برای پیشرفت علاقه شان به زبان می آورند.
متاسفانه « آباجان »بازیهای بسیار بدی هم دارد که با توجه به سابقه درخشان بازیگران فیلم، می توان آن را ضعف هدایت علیمردانی برشمرد. فاطمه معتمدآریا با اینکه کماکان بهترین گزینه در سینمای ایران برای به تصویر کشیدن تصویر یک مادر رنج دیده به شمار می رود، اما در « آباجان » گنگ و مبهم است و به دل مخاطب نمی نشیند. نکته جالب درباره بازیگران فیلم، رفتار اجتماعی آنان در یک خانواده مذهبی سالهای دهه ی شصت است که خیلی شباهتی به شرایط آن دوران ندارد و برخاسته از فرهنگ عمومی زمانه کنونی ماست. شاید سازندگان از خاطر برده اند که رفتار شهروندان در نزدیک به 3 دهه پیش تفاوت هایی با شهروندان کنونی داشته و مخصوصاً این وضعیت درباره دختر خانواده بیش از دیگران مشهود است.
« آباجان » در مجموع اثری ناامید کننده محسوب می شود که هدف مشخصی را دنبال نمی کند و بر پایه فرمول نگران کننده "فریاد و کشمکش "ساخته شده که در سینمای ایران رفته رفته در حال اپیدمی شدن است. دعواهایی که هرگز قرار نیست فیلمنامه را تکمیل کنند و فقط وجود دارند تا دقایق فیلم را پُر کرده و تماشاگر را هم دچار هیجان کاذبی نمایند. « آباجان » نه می تواند انتقاد کند و نه می تواند راه حلی برای بحران مطرح نماید و نه اصلاً بحران های فیلم را به درستی تشریح کند. شاید ناامید کننده به نظر برسد اما « آباجان » شباهت انکار ناپذیری به یک فیلم تجربی دارد
نقد فیلم سینمایی «آباجان» در #هفت
مسعود فراستی: من بسیار از این فیلم تعجب می کنم. با وجود کارنامه قابل تحمل هاتف بخصوص درباره «کوچه بی نام»، ولی این فیلم غیرقابل تحمل است. به حدی بد است. قصه سال 65 است که ما تا آخر هم به سختی می فهیمی چه کسی همسر چه کسی است و فاطمه معتمدآریا با بدترین بازی عمرش، روش نمی شود مادر کیست. فضای خانه هم، فضای خانه زمان جنگ نیست. جز دو سه لحظه شنیدن صدای آژیر دیگر خانه زمان جنگ نمی دهد. آدم ها هم شخصیت نیستند و به ما چیزی نمی دهند. بنظر کارگردان فیلم اصلا خاطره ندارد یا تحقیقات کافی درباره آن زمان ندارد.
فیلمنامه به شدت پاره پاره است. زن ها همه ماقبل تیپ هستند. دوربین آقای جعفریان در این فیلم باورنکردنی بد است. بی خودی در کوچه رو دست می گیرد و در صحنه بعدی در همان کوچه روی پایه می گذارد. فیلم در واقع به هیچ عنوان کارگردانی ندارد. نه آدم، نه فضا و نه بازی می سازد.
قطبی زاده: من دیشب عصبانی بودم گرچه یک فیلم خوب دیده بودم. اما امروز با وجود اینکه هیچ فیلم خوبی ندیدم، ترجیح دادم خود را عصبی نکنم و عادت کنم به این وضعیت. من شب گذشته از کلیت فیلمسازی توسط کسانی که با بودجه دولتی، فیلمی بی خاصیت می سازند گله کردم و فکر می کنم مسئله همین است.
راجع به فیلم «آباجان» من فکر می کنم پس از موفقیت سال گذشته «ابد و یک روز» ژانری امسال به وجود آمده به نام ژانر نکبت! همه فیلم هایی که نگاه می کنی پائین شهر، بدبختی و با فقر و فلاکت همراه است. در این ژانر نکبت، شاهد تشنج ها و بحران های متعدد در فیلم هستیم. رابطه مخفی، اعتیاد، اختلاف خانوادگی، دست نوشته، پدر مریض فلج و ... . واقعا نمی دانم فیلم طراح صحنه داشته یا نداشته است! این مظاهر پوپولیستی در فیلم چیست. پوستر «طوفان نو»، «سوته دلان» و... اونجا چه می کند؟ این ژانر نکبت چه بلایی سر مخاطب می آورد؟ به هیچ عنوان زخمی بر تماشاگر نمی زند. حتی در حد یک نیش.
بازیگر زن فیلم خانم معتمدآریا در تنهایی خودش که دیگر نباید فارسی و ترکی را ادغام کند حرف بزند؟ این را نمی فهمم. در این فیلم آشپزخانه صرفا مکانی است برای اطلاع رسانی نسبت به هم درباره وقایع، بدون میزانسن و... . من باورم نمی شود حسین جعفریان فیلمبردار این فیلم باشد.
این فیلم ظلم و جفا در حق خاطرات کودکی آن دوران است. ما وحشتی برای دوران کودکی آن زمان نمی بینیم!
فراستی: فیلم فضای جنگ آن زمان را مطلقا نمی دهد. جز چند صحنه که مجدد به حالت زندگی عادی بازمی گردد. فیلم اساسا بحران ندارد، جز اینکه کارگردان سعی کرده با چند تنش فیلم را جلو ببرد و بازی کلیشه ای سعید آقاخانی که هیچی نیست.
:فیلم سینمایی «آباجان» هفتمین ساخته هاتف علیمردانی در بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. هاتف علیمردانی پیش از این فیلم های «هفت ماهگی»، «کوچه بی نام»، «مردن به وقت شهریور»، «به خاطر پونه» و … کارگردانی کرده است. «هفت ماهگی» ساخته قبلی این کارگردان در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد.
نشست «آباجان» در برج میلاد | برشی از یک زندگی تجربهشده
به نقل از ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، نشست پرسش و پاسخ فیلم «آباجان» با حضور هاتف علیمردانی فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده فاطمه معتمد آریا، شبنم مقدمى، سعید آقاخانى، حمیدرضا آذرنگ، محمدرضا غفاری، ملیسا ذاکرى، بازیگران فیلم، کامیاب امین عشایرى، طراح صحنه و لباس، محمود خرسند، صدابردار با اجرای محمود گبرلو امروز (چهارشنبه سیزدهم بهمن ماه) در سالن سعدى برج میلاد برگزار شد.
معتمدآریا در مقدمه صحبتهایش از اطلاع رسانی اهالی رسانه در روزهای جشنواره تشکر کرد و افزود: ما با آقای گبرلو در سالهای دور در کن پیمان دوستی بستهایم. سالیانى که اهالی سینما شمشیر را برای هم از پشت میبستند، تمام شده است. آنهایی که باید میرفتند، رفتهاند و الان زمان دوستی و رفاقت رسیده است.
وی به سه حادثه دلخراش پلاسکو، از دست رفتن کولبرها و سیل بلوچستان اشاره کرد و افزود: این روزها و در کنار این اتفاقهای تلخ جشن سینما برگزار میشود و نشانگر این موضوع است که همیشه شادیها و غمهای ما در کنار هم بوده است. امیدوارم از این به بعد شادیهایمان بیشتر شود و از غمهایمان کاسته شود.
معتمدآریا درباره لهجهاش در «آباجان»، گفت: من زبان آذری را بلد بودم و تنها لهجه زنجانی را تمرین میکردم. در فیلم شاهد ترکیب زبان فارسی و آذری هستیم، این موضوع به این دلیل است که افراد در زنجان با ترکیب ترکی و فارسی حرف میزنند.
وی درباره اینکه چگونه نقش مادرهای متفاوت را بازی میکند، گفت: من میدانم به وسعت جهان زنان، مادر وجود دارد و من یک مادرم. من هیچ ویژگی ندارم جز اینکه تسلیم کارگردان هستم و تنها تجربیاتم را به نقش اضافه مىکنم.
وی موفقیت بازیگر را در سپردن خودش به کارگردان عنوان کرد و ادامه داد: بازیگر باید کارگردانش را بپذیرد و او را خدای مطلق کار بداند.
حمیدرضا آذرنگ در این نشست با بیان اینکه من در ذهنم با واژهها بسیار درگیرم، افزود: بعد از پلاسکو فکر کردم واژگان از معنی افتادهاند و احساس کردم قهرمانهاى ما کاذب شدهاند و از این به بعد باید به جاى واژه قهرمان، از آتشنشان استفاده کنیم زیرا این اشخاص دارای روح بلندی هستند.
وی خطاب به مَسئولان و متولیان فرهنگی، گفت: خواهش من این است که واژه هنر را به لوگوی این وزارتخانه برگردانند.
بازیگر «آباجان» درباره حضور پررنگ تئاتریها در سینما، گفت: تئاتر در حال حقنه کردن خودش به سینما است. اگرچه در ایران دیر اتفاق افتاد، اما هر چه قدر جلوی تئاتر را بگیرند، تئاتر کار خودش را میکند.
هاتف علیمردانی با تشکر از عواملی که در شکلگیری «آباجان» نقش داشتند، ادامه داد: این فیلم را با تمام وجود و در شهر زنجان تولید کردیم. زمان طولانى برای انتخاب لوکیشنها گذاشتیم که بتوانیم دهه شصت را کم راکورد فیلمبرداری کنیم.
وی درباره انتخاب بازیگران و دیگر عوامل حرفهای این فیلم گفت: کار کردن با این گروه برای من افتخار بزرگی بود. جنس فیلمهای من به بازیگر خوب متکى است و سعیام این است که بازیگران حرفهای را انتخاب کنم.
علیمردانی بخشهایی از فیلم را برشی از زندگی واقعیاش عنوان کرد و افزود: به نوعی این فیلم برای من ادای دین است. من در زنجان زندگی کردهام و مدرسهای که در فیلم منفجر میشود، مدرسه بچگی من است که بسیاری از همکلاسیهایم در آن اتفاق شهید شدند.
وی در پاسخ به انتقادی مبنی بر اضافه بودن برخی خرده پیرنگهای قصه، گفت: قصههاى کوچک، قصههای بزرگ را میسازنند و اینها به هم متصلاند. زمانی که از دهه شصت حرف میزنیم، نمیتوان عشقهای ممنوع را نادیده بگیریم.
کارگردان «آباجان» با تأکید بر اینکه اثرش، فیلمی جناحی نیست، افزود: فیلمی است از دهه شسصت که در نگارشش ذرهای قلمم به سمتی نچرخیده است. این فیلم هیچگونه حذفی نداشت و همه تلاشم ساخت واقعیتها بود.
وی با تشکر از دبیر و برگزارکنندگان جشنواره سی و پنجم، افزود: در گذشته فیلم «به خاطر پونه» در جشنواره پذیرفته نشد و به دلیل شرایط حاکم آن زمان بر وزارتخانه امکان تعامل وجود نداشت. اما امروز، عقلانیتی در وزارتخانه حاکم شده که میتوان تعامل کرد و من برای این عقلانیت احترام قائلم.
وی درباره حضور فاطمه معتمدآریا در این فیلم گفت: این فیلم لحظههایی داشت که برای باورپذیری این لحظهها تنها به خانم معتمدآریا فکر کرده بودم و اگر ایشان قبول نمیکرد، فیلم را فعلا نمیساختم.
وی درباره نقش محسن در فیلم گفت: درباره شخصیت محسنها، میتوان بسیار نوشت. ما در نوشتن شخصیتهایی مثل محسن محدودیتهایی داریم. البته در فیلمنامه اولیه بیشتر نوشته بودیم که بنا به محدودیتها آنها را کم کردیم.
در ادامه این نشست مقدمی ایفای این نقش را بسیار مشکل و متفاوت از «نفس» عنوان کرد و افزود: این دو نقش بسیار متفاوت از هم بودند و برای من ایفای آن بسیار متفاوت بود.
کامیاب امینعشایری درباره طراحی صحنه «آباجان» گفت: سعی کردم آنچه از فضای کودکی تجربه کردهام، به شکل سینمایی بازسازی کنم و رویاهایم را بسازم.
آشفته گویی
آرش فهیم
هاتف علیمردانی جزو آن دسته از فیلمسازهایی است که طبع خود را در همه ژانرها و موضوعات آزمایش می کند. اما فیلم جدید او «آباجان» منشوری از همه موضوعات است. از دفاع مقدس گرفته تا اجتماعی و سیاسی، از آسیب شناسی روابط دختر و پسر تا نقد ریاکاری و … او این بار همه آزمون و خطاهای خود را یک جا در این فیلم خرج کرده است!
مثل بسیاری از آثاری که فضای آن ها در دهه ۶۰میگذرد، بخش زیادی از انرژی فیلم صرف نشانهشناسی آن دوران شده است.
این درحالی است که جمع آوری نشانههای ظاهری مقطعی از تاریخ در یک فیلم، لزوما به بازآفرینی آن دوره منجر نمیشود. اگر در یک فیلم، روح زمانه دهه ۶۰بازسازی و معرفی شود، هنر است. وگرنه ردیف کردن یک سری نمادها و نشانه های تکراری و کلیشهای، کار بزرگی نیست. ازقضا فیلم «آباجان» هیچ نشانهای از روح و جنس زندگی اجتماعی مردم ما در آن مقطع از تاریخ را ندارد.
شاید یکی از حکم ها درباره دهه ۶۰که همه به آن اذعان داشته باشند، استحکام خانوادگی و اجتماعی جاری در آن سال ها باشد. اما برخلاف این واقعیت، تمرکز فیلم بر خانوادهای است که به طور مفرط و اغراق شده، دچار تنش و از هم گسیختگی است. تا آنجا که تقریبا هیچ آدم سالم و به هنجاری در این خانواده حضور ندارد؛ همه در حال دروغ گرفتن و پنهان کاری از هم هستند. همه با هم درگیر و مشغول جنگ و جدالند. نه بزرگترها به کوچک ها رحم میکنند و نه حرمت بزرگترها حفظ میشود. خواهر و برادر و پدر و مادر، دائم همدیگر را له می کنند. این زیربنای محتوایی، نتیجهاش از هم پاشیدن درام و قصه فیلم است. هیچ کدام از روایتها و خورده داستان های فیلم کامل نمی شود و همه چیز نصفه و نیمه و بدون ارتباط ارگانیک با سایر اجرا و ماجراهای فیلم، رها می شود. خالق فیلم به قدری درگیر القای پیام های خاص سیاسی و اجتماعی مدنظر خودش بوده که حتی فراموش کرده رابطه و نسبت بین آدم های درون فیلم را معرفی کند.
در نتیجه مخاطب فیلم به جای داستان و درام، با حجم گسترده ای از پیام های خام ، سطحی، شعاری و سیاست زده مواجه می شود. حتی پایان بندی فیلم نیز بدون نتیجه گیری متعین و قانع کننده ای شکل گرفته. عاقبت پرگویی و آشفته گویی فیلم این است که ساختار آن مثل مدرسه بمباران شده، ویران و غم انگیز به نظر برسد!
عقبگرد
مسعود غزنچایی
🔷"آباجان"نه مانند "مادر"علی حاتمی است که بتواند بهانهای برای جمع شدن فرزندانی از جنس و سلیقههای مختلف دور هم باشد و نه از جنس "الفت"شیار ۱۴۳است که بتواند زن روستایی/مادر رزمندهای باشد که در تمام لحظات زندگی روزمرهاش، دنبال دیدن فرزندش باشد و او را از یاد نبرد.
مسئله اساسی این است که فیلمساز باید تکلیفش را با شخصیت آباجان، وضعیت خانوادگی و اجتماعی او و همچنین خواستههایش مشخص میکرد و تمام اینها را در (حداقل) یک موقعیت دراماتیک که با کشمکشی جذاب، ما را با این شخصیت همراه کند، به مخاطب نشان میداد. اما علیمردانی به جای شخصیتپردازی اصولی و طرح یک داستان با حداقل عناصر جذاب، هم با گذشتهی شخصیاش خاطرهبازی میکند هم با فیلم متوسط "کوچه بی نام". انگار فیلمساز بیش از اندازه از "کوچه بینام"خوشش آمده و تصمیم گرفته با حفظ کلیت قصه و ترتیب رویدادها و رابطه شخصیتها، شماره ۲آن را هم به زبان مادریاش بسازد تا دینش را به سرزمین مادریاش ادا کند. شخصیتهای فیلم، همگی ناقص و جایگاه اجتماعیشان بیربط به وضعیت فعلی و گذشته است.
فیلمساز چند خرده قصه غیرجذاب را با هم مطرح میکند و تعلیق فیلمش میشود محرم بودن یا نبودن دو جوان عاشق -که فقط تمایل اندک دختر را در آن میبینیم- و کشمکش فیلم هم میشود دعوای دو باجناق که یکی مدیر/معلمی است دیکتاتور در مدرسه، خشن در خانواده، دروغگو با مادر رزمنده، جادوگر با داروی شفادهنده، چشم به خانه مردم دوخته، انقلابینمای فرصتطلب و آن یکی باجناق هم آسمان جل و بیکارالدوله و داماد سرخانه و بیفایده و کفترباز و وحشیتر از آن یکی است. فیلمساز هم در ۱۰دقیقه پایانی تصمیم میگیرد با حذف ناگهانی جوان پاک ولی ضدحاکمیت (چرا؟) که در مرکز توجه فیلم قرار دارد، نیرومحرکهی کمرمق قصه را از بین ببرد و زوج جوان را احتمالا در افق محو کند و ما را با یک مادر که منتظر آمدن پسر جانبازش است تنها بگذارد و فیلم را جوری ببندد که در پایان متوجه شویم آن باجناق ظاهرالصلاح، چقدر راحت با خودخواهی، بچههای بیگناه مردم را که در مدرسه آزار داده بود، به کشتن هم میدهد.
آباجان"به مراتب از همه جهت نازلتر از "کوچه بینام"است و از آنجا که صرفا تصویر یک پیرزن غرغروی منفعل و بیاثر در میان اطرافیانش است، تنها حاصلش این شده که در کارنامه بازیگری فاطمه معتمدآریا، بدترین بازی او بشمار میآید.
مهدی ملک
یک سال پیش - ۱دقیقه مطالعه
نقد فیلم آباجان, وقتی حتی یک اشتباه میتواند کل فیلمی را نابود کند
در کل آباجان تجربه ای شکست خورده است که بیشترین ضرر از ناحیه فیلمنامه متوجه این فیلم میشود.
آیا فیلم آباجان شخصیت محوری دارد؟ فرض کنیم که این فیلم شخصیت محوری دارد و آبا جان شخصیت کانونی فیلم باشد؛ آنوقت است که اولا میبایست آبا جان شخصیت شود دوما از تمامی ماجراها و اتفاقات تا آنجا که به شخصیت آباجان ارتباط دارد آگاهی پیدا کنیم و ثالثا به هیچ شخصیت دیگر به اندازه آباجان توجه نشود. در فیلم آباجان با انکه سعی شده تا حدود زیادی شرط دوم رعایت شود اما دو شرط دیگر رعایت نشده است. آبا جان که شخصیت نمیشود؛ و دیگر اینکه به شخصیتهای دیگر همچون ناظم مدرسه و حتی شخصیتهای دیگر به اندازه آباجان توجه شده است. پس آباجان فیلمی با شخصیت کانونی نیست بلکه فیلمی شده است درباره خانه ی آباجان. خانه ای که در ان افراد مختلف زندگی میکنند. مشکل بزرگ فیلم همین است که نویسنده و کارگردان باعدم پرداخت درست شخصیت آبا جان، توجه بیش از اندازه به دیگر شخصیتها در مقایسه با آباجان باعث شده اند که این فیلم دیگر فیلم شخصیت محوری آباجان نباشد و وقتی داستان خانه آباجان شده است حالا دیگر باید هم خانه را شناخت و هم نسبت بین آدمها را و هم خود آدمها را که متاسفانه هیچ کدام شناخته نمیشوند. با این اشتباه بزرگ است که پلات داستان اشتباه روایت میشود و این اشتباه روایت و حذف بخشهای مهم روایت است که باعث میشود اتفاقات فیلم هم غیر واقعی به نظر برسد. مثلا در اتفاق لو رفتن اعلامیه ها بیننده با این سوال مواجه میشود که چرا پسر اعلامیه ها را در چنین جایی که مدام شخصیت مرد فیلم آنجاست مخفی کرده است و در خود اطاق مخفی نکرده است؟ فارغ از اینکه به این سوال که این اعلامیه ها چیست در دنیای فیلم پاسخی داده نمیشود. یا در اتفاق تریاک خوردن بچه بیننده با این سوال مواجه میشود که چه شده است که تریاک از دست چنین شخصیتی به زمین افتاده است. ولی اگر پلات داستان درست روایت میشد این سوالها بوجود نمیآمد. متاسفانه با وجود اینکه گویا نویسنده شخصیت محوری فیلم خود را آباجان دانسته اما نه خود فیلمنامه چندان به شناخت این شخصیت کمک میکند و نه بازی فاطمه معتمد اریا کمکی به شخصیت شدن این شخص میکند. در کل آباجان تجربه ای شکست خورده است که بیشترین ضرر از ناحیه فیلمنامه متوجه این فیلم میشود.
روی دیوار کمد و دیوار اتاق یکی از شخصیتهای جوان فیلم آباجان (با بازی محمدرضا غفاری) میتوان پوسترهای ایرج قادری، سوتهدلان، داریوش و مایکل جکسون را مشاهده کرد. آباجان مثل دیوار اتاق این شخصیت است: آش در هم جوشی که نه مسیر مشخصی دارد و نه جهانبینی ثابتی. شروع فیلم کنجکاویبرانگیز است. فضای دهه شصتی خانه شکل میگیرد، و با توجه به میزانسنهای فیلم به نظر میرسد جایگاه اولیه آدمها در این خانه با محوریت پدری علیل شکل گرفته است. اما فیلم این تصویر را به هم میریزد، هیچ تصویر دیگری ایجاد نمیکند و خلاصه در همان مرحله اول متوقف میشود. پس از آن با مشتی موقعیت (و نه حتی خرده داستان) روبهرو هستیم که هر وقت فیلمساز هوس میکند وارد فیلم شده و هر وقت هم ایشان خسته شود از فیلم خارج میشوند. اصلاً مگر به پایان رسیدن ایدههای داستانی اهمیتی دارد؟! مهم فقط نمایش پی در پی آنها است. حالا این که این موقعیتها چه ربطی به یکدیگر – و به کلیت فیلم – دارند و قرار است در کنار یکدیگر چه کل منحصر به فردی را تشکیل دهند، ظاهراً اولویت آقای علیمردانی نبوده است. چه مشکلی در روند حرکت ماجراها پیش میآمد اگر شخصیت پدر – با آن محوریتی که در ابتدای فیلم دارد – پیش از شروع پیرنگ فیلم از دنیا رفته بود و در فیلم حضور نداشت؟ ماجرای فرار پسر و دختری جوان در طول فیلم چرا نیمهکاره رها میشود؟ آن خردهموقعیت کودکی که تریاک میخورد اگر نبود به کجای فیلم بر میخورد؟ اصلاً چرا دقایقی از فیلم صرف پیدا کردن مقصر وجود تریاک در خانه میشود وقتی قرار نیست از آن هیچ استفادهای شود؟ گیرم که با نشان دادن زندگی زنی که با هووی خود به همزیستی مسالمتآمیزی رسیده خواستیم مشخص کنیم با زندگی زنی طرف هستیم که در مقابل بیتوجهی اطرافیانش واکنشی نشان نداده و آن را میپذیرد. خیلی هم خوب. اما چرا از این ویژگی در فیلم به درستی استفادهای نمیشود؟ این که یکی از شخصیتها را آدمفروش نشان دهیم چه فایدهای دارد وقتی همه چیز به شکلی سر هم بندی شده تمام میشود؟ علیمردانی بیخیال تمام این پرسشها میشود و فیلماش را در حالی با یک حادثه ناگهانی به پایان میبرد که حتی خودش را موظف به پاسخ دادن به این پرسشها نمیداند. لابد چون عجله داشته که زودتر فیلماش را به همکلاسیهای خود در سال 1365 تقدیم کرده و این گونه باعث دست زدن تماشاگران شود. تماشاگر هم که این وسط سر کار است.
.
منابع
منابع: سلام سینما– سوره سینما– هنرلند
لینک کوتاه: https://goo.gl/aH21tM
http://anamnews.com/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%D8%AA%D9%81-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/17463-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D9%86
http://farhangnevis.ir/fa/news/ID/38522/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D9%BE%D8%A7%D9%84-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%D9%82%D8%B7%D8%A8%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D9%81%D8%AA
http://kimiastone.com/press/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%https://www.salamcinama.ir/post/5sv11tctvpx51k1/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%84-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D9%86%D8%AF
A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D9%86/