Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

نقد فیلم رگ خواب

$
0
0

نقد فیلم رگ خواب

گرد آوری از گارگین فتائی

.

 

کارگردان

حمید نعمت‌الله

تهیه‌کننده

حمید نعمت‌الله

نویسنده

معصومه بیات

بازیگران

لیلا حاتمی

کوروش تهامی

الهام کردا

لیلا موسوی

موسیقی

سهراب پورناظری

فیلم‌برداری

فرشاد محمدی

تدوین

محمد سعدی

توزیع‌کننده

فیلمیران

تاریخ‌های انتشار

 ۲۴خرداد ۱۳۹۶

مدت زمان

 ۱۰۴دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۴٬۹۳۰٬۹۵۱٬۰۰۰تومان

رگ خواب فیلمی به کارگردانی و تهیه‌کنندگی حمید نعمت‌الله و نویسندگی معصومه بیات، محصول سال ۱۳۹۴است که در سال ۱۳۹۶اکران شد.

 

خلاصه فیلم

مینابعد از جدایی از همسرش به دنبال شغل و محل اسکانی می‌گردد. در این مسیر با کامران مدیر رستورانی که در آن کار می‌کند آشنا می‌شود. کامران سرپناهی به او می‌دهد. مینا تحت تأثیر حمایت‌ها و محبت‌های کامران به او دل می‌بازد، کامران نیز به مینا مشتاق و علاقه‌مند است. روزها از پس هم می‌گذرد و عشق مینا به کامران کاسته نمی‌شود و اوج می‌گیرد. اما کامران دیگر قصد ادامه ندارد…

 

اکران

اکران خصوصی رگ خواب روز چهارشنبه هفدهم خرداد ماه ۱۳۹۶در سینما استقلال برگزار شد و دوشنبه بیست و چهارم خرداد ماه اکران عمومی آن آغاز شد. همچنین پنجم آبان ماه اکران مردمی رگ خواب، ویژه حمایت از کمپین یوزپلنگ آسیایی در پردیس سینمایی گالری ملت برگزار شد.

 

جوایز

سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر[ویرایش]

بهترین بازیگر نقش اول زن  لیلا حاتمی  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین جلوه‌های ویژه میدانی  آرش آقابیک  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین عکس  امیر حسین شجاعی  برنده  سیمرغ بلورین 

بهترین جلوه‌های ویژه بصری  سینا قویدل  نامزد  سیمرغ بلورین 

 

یازدهمین دوره جشن منتقدان و نویسندگان ایران[ویرایش]

بهترین فیلم  حمید نعمت‌الله  برنده  جایزه اصلی 

بهترین کارگردان  حمید نعمت‌الله  برنده  جایزه اصلی 

بهترین فیلمنامه  معصومه بیات  برنده  جایزه اصلی 

بهترین موسیقی متن  سهراب پورناظری  برنده  جایزه اصلی 

بهترین بازیگر نقش اول زن  لیلا حاتمی  برنده  جایزه اصلی 

بهترین بازیگر نقش اول مرد  کوروش تهامی  برنده  دیپلم افتخار 

بهترین طراحی صحنه و لباس  محمدرضا میرزامحمدی و آزاده قوام  نامزد  جایزه اصلی 

بهترین فیلمبرداری  فرشاد محمدی  نامزد  جایزه اصلی 

بهترین تدوین  مهدی سعدی  نامزد  جایزه اصلی 

بهترین چهره‌پردازی  سهند ترابی  نامزد  جایزه اصلی 

 

نوزدهمین دوره جشن خانه سینما[ویرایش]

بهترین بازیگر نقش اول زن  لیلا حاتمی  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین فیلمبرداری  فرشاد محمدی  برنده  تندیس شایستگی

بهترین جلوه‌های ویژه بصری  سینا قویدل  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین صداگذاری  بهمن اردلان  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین صدابرداری  بابک اردلان  برنده  تندیس شایستگی 

بهترین فیلم  حمید نعمت‌الله  نامزد  تندیس شایستگی 

بهترین کارگردان  حمید نعمت‌الله  نامزد  تندیس شایستگی 

بهترین فیلمنامه  معصومه بیات  نامزد  تندیس شایستگی 

بهترین بازیگر مرد  کوروش تهامی  نامزد  تندیس شایستگی 

 

موسیقی

در آغاز دومین هفته نمایش فیلم رگ خواب، نماهنگ فیلم با صدای همایون شجریان و آهنگسازی سهراب پورناظری رونمایی شد. آلبوم رگ خواب علاوه بر موسیقی متنِ فیلم، شامل چهار ترک باکلام ازجمله «آهای خبردار»، «رگ خواب»، «ابر می‌بارد» و «گریه می‌آید مرا» با اشعاری از امیر خسرو دهلوی، حسین منزوی و مولانا است. این اثر توسط ارکستر موسیقی فیلم سی ای اف بلغارستان اجرا شده و تهمورس پورناظری، هوشیار خیام و شین کاراسکو به عنوان تک‌نواز در آن حضور دارند. همچنین دیوید گارنر آهنگساز برجستهٔ آمریکایی،بردیا کیارس آهنگساز و رهبر ارکستر و آرین کشیشی نوازندهٔ بیس به عنوان تنظیم کننده در این آلبوم ایفای نقش کرده‌اند.

 

در نظرسنجی‌ها

سیزده منتقد مجله فیلم ۲۴به ۲۸فیلم از آثار اکران شده در نیمه نخست سال ۱۳۹۶امتیاز دادند. سه فیلم «ماجرای نیمروز»، «رگ خواب» و «ویلایی‌ها» از نگاه منتقدان این مجله بالاترین امتیاز را کسب کردند.

 

سفیر

بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، فیلم «رگ خواب» به کارگردانی حمید نعمت‌الله را به عنوان فیلم نمونه در حوزه پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی معرفی کرد.

 

 

نقد فیلم

 

رگ خواب را باید در ردیف خوب‌های اکران چند هفته گذشته تا امروز قرار دهیم. فیلمی که تنها یک داستان و یک شخصیت اصلی دارد و تا پایان همراه همان داستان و شخصیت می‌ماند و این اتفاقی است که اغلب به ندرت در سینمای ایران می‌افتد (تعدد شخصیت‌ها و ورود و خروج بی‌دلیل آن‌ها در بسیاری از آثار پر شخصیت). پایبندی فیلم‌نامه به تک‌داستان و تک‌شخصیت‌اش، ارزشمند است و نمره قبولی فیلم نه فقط برای وفادارماندن فیلم‌نامه به داستان واحد و شخصیت واحدش، که در پرداخت قابل قبول این دو است.

 

مینا (لیلا حاتمی) پس از جدایی از همسرش در گیر و دار سر و سامان‌دادن به زندگی خود و جستجوی کار است که با کامران (کورش تهامی) آشنا می‌شود و زندگی‌اش در مسیر جدیدی قرار می‌گیرد. رگ خواب از یک جهت داستانی است درباره سوی ویرانگر عشق که برای یک زن اتفاق می‌افتد. علی‌رغم مشکل همیشگی «دیر‌شروع‌شدن» که در اغلب فیلم‌های سینمای ایران با آن مواجه هستیم، فیلم به سرعت در مسیر داستان (همان داستان واحدش) قرار می‌گیرد. تک گویی (مونولوگ)‌های مینا روی تصویر که از همان پلان نخستین آغاز می‌شود به سرعت به ما نشانه‌هایی از برخورد با یک شخصیت یکتا (unique) می‌دهند. لحن کتابی مینا در تگ‌گویی‌هایی او برای پدرش (که البته ماجرای پدرش تا حدی اضافی و اغراق آمیز است و این در نیمه دوم فیلم و فصل پایانی بیشتر مشخص می‌شود)، در جهت همین معرفی شخصیت است. مینا مشخصا کمی سر به ‌هوا است. گریم او و شکل آرایش موهایش و طرز لباس پوشیدنش هم درجهت انتقال همین حس است: نوعی بی‌قیدی، شیفتگی و ایستادن در جایی متفاوت از زنان دیگر هم سن و سال و هم‌طبقه‌اش در جامعه ایران (البته سیر اتفاقات فیلم در نیمه نخست آن به نوعی است که شخصیت در ناکجای شخصی‌اش زندگی می‌کند و برای مخاطب مهم نیست جغرافیای آن کجاست). این سر به هوایی را می‌توانیم در همان دیالوگ‌های اولین مواجه‌اش با کامران متوجه‌شویم، زمانی که از تغییر آدرسش یا از نا‌تمام‌ماندن دوره تحصیل‌اش در دانشگاه حرف می‌زند. البته درست در همین جاست که کامران را با دیالوگ‌های شوخش می‌شناسیم و مطمئن می‌شویم که داستان (فیلم) شروع‌شده و این درحالی است که در این لحظه حتی ده‌ دقیقه هم از شروع فیلم نگذشته است.

با علم به این که اتفاقات فیلم در تهران (ایران) در حال وقوع است، اما در نیمه نخست فیلم در واقع تمام اتفاقات در ناکجای شخصی مینا و آنچه که از زوایه دید او می‌بینیم، اتفاق می‌افتد

دو نیمه متفاوت روزهای مینا، با کامران و بدون او، دو نیمه متفاوت فیلم را هم رقم می‌زند. نیمه نخست فیلم، آشنایی مینا با کامران و روندی است که به دلباختگی او به کامران می‌انجامد. مسیر این آشنایی تا دلباختگی در نیمه نخست فیلم با مهارت تمام در فیلم‌نامه و اجرا همراه شده است و به یک چهل دقیقه لذت‌بخش در فیلم منجر می‌شود. همه چیز به درستی در نیمه اول فیلم در راستای شناخت بهتر ما از مینا و دنیایی است که به وسیله مونولوگ‌های او بهتر شناخته می‌شود. شخصیت یکتای او باید همه المان‌های یکتایی‌اش را حفظ‌ کند و تداوم ببخشد. این اتفاق در فیلم افتاده است: زمانی که او به دنبال خانه می‌گردد و خانه‌ای که کامران برای او پیدا می‌کند هم، تداوم حفط لحن فیلم‌نامه در شکل‌دادن به دنیایی منحصر به فرد پیرامون مینا است. مجاورت خانه با کلاس موسیقی هم دقیقا چنین شرایطی دارد و به حس شاعرانه تک‌گویی‌های مینا اضافه می‌شود. حتی رنگ قرمز شیشه بالای در هم به خوبی در خدمت ساختن همین دنیای عاشقانه است که در نیمه نخست فیلم شکل می‌گیرد. شغلی که مینا در خانه به آن می‌پردازد کاملا ما را مطمئن می‌کند که که در حال و هوای یک دنیای فانتزی قرار گرفته‌ایم (البته این تصور ما دیری نمی‌پاید و یکی از مشکلات فیلم شاید این است که لحن فیلم در نیمه دوم خود دچار نوعی دوپارگی در مقایسه با قسمت اول می‌شود). علاقه او به جمع کردن تکه‌های روزنامه مربوط به آگهی‌های تورهای مسافرتی هم در راستای همان شخصیت منحصر به فرد اوست. با علم به این که اتفاقات فیلم در تهران (ایران) در حال وقوع است، اما در نیمه نخست فیلم در واقع تمام اتفاقات در ناکجای شخصی مینا و آنچه که از زوایه دید او می‌بینیم، اتفاق می‌افتد. محل زندگی مینا و رفت و آمد او از پله‌های اضطراری تنها بخشی از میزانسن‌ها و ایده‌های خلاقانه بصری فیلم‌نامه است که در خدمت فیلم قرار گرفته است و این دقیقا همان نکته‌ای است که بارها در نقد آثار سینمایی در همین‌جا به آن پرداخته‌ایم: شکل بصری فیلم است که سینما را از ادبیات جدا می‌کند. کارگردانی، گرفتن تصاویر پشت سرهم پلان‌های فیلم‌نامه و چسباندن آن‌ها به هم دیگر روی میز تدوین نیست. فیلم‌سازی استفاده خلاقانه از ظرفیت‌های تصویری محیط و نور هم هست. تصویربرداری و نورپردازی فیلم بی‌شک از بهترین نمونه‌های چند سال اخیر است. انتخاب درست لنز‌ها و دیافراگم‌ها در خدمت میزانسن‌ها و اندازه‌نماهای درست فیلم‌نامه و کارگردانی فیلم است. به یاد بیاوردید صحنه آماده‌شدن مینا را برای بازگشت کامران از سفر و پوشیدن لباس قرمز و قرار گرفتن او در مقابل آینه (و همین صحنه نیز برای پوستر فیلم انتخاب شده است).

فصل بازگشت کامران از سفر و آوردن تئودور (گربه) در خانه لحظه برگشتن ورق در زندگی مینا است (البته پیش از این در صحنه دیر بیدارشدن کامران و عصبانیت او از مینا، یک‌بار عصیان مینا از عشق کامران را شاهد بوده‌ایم). اما بازگشت کامران از سفر و ماجرای خندیدن او و دستیارش به مینا از جذاب‌ترین سکانس‌های فیلم است. حس تحقیر و ترحمی که مینا در آن لحظه تجربه می‌کند، عینا به مخاطب منتقل می‌شود. ما دوست داریم هرچه زودتر سکانس به پایان برسد، چون همراه او زجر می‌کشیم و تحقیر می‌شویم. درست در این لحظه است که ما بیش از مینا و به نوعی پیش از او متوجه می شویم که پایان عشق او به کامران تباهی است. اما این پیش آگاهی ما به عنوان مخاطب از سرنوشت عشق مینا به کامران برای ما ناخوشایند نیست. چرا که همراهی ما با شخصیت است نه با وقایع. در اصل، پیش‌بودن نویسنده از مخاطب، بیشتر بر سینمای کاملا وفادار به اصول کلاسیک، اتفاق می‌افتد. اما زمانی که شخصیت‌ها بیش از وقایع اهمیت دارند (مانند رگ خواب) همراهی مخاطب با شخصیت بر میل غریزی ما برای پیش‌بینی حوادثی که در ادامه اتفاق می‌افتد، برتری دارد.

آن‌چه که می‌تواند محل ایراد فیلم‌نامه باشد، دوپاره شدن فیلم در لحن آن است. آن دنیای نزدیک به فانتزی نیمه نخست فیلم، یکسره بر باد می‌رود و به شدت واقعی می‌شود

سفر مینا با عشق کامران در نیمه دوم فیلم وارد مسیر تباهی‌اش می‌شود. در این‌جا آن‌چه که می‌تواند محل ایراد فیلم‌نامه باشد و پیشتر هم اشاره کوتاهی به آن شد، دوپاره شدن فیلم در لحن آن است. آن دنیای نزدیک به فانتزی نیمه نخست فیلم، یکسره بر باد می‌رود و به شدت واقعی می‌شود (ناکجا آباد زندگی مینا در نیمه اول فیلم ناگهان به یک تهران خشن و پر از درمانگاه‌های با متصدیان عصبانی تبدیل می‌شود). در واقع چرخش ناگهانی کامران در نشان‌دادن آن روی سکه شخصیت خودش به مینا، شاید کمی ما را دچار این بدبینی می‌کند که فیلم‌نامه در مسیر ساخت یک بدمن (badman) از کامران است تا از این طریق تدوام حس ترحم و همراهی ایجاد شده ما نسبت به مینا را حفط کند. این تداوم در ادامه داستان عشق بیمارگونه مینا به کامران – که انتظار همیشگی و افراطی مینا برای دریافت یک پیام یا تلفن از کامران، موید این عشق بیمارگونه است- به نوعی با آن پیش‌بینی مخاطب از ادامه داستان (تباهی رابطه مینا و کامران) همراه می‌شود و مزید بر علت می‌گردد تا نیمه دوم فیلم کمی از نیمه نخست آن عقب بیفتد. اما این ایراد به هیچ وجه ضربه بزرگی به فیلم‌نامه نمی زند به خصوص که این دوپارگی در لحن فیلم نامه با روایت اول‌شخص فیلم (فیلم را همواره از زوایه دید مینا می‌بینیم) قابل توجیه است. به این معنا که همه آنچه که در نیمه نخست فیلم و نیمه دوم آن از کامران می‌بینیم، روایت مینا است و زمانی که او دلباخته کامران شده است، او را یکسره جذاب و کامل و مرد ایده‌آل زندگی‌اش می‌بیند و در نیمه دوم فیلم هم تصورات مینا در دوران تنهایی‌اش (زمان‌هایی که کامران به سفر‌ رفته) است که تصویر ما از کامران را شکل می‌دهد (البته این به این معنا نیست که شخصیت کامران آگاهانه دچار چرخش در رفتارش با مینا نمی‌شود و این ایراد به فیلم‌نامه وارد است).

همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره شد فیلم از یک نگاه، راوی سوی ویرانگر عشق از نگاه یک زن است. از این نظر فیلم را حتی می‌توانیم مثل یک فیلم «نوآر» وارونه تصور کنیم. چرا که در فیلم‌های نوآر معمولا قهرمان‌ها شخصیت‌های منزوی و گوشه‌گیری هستند که در مسیر فیلم، با اغواگری‌های یک زن مواجه می‌شوند. البته این قیاس، یک مقایسه کاملا سلیقه‌ای و غیر جامع است. در واقع مقایسه بسیاری از آثار با فیلم‌های نوآر از این نظر قیاس اغلب درستی از آب در می‌آید که تاثیر این گونه سینمایی (اگر نوآر را یک گونه (ژانر) مستقل حساب کنیم)، بر سینمای پس از خودش آنقدر فراگیر بوده است که ردپای آن همواره باقی خواهد ماند.

دنیای لرزان و شکننده باورهای مینا از مردان عاشق‌پیشه- که به خوبی در کامران تجلی می‌یابد- با کلیشه دیدن او در ارتباط با یک زن دیگر در هم می‌شکند. فیلم‌نامه نویس سعی بر نشان دادن یک سلوک (سفر معنوی) برای مینا در نیمه دوم فیلم دارد و به نظر می‌رسد که از پس این کار هم بر آمده است. گربه که در ابتدا مورد نفرت مینا قرار می‌گیرد درسکانس تنهایی او در جاده، به تنها مونس و همدم او تبدیل شده است. شاید نمایش همین تضاد سیر و سلوک مینا در نیمه دوم فیلم در برابر دوران عاشقی پر التهاب او در نیمه اول آن، فیلم را تا حدودی دچار لحن دوگانه‌ای کرده است که به آن اشاره شد.

به هر روی تجربه دیدن رگ خواب بر پرده عریض سینما، لذت‌بخش است چون فارغ از هر چیز، تصاویر فیلم برای دیده‌شدن بر روی پرده عریض ثبت شده‌اند. تصویربرداری تحسین برانگیز فیلم در انتخاب لنزها و جای قرارگیری دوربین، به خوبی در خدمت ساختن لحظات بصری لذت بخش برای مخاطب است. اهدای جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن به لیلا حاتمی بدون تردید کمترین تقدیر از بازی درخشان او در این فیلم است (اهدای مشترک این جایزه به او و مریلا زارعی در جشنواره فجر اتفاقی است که شاید کمی عجیب و محل ایراد باشد). تجربه تماشای رگ خواب را روی پرده عریض سینما از دست ندهید.

 

محمد حسین قلی‌پور

 “رگ خواب” چهارمین ساخته حمید نعمت الله پس از فیلم های “بوتیک”، “بی پولی” و “آرایش غلیظ” است که خوشبختانه همان دغدغه های همیشگی کارگردان را دنبال می کند و مانند سایر آثار ایشان فاصله گذاری های لازم از آثار سیاه نما را دارد.

برجسته ترین فیلمسازان تاریخ سینما در شخصیت پردازی کاراکترها به تمام جزئیاتی که ممکن است به توضیح گوشه ای از رفتار شخصیت ها بپردازد توجه ویژه داشته اند تا بتوانند با قرار دادن نشانه هایی قابل اتکا بخشی از روابط علت و معلولی فیلم را از این طریق برای مخاطب توضیح دهند. این جزئیات می تواند تلفن همراه شخصیت ها،  خودروهای مورد استفاده، شغل و یا نوع پوشش آن ها باشد. همچنین توجه لوکیشن های فیلمبرداری از دیگر عواملی بوده است که توان تاثیرگذاری زیادی در منظر نگاه مخاطب بر اتفاقات فیلم دارد و می تواند بر فضا سازی اثر تاثیر بسزایی گذارد. از نمونه های خوب استفاده از تمام عوامل مذکور در راستای فضاسازی اثر ، می توان به فیلم “فارگو” ساخته برادران کوئن اشاره کرد. از نگاه نگارنده توجه به مسائل اینچنینی می تواند یکی از عوامل تمییز دهنده آثار منسجم از آثار سرسری باشد.

 

رگ خواب” از جمله آثاری است که توجه به جزئیات اینچنینی در آن به وفور مشاهده می شود. از فست فودی خانم منصور-محل آشنایی لیلا و مینا- که تداعی کننده رابطه و زندگی های پرشتاب امروزی و علاقه به پیشرفت های لحظه ای و زودگذر است تا انتخاب گربه به عنوان نمادی از رفتارهای کامران. اما نکته مغفول مانده استفاده از این نشانه ها برای پیشبرد داستان است. به معنایی جناب نعمت الله از این نشانه ها صرفا برای معرفی شخصیت ها بهره برده است نه چیزی بیش از این. اتفاقی که می توانست مسیر فیلم را به ویژه در بخش دوم فیلم تغییر دهد.

از نکات برجسته دیگر “رگ خواب” می توان به ریتم مناسب و متناسب با هر بخش داستانی ، استفاده صحیح از موسیقی، بازی خوب بازیگران و بهره گیری درست از لوکیشن ها اشاره کرد که فرسنگ ها با آثار قبلی فیلمساز فاصله دارد.

تم اصلی داستان پیرامون مسائل زنان جامعه و سوء استفاده های عاطفی از آن ها که منجر به بروز شرایط بحرانی می گردد شکل می گیرد. در نیمه ابتدایی فیلم اوج گیری رابطه مینا و کامران و سپری شدن رویاگونه اتفاقات به یاری استفاده از لوکیشن های جذاب، ریتم تند و قاب های چشم نواز به خوبی نمایش داده شده است و مقدمات لازم برای ارائه تلنگر داستان مهیاست. اما متاسفانه فیلم به یکباره مسیر خود را تغییر می دهد و به جای ارائه دلایل منطقی برای روایت داستان توجه مخاطب را -به یاری بازی خوب لیلا حاتمی- به مظلومیت بانوان در جامعه جلب می کند و فکت سینمایی برای سوالاتی که در ذهن مخاطب شکل گرفته ارائه نمی کند. سوالاتی نظیر:

چرایی بازنشگتن مینا به آغوش خانواده با وجود درگیر شدن با شرایط اسفناکی این چنینی

چرایی حضور کامران در کنار مینا در حالی که شرایط حضور در کنار مدیر خود را دارد و نشانی هم از هرزه گردی در او وجود ندارد.

سوالاتی از این دست با پاسخ هایی از ذهن مخاطب پاسخ داده می شود اما بر اساس برداشت های عاطفی از صحنه های به یادگار مانده در حافظه بصری آن ها نه کت های قابل دفاع سینمایی. در حقیقت جناب نعمت الله در نیمه دوم فیلم به جای نمایش اغناپذیر چرایی و چگونگی این فاصله به ارائه عواقب تلخ انتخاب های نادرست می پردازد و با تمرکز بر آن ، جنبه بازدارنگی و عبرت آموزی داستان را برجسته تر می کند. این مسئله نشان از نگاه مصلحانه و دغدغه مند ایشان در رابطه با مسائل زنان در جامعه را دارد اما اگر فیلم به تکمیل روایت خود می پرداخت و به مخاطب اجازه می داد که خود این برداشت ها را داشته باشد به طور حتم توان نفوذ اثر در حافظه سینمایی مخاطبان چند برابر می شد.

جناب نعمت الله تلاش هایی برای صمیمی تر کردن  روابط مینا و کامران – مانند صحنه های حضور در انبار- انجام داده است و با بهره گیری از امکانات دوربین شگردهایی برای واقعی کردن مسائلی مانند حجاب مقابل محارم و حضور زن و شوهر در کنار یکدیگر که همواره مورد نظر فیلمسازان بوده اندیشیده است که به نظر می رسد با ممیزی هایی در زمان اکران مواجه شود و البته حذف آن ها لطمه جدی به اثر نخواهد زد. اما نکته قابل طرح در این زمینه نداشتن نگاه رادیکال به مسائل است. نکته ای که در رویکرد فیلمساز به دغدغه های خود از بوتیک تا رگ خواب ادامه داشته و گاهی نظر مساعد خبرگان را هم به خود جلب کرده است.

در مجموع رگ خواب نعمت الله پتانسیل تبدیل شدن به یکی از آثار برجسته جشنواره سی و پنجم را دارا بود که به دلیل اشتباه در انتخاب ررویکرد پرداخت به موضوع، به اثری متوسط تقلیل یافته است. امید است جناب نعمت الله با ساختاری منسجم تر به طرح موضوعات اجتماعی که از مشکلات واقعی جامعه مانند طلاق بپردازند و جای خالی آثاری این چنینی را برای سینمای ایران پر نمایند. آثاری که مخاطب را با امید به آینده راهی مسیرهای تازه نماید.

 

دانیال حسینی

حمید نعمت‌الله به نسبت سال‌های حضورش در سینما کارگردان کم‌کاری به حساب می‌آید. فیلم اول او «بوتیک» برای مخاطبین یک شگفتی بود. جسارت یک فیلم اولی در نمایش معضلات اجتماعی‌ای که در آن زمان جایی در سینمای ایران نداشتند باعث شد توجه زیادی به سمت او جلب شود. موضوع فقط به جسارت موضوعی خلاصه نمی‌شد و بوتیک به لحاظ ساختاری فیلمی پخته و تأثیرگذار از آب در آمده بود. چندین سال طول کشید تا نعمت‌الله با فیلم «بی پولی» به سینما بازگردد. فیلم این بار به اندازهٔ «بوتیک» پیشرو و تکان‌دهنده نبود اما با تحسین منتقدان روبه‌رو شد. او سپس سریال «وضعیت سفید» را برای تلویزیون ساخت که به‌طور کل نظر مثبت مخاطبین را جلب کرد اما از هر نظر کاری متفاوت با باقی آثار تلویزیونی به حساب می‌آمد. تأکید بر جزییات و حذف خط ثابت داستانی باعث شده بود در ابتدا همراهی با سریال برای مخاطبین مشکل شود اما به مرور زمان همراهی با شخصیت‌ها کار خود را کرد و سریال مورد توجه قرار گرفت. آخرین فیلم نعمت‌الله که دیگر مثل گذشته کم‌کار نبود به نام «آرایش غلیظ» تلاشی بود برای ورود به فضای جفنگ و هجوآمیزی که بیشتر در آثار برادران کوئن مشاهده شده است. نظرات در مورد فیلم آخر کاملاً متفاوت بود و فیلم برای برخی بهترین اثر جشنواره و برای برخی دیگر اثری غیر قابل تحمل ارزیابی شد. هر چه بود حمید نعمت‌الله باز هم فیلمی متفاوت ساخته بود.

رگ خواب» به هیچ‌کدام از فیلم‌های ساخته شده توسط خود او ارتباطی ندارد اما پیوستگی معنایی و ساختاری آن با فیلم‌نامهٔ مشترک نعمت‌الله و هادی مقدم دوست «سر به مهر» غیر قابل انکار است. فیلم روایتگر مسیر حرکت یک زن جوان به نام مینا (لیلا حاتمی) در مقطعی حساس از زندگی‌اش است. اولین جمله‌ای که از او می‌شنویم در رابطه با پایان زندگی زناشویی‌اش مطرح می‌شود. "امروز رفتیم و توافقی طلاق گرفتیم، این تنها چیزی بود که روش توافق داشتیم". شوهر سابق او را در فیلم نمی‌بینیم. همه‌ی اتفاقاتِ قبل از جدایی، از بحث مورد نظرِ فیلم خارج می‌شوند و زندگی مینا در روزهای بعد از طلاق به محور اصلی داستان تبدیل می‌شود. او که تحصیلات کارشناسی را نیمه‌کاره رها کرده درحالی‌که به دنبال کار است با شخصی به نام کامران آشنا می‌شود. کامران که مدیریت یک فست فود را به عهده دارد ابتدا به بهانهٔ کمک به مینا وارد زندگی‌اش می‌شود اما کم‌کم رابطهٔ عاطفی بین آن‌ها شکل می‌گیرد. چنین پی‌رنگی در مختصات سینمای ایران کاملاً تکراری به نظر می‌رسد اما با مشاهدهٔ فیلم با فضایی کاملاً متفاوت روبه‌رو می‌شویم.

فیلم‌ساز همه‌ی داستان را از دید شخصیت مرکزی یعنی مینا روایت می‌کند. به عبارتی می‌شود گفت «رگ خواب» فیلمی است که در داستان‌گویی خودش را به یک زاویه دید محدود کرده و در هیچ لحظه‌ای این محدودیت خود خواسته را زیر پا نمی‌گذارد. تک‌تک سکانس‌ها با حضور مینا نوشته شده و شکل گرفته‌اند و فیلم در هیچ لحظه‌ای از فضای ذهنی و احساسات او جدا نمی‌شود. از همان سکانس اول نریشن های ذهنی مینا ما را از گذشته‌اش آگاه می‌کنند و پس از آن مخاطب قدم‌به‌قدم در تجربه‌های حسی او شریک می‌شود و دنیا و آدم‌ها و روابط را از دیدگاه او می‌بیند. ایجاد چنین محدودیتی از طرف فیلم‌ساز باعث شده چالشی سخت در فیلم وجود داشته باشد. نگه داشتن ریتم و پیش بردن خط داستانی درحالی‌که دوربین حتی در یک سکانس اجازهٔ دور شدن از مینا را نداشته کار بسیار مشکلی بوده است. چنین ساختاری داستان‌گویی را بسیار سخت می‌کند و پتانسیل کسالت‌بار شدن را بالا می‌برد. اما فیلم‌ساز به شکل غافلگیر کننده ای این چالش را از سر گذرانده و به نقطه قوت فیلم تبدیل کرده است.

پیشروی رابطهٔ عاطفی بین مینا و کامران با ایده‌های متنی و تصویری‌ای همراه شده است که کاملاً مخاطب را سر ذوق آورده و به دنبال کردن سرنوشت این دو علاقه‌مند می‌کند. آشنایی آن‌ها به‌درستی با لحظات متفاوتی پیشرفت می‌کند و هیچ شباهتی به نمونه‌های تکرار شده در سینمای ما ندارد. سکانسی که در آن کامران برای ابراز علاقه به مینا مشغول خوردن خاک می‌شود تنها یکی از سکانس‌های بکر فیلم است که مخاطب را حسابی سر ذوق می‌آورد و حس و حال عاشقانهٔ جاری در آن کاملاً ملموس است. نریشن های ذهنی مینا باعث شده همراهی مخاطب با داستان از سمت او باشد. به همین دلیل زمانی که هیجان او از آشنایی‌اش با کامران را می‌شنویم وارد فضای بسیار شخصی‌ای می‌شویم که احساسات و عواطف درونی در آن شکل گرفته‌اند. این میزان نزدیک شدن به تجربهٔ یک شخصیتِ خاص شگرد هوشمندانه‌ای بوده است چراکه باعث شده ظرفیت همراهی کامل با مینا در فیلم ایجاد شود. اگر قرار باشد داستانی را به شکل مطلق از دیدگاه یک شخصیت دنبال کنیم به این نزدیکی و درک از خصوصی‌ترین لحظاتش نیازمند هستیم.

رابطهٔ مینا و کامران اگرچه در حال و هوایی عاشقانه اوج می‌گیرد اما کم‌کم متوقف شده و وارد سرازیری می‌شود. پس از این تغییر لحن در فضا، روایت مقداری لکنت را تجربه می‌کند. نکته مشکل‌ساز اینجاست که ایده‌های فیلم‌ساز برای بردن یک رابطهٔ عاشقانه به نقطهٔ اوج بسیار فکر شده و زیباست. اما فرود رابطه این جزییات بکر را در خود ندارد. دلایلی که باعث کم‌رنگ شدن رابطه می‌شود شباهت‌های زیادی به نمونه‌های قبلی پیدا می‌کند و رفتارهایی که کامران در ادامهٔ فیلم از خود نشان می‌دهد تر و تازگی فیلم را کاهش می‌دهد. ساختار کلی فیلم باعث شده این کمبود در بخشی از داستان که کامران در مرکز آن است باقی بماند و بخش پررنگ‌تر که برخورد مینا با این حادثه است بار را به دوش بکشد. بنابراین اگرچه کیفیت روایی کاملاً یکدست باقی نمی‌ماند اما دست‌آورد‌های فیلم از بین نمی‌روند و همراهی با مینا تا پایان ادامه پیدا می‌کند.

پایان‌بندی فیلم مسیر حرکت مینا از ورود به رابطه و اوج‌گیری تا فرود و رسیدن به وضعیت بحرانی را به‌درستی تکمیل می‌کند و نوعی گذر و بلوغ حسی را در او ایجاد می‌کند. فیلم به دلایل مختلف در سینمای ایران یک مورد منحصربه‌فرد است. زاویه دید تک‌نفره و ایجاد ارتباط بین مخاطب و شخصی‌ترین حالات ذهنی یک شخصیت باعث شده با فیلمی متفاوت روبه‌رو باشیم که یک نیمهٔ درخشان و یک نیمهٔ قابل قبول را ارائه می‌کند. تماشای اوج و فرودهای حسی لیلا حاتمی بسیار دل‌نشین است. بازی او در «رگ خواب» اتفاق تازه‌ای در بر ندارد. شباهت‌های فراوان با نقش‌آفرینی‌اش در «سر به مهر» باعث شده خیلی از حرکاتش برای مخاطبی که آن فیلم را دیده آشنا به نظر برسد اما با همهٔ این‌ها او به ستون اصلی فیلم تبدیل شده و به‌سختی می‌توان گزینهٔ دیگری را برای چنین نقشی تصور کرد. درنهایت تماشای «رگ خواب» را به‌راحتی می‌توان توصیه کرد. حمید نعمت‌الله با این فیلم کماکان به‌عنوان یک کارگردان مهم و متفاوت در سینمای ایران باقی خواهد ماند. این روزها اوج فعالیت کاری او را شاهد هستیم و گفته می‌شود فیلم دیگرش به نام «شعله ور» به‌زودی آماده می‌شود. امید است این پرکاری به کاهش کیفیت فیلم دوم منجر نشده باشد و باز هم شاهد فضایی متفاوت و لحنی منحصربه‌فرد از او باشیم.

 

حمید نعمت الله : نعمت الله فعالیت سینمایی اش را با دستیاری مسعود کیمیایی آغاز نمود و چند سال بعد با فیلم « بوتیک » اولین اثر بلند سینمایی خود را کارگردانی نمود که تحسین منتقدان را به همراه داشت. در سالهای بعد او با فیلمهای « آرایش غلیظ » و « بی پولی » جای پای خود را در سینمای ایران مستحکم کرد و حالا با جدیدترین اثرش به نام « رگ خواب » به سینماها آمده.

ویژگی برجسته ای که « رگ خواب » حمید نعمت الله از آن برخوردار است، زاویه دید اول شخص است که فیلم از طریق آن روایت می شود و همین موضوع باعث شده تا تماشاگر فاصله بسیار نزدیکی را با شخصیت اصلی داستان و افکار او برقرار نماید. در ابتدای فیلم متوجه می شویم که مینا به تازگی ازدواج ناموفقش را به پایان رسانده و به دنبال شغلی می گردد تا بتواند روزگارش را سپری نماید و در همین حین با کامران آشنا می شود که باعث دل بستن به او می شود. شاید نکته قابل توجهی که در مقدمه فیلم باید به آن اشاره کرد ، عدم ارائه توضیحات کافی درباره مینا و گذشته اوست که احتمالاً فیلمساز نمی خواسته به آن ورود نماید اما با توجه به رفتارهای مینا در ادامه داستان، لزوم وجود چنین شخصیت پردازی برای درک بیشتر این شخصیت حس می شود.

با اینحال « رگ خواب » در ایجاد دنیایی قابل لمس از زنی که احساسات پررنگی دارد و به واسطه آن لحظات تلخ و شیرینی را تجربه می کند، قابل ستایش است. حمید نعمت الله در چهارمین ساخته سینمایی خود به خوبی توانسته شکل و شمایل زن امروزی را بدون توجه به مفاهیم فمینییستی یا حمایت گرایانه، ترسیم نماید. زنی که به تازگی از یک رابطه سراسر ویران خارج شده و دچار خلاء احساسی در زندگی اش گشته و به همین دلیل در مواجه با کامران ، احساساتش را فارغ از آنکه آیا کنترل دقیقی بر آن داشته باشد، بکار می گیرد. نعمت الله به خوبی مخاطب را به عاشقانه میانه کامران و مینا وارد می کند و به وی اجازه می دهد با جزئیات کامل روند این حس دیوانه وار در درون مینا را لمس نماید.

حمید نعمت الله در چهارمین تجربه کارگردانی خود به خوبی توانسته شکل و شمایل زنی مدرن را در سینمای ایران ترسیم نماید که تا سالها هیچ فیلمسازی تا بدین حد توان نزدیک شدن به آن را نداشته است. در این سالها زنان در سینمای ایران یا غمخوار بوده اند و یا وزن عاشقانه شان بیش از آنها بر دوش مردان بوده. اما در « رگ خواب » فیلمساز به خوبی توانسته به دنیای ذهنی شخصیت اصلی داستانش وارد شود و او را با تمام زنانگی و غیرقابل پیش بینی بودنش به تصویر بکشد. شخصیتی که سنتی است اما می خواهد رفتار مدرنی داشته باشد. او مهربان است و گاهی عمداً هوشش را به حداقل می رساند تا بتواند از لحظاتی که با کامران دارد لذت ببرد و در عین حال قصد سر و سامان دادن به زندگی اش و حفظ آن را دارد. مینا را می توان نمونه کامل تری از حال و روز یک زن ایرانی عصر حاضر در سینما دانست که غیرقابل پیش بینی است.

اما « رگ خواب » پس از گذشت از نیمه داستان و تجربه سراشیبی عشق مینا، دچار بی رمقی شده و طراوت نیمه ابتدایی و عاشقانه منحصر به فرد ابتدای فیلم را از دست می دهد. فیلم به وضوح پس از تبدیل شدن به ملودرام دچار افول می شود که البته این ضعف با مقایسه با نیمه ابتدایی فیلم شکل می گیرد. در واقع مخاطب که در نیمه ابتدایی شاهد یک عاشقانه جذاب میان کامران و مینا بوده و با تمام وجود آن را حس کرده، در نیمه دوم و زمان فروکش کردن زبانه آتش این عشق، نیاز دارد تا بتواند ویرانی مینا را با روایت منحصر به فرد دیگری از نعمت الله بر پرده سینما شاهد باشد اما این امر میسر نمی گردد و فیلم نمی تواند قدرت روایتش را با انسجام حفظ نماید؛ در عین حال که گسستگی قابل توجهی هم در روایت ایجاد نمی گردد.

برگ برنده اصلی « رگ خواب » را باید لیلا حاتمی معرفی نمود که یکی از بهترین بازیهای دوران بازیگری اش را در این فیلم ارائه داده و از شکل و شمایل تقریباً مشابهی که در سالهای اخیر در حال تکرار آن در سینمای ایران بوده، تا حد زیادی دور شده است. حاتمی در « رگ خواب » به یکباره عاشقی دیوانه می گردد و در ادامه بابت این عشق هزینه پرداخت می کند تا ما در دو فصل، دو وجه متفاوت از شخصیت او را بر پرده سینما شاهد باشیم که نتیجه ای دلنشین داشته و بازی متفاوتی از حاتمی رقم زده است. کوروش تهامی که زوج او در این فیلم هست نیز بدون شک درخشان ترین بازی دوران بازیگری اش را ارائه داده و اگرچه در مقابل حاتمی بهرحال حضور در سایه را تجربه کرده، اما بدون شک « رگ خواب » تجربه متفاوت و ماندگاری در کارنامه هنری اش محسوب خواهد شد.

« رگ خواب » حمید نعمت الله تجربه هیجان انگیزی از یک عاشقانه متفاوت در سینمای ایران است که شاید برای اولین بار در سالهای اخیر، تصویر نزدیک تری از زن جامعه امروز ایران در ملودرامی عاشقانه را به تصویر می کشد. البته فیلم مخصوصاً در نیمه دوم افت می یابد و عدم اطلاع مخاطب از گذشته مینا هم در لحظاتی از فیلم وضعیت را برای مخاطب سخت می نماید. اما روی هم رفته به نظر می رسد « رگ خواب » حمید نعمت الله تا انتهای سال بهترین ملودرام سینمای ایران باشد که بازیهای خوبی هم در آن دیده می شود و شایسته احترام می باشد

 

داستان فروپاشی «مینا»

 

ایمان عبدلی

«رگ خواب» داستان فروپاشی «مینا» است؛ زنی تنها که در ازدواج اول شکست خورده و بعد از سمت پدر طرد شده. مینا کسی جز پدر ندارد و البته یک رفیق نصفه نیمه! او تنهاست، بر حسب اتفاق و بر اساس نیاز به کار و درآمد با کامران آشنا می شود و به او پناه می برد. عشق جوانه می زند، اما در ادامه ...

«رگ خواب» پس از پرسه زنی های حمید نعمت الله در تجربه های سردرگمی چون: «آرایش غلیظ» بازگشت او به زبان سینمایی خودش است. شخصیت پردازی درست و ششدانگ در کنار روایت منسجم از این فیلم اثری ساخته که مطمئنا جزو خوب های جشنواره امسال است و در اکران هم حرف های زیادی از آن خواهیم شنید.

نعمت الله از پس تجربیات متعدد مطبوعاتی و سینمایی در «رگ خواب» به زبان سینمایی مطلوبی رسیده که می تواند حیات ویژه ای برای سینمای او ایجاد کند، اگر که باز هوس تجربیات متنوع به سرش نزد.در یادداشت زیر چند تمهید ظریف «رگ خواب» در ایجاد کشش برای مخاطب را بررسی کرده ایم، البته سبک یادداشت جشنواره ای و شتاب زده است، به هرحال به نوبه ی خودمان تلاش می کنیم شما را در حال و هوای جشنواره قرار دهیم.

 

 

موسیقی و کارکرد آن در «رگ خواب»

«موسیقی» هم تهییج کننده است و هم کارکردی افزون برای همذات پنداری مخاطب با داستان فیلم دارد. موسیقی می تواند قلاب ارتباطی بیننده و فیلم باشد و در عین حال روایت را هم در پیشرفت کمک کند. در فیلم نعمت الله موسیقی دقیقا هر دو کارکرد را به بهترین شکل ایفا می کند. نمونه های پیش برنده روایت دو سکانس آموزش موسیقی در اتاق مجاور محل سکونت «مینا» است که متناسب با حال و هوای او قرار گرفته و در حرکت روایت عامل موثری است.

یک بار مینا را در آغاز سکونت و آشنایی با کامران می بینیم، نوای ویلن و حس رویا پردازانه این ساز که همنشینی خوبی با حال و هوای کاراکتر اصلی داستان است و بار دیگر مینایی را می بینیم که دلبسته کامران شده و احساس عاشقی دارد. این بار ضرب تنبک شاگرد موسیقی حس طرب و شادی ایجاد می کند.

موسیقی در کارکرد ثانویه  با تهییج احساسات مخاطب در سکانس رانندگی مینا در جاده با کلام همراه می شود و صدای همایون شجریان و شعر منزوی و مولانا به شدت گیرا و قدرتمند عمل می کند، طوری که هنگام تماشای فیلم آن هم برای مخاطب سخت گیر جشنواره همه مات و میخکوب اجرای حاتمی و شجریان بودند. این به کارگیری موسیقی به عنوان یکی از ابزاری های مهم یک روایت سینمایی نشان از تسلط نعمت الله بر سینما دارد. در ضمن نباید فراموش کنیم تماشاچی ایرانی کلیپ دوست دارد و «رگ خواب» اینجا را به میل تماشاچی عمل می کند.

 

یک راوی موثر و با احساس

استفاده از نریشن که با صدای کاراکتر اصلی همراه شده تمهید مناسبی در بارور شدن اثری است که اتفاقا کاملا کاراکتر محور است در آن شخصیت پرازی مهم تر از دیگر عناصر داستانی اهمیت دارد. در فیلم های این چنینی که حوادث و اتفاقات نقش عمده ای در کشش و جذابیت داستان ندارند و ما صرفا با حدیث نفس کاراکتر مرکزی داستان مواجهیم، نریشن می تواند حالت واگویه های درونی یکی مثل مینا باشد که از لا به لای همین واگویه ها لایه های ظریف تری از شخصیت اش را برای مخاطب نمایان کند.

نریشن در چنین روایتی می تواند از اطناب داستان جلوگیری کند و کاتالیزوری برای پرورش سریعتر کاراکتر برای مخاطب باشد. به عنوان مثال در ابتدای آشنایی مینا و کامران در یکی از نریشن ها مینا  با تاکید بر بعد حمایتی وجود کامران هم خبر از دلبستگی احتمالی در دقایق بعدی را می دهد و هم خلا وجود یک مرد حمایتگر را در زندگی اش نمایان می کند، شخصیت به واقع عمق پیدا می کند.

 

نریشن اینجا دقیقا واگویه ای است که شخصیت سینمایی و بیننده را به هم نزدیک می کند. چنین افشاگری اگر در دیالوگ می آمد جنبه ی تصنعی و غیرقابل باور داشت، اما در یک واگویه درونی که ذات اعتراف گرایانه و بی تعارفی دارد کاملا پذیرفتنی است. پس استفاده درست از ابزاری چون نریشن «رگ خواب» را در شخصیت پردازی و روایت کمک کرده است. این که کارگردانی بداند نریشن را در چه فیلمی به کار ببرد، خودش درصد قابل توجهی از تسلط او بر سینما را می رساند. اتفاقا در جشنواره دو سال قبل همین تمهید را در فیلم «رخ دیوانه» داشتیم و حالا با قیاس استفاده این دوفیلم از یک عنصر، بهتر در می یابیم کدام متناسب تر با داستان است.

 

  برگ برنده ای به نام «لیلا حاتمی»

آن هایی که بیشتر اخبار سینمایی را دنبال می کنند شاید به خاطر داشته باشند در میانه های فیلمبرداری «رگ خواب» گفت و گوی چند خبرنگارسر صحنه فیلم برداری با لیلا حاتمی حاشیه ساز شد.

موقعیتی که شاید نه خبرنگاران در آن نقش زیادی داشتند و نه لیلا حاتمی و شاید بیشتر باید آن هایی را نکوهش کرد که چنین فضایی عجیبی (گفت و گو سر صحنه) را فراهم کردند و به هر حال آن روز حاتمی واکنش خوبی نداشت و گفته بود که حال خوبی هم ندارد. حالا با مشاهده فیلم بهتر در می یابیم که چنین کاراکتری نیازی به همنشینی بی کم و کاست بازیگری دارد که پس از تلاش برای ایفای نقش متفاوت در «من» این بار یک کاراکتر خود ویرانگر کم تر دیده شده را به بهترین شکل به معرض نمایش می گذارد. حاتمی طیف های متفاوتی از حالات انسانی در مدت زمان فیلم اجرا می کند ؛ناامیدی - تنهایی و امیدواری -عشق و دوباره تنهایی - ویرانی است.

استفاده از چشم ها که البته با کمک فیلمبرداری هوشمندانه و موقعیت سازی های درست در فیلمنامه در کنار زبان بدن حاتمی که فراتر از بضاعت بازیگری سینمای ایران و شخصیت مینا را از همین حالا نامزد دریافت سیمرغ کرده. در مورد زبان بدن لیلا حاتمی در چند موقیت متفاوت،او چند مدل متفاوت را ارائه می کند؛ سکانس موزه مردمشناسی و  خاک خوری عاشقانه حاتمی و تهامی، بدن  مینا حالت خواهشگرانه و رهایی دارد.

 

در سکانس طوفان، حاتمی جمع شده و منقبض است، گویی با اندامش بی پناهی و ترس را القا می کند. بعدتر در سکانس خیابان که منجر به گرمخانه می شود، با بدنی خمیده هراس هر لحظه افتادنش را القا می شود، انگار تا پایان چیزی نمانده! آدمی که چیزی برای از دست دادن ندارد.

بازگشت خوشحال کننده نعمت الله به سینمایی که اجزایش را بلد است اتفاق روز اول جشنواره است. بازگشتی به «بوتیک» به شخصیت بی پناه «اتی» (البته با تفاوت هایی اگر «بوتیک» را دوست داشته اید احتمالا «رگ خواب» را هم دوست دارید) این فیلم شاید نسخه دامنه دارتر و سینمایی تری از «بوتیک» است

 

 حیف است از نقش کارگردان در سینمایی کردن یک روایت ننویسیم از ذوقی که تماشای یک فیلم را در پرده ی سینما متفاوت از تماشای آن در تلویزیون می کند. مثل استفاده از رنگ در تقویت روایت ، سکانسی که کوروش تهامی در رستوران به همراه حاتمی نشسته و طیف ارغوانی لباس او با پس زمینه ی تصویر تبانی کرده و شکل نشستن اش حسی از بی اعتمادی می رساند، یا تاکید دوباره اش  به ست چاقو و یا پله های راه فرار که محل رفت و آمد مینا است. گویا راه فرار زندگی کامران است.

این ها همه معنای حضور یک کارگردان جدی را می دهد. مطمئنا همه ی آن هایی که در شب اول جشنواره در سینما فرهنگ و در سرمای سوزان بهمن ماه برای «رگ خواب» معطل شدند، خیلی ناراضی نبوده اند. البته بر فیلم نقدهایی هم وارد است مثل غلو در نمایش احساسات که بماند برای وقتی دیگر فعلا می خواهیم از خوب های جشنواره لذت ببریم.

 

سپیده دانایی

نقد روان شناختی

وقتی اولین روز اکران فیلم به تماشای آن نشستم، بدون آنکه بدانم نویسنده کیست با خود گفتم حتما نویسنده این فیلم یک زن است یا اگر زن نباشد هم به طور حتم دنیای پیچیده زنان را تا حدودی درک کرده ­است! درست حدس زده بودم، فیلم­نامه به قلم معصومه بیات نوشته شده، فیلم­نامه­ ای که از تجربه زیسته هر زنی سخن می­گوید و جنون زنانه را هم در عاشقی کردن نیمه اول فیلم و هم شکسته شدنش در نیمه دوم آن به قدری زیبا به تصویر کشیده که کمتر زنی هنگام تماشای آن با مینای داستان همزاد­پنداری نمی­ کند.

تصویرسازی چنان دقیقی که نه شباهتی به عاشقانه­ های سطحی این روزهای سینما دارد و نه مصیبت­نامه ­های افراط­ گونه آن….

رگ ­خواب نمایش دنیای زنانه­ ی مینا است که شکست خورده در پی ترمیم زخم­هایش وارد اجتماع می­شود؛ مینای مطلقه با تمام نیازهای زنانه ­اش! نیازهایی که «رگ­ خواب» هر زنی­ست، حتی اگر بارها شکست خورده باشد راه دستیابی به اوست.

مینا را به عنوان نماینده ای از زنان مطلقه و جامعه تصویرسازی شده در فیلم را نماینده ای از جامعه ایران در نظر گرفته و به این بهانه به بررسی وضعیت میناهایی می پردازم که این روزها شمار آن­ها رو به افزایش است.

روز به روز بر شمار زنان مطلقه کشور افزوده می ­شود. یکی از تغییرات امروزه نسبت به گذشته ­ی نه چندان دور، نوع نگاه به مسئله طلاق در زنان است. نگاهی که از سیاهی گذشت و هنوز خاکستری نشده به سفیدی درآمد!

آن زمان که بیوه بودن برای زنان نوعی تهدید تلقی می­شد انقدر نزدیک است که می توان آن را به راحتی به یاد آورد. دورانی که اگر زنی از همسرش جدا می­شد صرف نظر از علت آن، از طرف خانواده و اجتماع طرد می­شد، نگاه مردان به آن ها پذیرنده نبود و به شکل یک جنس دسته دوم با آن ها برخورد می کردند که ارتباط و ازدواج با آن ها مایه خجالت است؛ که البته نگاهی افراطی بود، نگاه سیاهی که سازگاری بیش از حد زنان برای حفظ زندگیشان تحت «هر» شرایطی را ایجاد می­ کرد و شاید هنوز هم در برخی فرهنگ­ ها وجود داشته باشد.

اما امروز شاهد آنیم که طلاق برای برخی زنان نه تنها تهدید نیست که به نوعی فرصت تبدیل شده­است!

اگر از دلایل منطقی طلاق که زیر نظر یک متخصص و به مصلحت او اتفاق میافتد و همان نگاه خاکستری به طلاق است بگذریم، زنان زیادی وجود دارند که طلاق را وسیله آزادی خود تلقی کرده و بعضا به دنبال بهانه برای جدا شدن هستند و مردهایی که برخلاف نگاه افراطی گذشته نه ­تنها رابطه با­ زنان مطلقه را بد نمیدانند که چه ­بسا برایشان در دسترس ­تر و جذاب ­تر هم هستند!

داستان فیلم از بعد از جدایی مینا روایت می­کند و وارد فضای قبل از آن نمی­شود؛ زن جوانی که با اعتماد بنفس آسیب­ دیده به دنبال شغلی­ست تا استقلال خود را حفظ کرده و زندگی خود را از نو بسازد.

اگر بخواهیم زنان مطلقه را بعد از جدایی دسته بندی کنیم، بسته به علت جدایی­شان در دو مسیر مختلف قرار می­گیرند، گروه اول همان زنانی هستند که طلاق دریچه ورودشان به دنیای آزادی­ است، لذا وارد زندگی سرخوشانه و بی ­بند و بار می­ شوند و گروه دوم که ممکن است هر دلیلی دیگری داشته باشند از شکست خود احساس رضایت نمی ­کنند و در پی ساختن زندگی درستی هستند تا زخم پیشین التیام یابد.

رفتارهای پرتلاش مینا برای یافتن شغل و کسب درآمد سالم نشان از آن دارد که می­خواهد زندگی جدیدی بسازد و در این راه بر توانایی­ های خود (هرچند اندک) متکی می ­شود.

مشکل از جایی شروع می­ شود که جامعه تفاوتی میان دو گروه قائل نمی ­شود و همان نگاهی را به مینا«ها» دارد که به گروه اول دارد! و البته مینا هم، ­چون تمام زنان رگ­ خوابش حمایت، توجه و عشق از جانب یک مرد است. مردی که در قالب کامرانِ متین، حمایت­گر و با شخصیت ظاهر می­شود و انقدر ایده ­آل است که تماشاچی با تمام وجود تحسینش می­ کند و مینا از زبان تمام تماشاچیان می­ گوید: «اون بهترین و برازنده­ ترین مردیه که تا حالا دیدم». غافل از آن­که وارد بازی ناخواسته ­ای شده که ذهن بیمار کامران برایش تدارک دیده است.

نگاه زنان و جامعه به طلاق پیش­تر توضیح داده شد، اما نگاه مردان و کامران­ های دنیای واقعی چگونه است؟ اگر مردان سالم از نظر شخصیت را کنار بگذاریم، دو گروه دیگر از مردان وجود دارد که هر دو یک نیت دارند و آن سواستفاده از زنان آسیب ­دیده است: گروه اول علنا سواستفاده می ­کنند و هیچ ابایی از برخورد خود ندارند و غالبا همان زنانی که به دنبال آزادی، پای از زندگی زناشویی بیرون کشیده ­اند را هدف خود قرار می­ دهند و گروه دوم که کامران در آن جای می ­گیرد مردانی هستند که با ظاهری مثبت و موجه وارد زندگی این زنان می ­شوند، امید را در آن­ها زنده می­ کنند و بعد با ضربه ­ای مهلک از نقش خود شانه خالی می­کنند. ­

نام فیلم چقدر برازنده چنین موضوعی است. رگ خواب زنانه … نیازهای کوچک و بزرگ عاطفی! که به هر دلیل ممکن است تامین نشود و فقط ابزاری برای ورود به دنیای حساس و شکننده آن­ها شود: «خوش به حالت که گربه ­ای و می­تونی تنها باشی … مثل من نیاز نداری که کسی ازت تعریف کند…»

 

در چه شرایطی طلاق گزینه مناسبی است؟

چنانچه عوامل مفسده در زندگی مشترک به اندازه ای زیاد شود که ادامه ی آن زندگی ضررش بیشتر از پایان دادن به آن باشد شاید بتوان طلاق را مطرح کرد که البته این نتیجه گیری چیزی نیست که به سادگی، خود زوج ها بتوانند به آن برسند، بنابراین تشخیص آن باید به کمک بزرگان خانواده، مشاور و سایر افراد آگاه باشد. نمونه ی این شرایط زمانی است که مرد فساد اخلاقی دارد و منبع درآمد او دزدی است در این شرایط واضح است که خانواده آینده ی روشنی ندارد و چه بسا ادامه ی آن به ضرر فرزندان باشد. به هرحال طلاق، (برخلاف ازدواج که تصمیمی فردی است) یک موضوع اجتماعی است و فرد به تنهایی مجاز به تصمیم گیری درمورد آن نیست. هرچند متاسفانه برخلاف این گفتار امروزه شاهدیم که با دلایل ساده و غیر منطقی چه بسیار خانواده ها از هم می پاشند و آنچه برجای می ماند بیماری های خلقی، اضطرابی و اخلاقی است. گویی شرایط مصرف این داروی پر عارضه فراموش شده و بدون نسخه پزشک، با قیمت کم و با سهولت در دسترس عموم قرار می گیرد.

 

 

.

منابع

«مصاحبه لیلا حاتمی و توصیف شخصیت مینا در فیلم رگ خواب». فیلم‌نت‌نیوز. ۵مرداد ۱۳۹۵.

https://www.zoomg.ir/2017/6/21/162863/movie-rag-e-khab-review/

http://www.filmovies.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8/

http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/17437-subdue.html

http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/17977-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8

http://www.bartarinha.ir/fa/news/471980/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%A7

http://psychnews.ir/9300?-????-??????-????-??-????.html

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>