Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

نقد فیلم شنل

$
0
0

نقد فیلم شنل

گردآوری از گارگین فتائی

.

 

 

کارگردان

حسین کندری

تهیه‌کننده

علیرضا شجاع نوری

نویسنده

حمیدرضا بابابیگی

بازیگران

باران کوثری

رضا بهبودی

بهار کاتوزی

مهدی حسینی‌نیا

آیسان حداد

رضا احمدی

مسعود فروتن

فهیمه رحیم‌نیا

بابک انصاری

موسیقی

مهدی پناهی

 

فیلم‌برداری

حسین کندری

تدوین

بابک قائم

شرکت

تولید

نسيم صبا

 ۲۶مهر ۱۳۹۶

کشور

ایران

 

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۲۴۶٬۵۰۰٬۰۰۰تومان

 

شَنِل فیلمی به کارگردانی حسین کندری، نویسندگی حمیدرضا بابابیگی و تهیه‌کنندگی علیرضا شجاع نوری محصول سال ۱۳۹۵است.

این فیلم در تاریخ ۲۶مهر ۱۳۹۶در سینماهای ایران اکران شده است.

 

خلاصه داستان

فیلم داستان زنی به نام صحرا(باران کوثری) است که در ابتدای قصه همسر خود را از دست می‌دهد و برای رسیدگی به اموری به محل کار همسرش می‌رود و در آن‌جا متوجه می‌شود که همسرش با شناسنامه شخص دیگری به نام طاهر (رضا بهبودی) که نام فامیلیش با همسر صحرا یکی بوده و برایش کار می‌کرده، او را به عقد خود در آورده است، و حالا چون هنوز صاحب شناسنامه زنده است، صحرا می‌خواهد که نام او را از شناسنامه خود پاک کند، پس دوستانه این موضوع را با طاهر مطرح می‌کند، اما طاهر به فکر اخاذی کردن از صحرا می‌افتد.

این فیلم روایتگر داستان زندگی یک زن پرستار است که با شرایط خاصی با فرزندش زندگی می‌کند و بنابر اتفاقات و اشتباهی ماجراهایی برای وی رخ می‌دهد.

صحرا برای اینکه به زندگی آرمانی اش برسد با کسی ازدواج می کند که چیزی از آن نمی داند صحرا برای اینکه دخترش را حفظ کند نیاز به شناسنامه دارد اما با مرگ مهندس در شرایط بحرانی گیر می افتد حالا باید پرده از رازها و دروغ هایی که گفته است بردارد از سوی دیگر آیدا بی وقفه در کارهای صحرا دخالت های بی مورد می کند و هامون که وقتی اصل ماجرا را می فهمد می خواهد از شرایط صحرا سواستفاده کند تا سرپرستی باران را بر عهده بگیرد در دیالوگ ها هم گفته می شود که چند سال پیش صحرا باعث شده تا آیدا بچه اش را بندازد یک زنجیره یی به هم پیوسته از آدم هایی را در فیلم می بینیم که به طور خودآگاه از یک دیگر توقع دارند ، در کنار این شخصیت های خاکستری طاهر شخصیت سیاهی دارد درونیات او پر از کینه است که باعث شده طلبکارانه با زندگی اش برخورد کند به گفته ی خودش روزی در پاساژی در تهران مغازه ی عطرفروشی داشته که یک روز بعد ازدواجش زنش از او طلاق می گیرد و طاهرباید مهریه اش را بدهد طوری که آن زن دارایی های طاهر را از او می گیرد و حالا طاهر بنا به دیالوگ خودش آدم سیاه کاری شده است که برای خالی کردنِ کینه اش دست به هر کاری می زند، فیلمساز تاکید مناسبی در شخصیت طاهر داشته چنین شخصیتی در جامعه کنونی کم نیستند آدم های عقده یی که برای کمبود هایی که دارند دچار روان پریشی عصاب شده اند به همین دلیل این شخصیت به هر طوری که شده برای بدست آوردن اعتماد به نفس دیگران را آزار می دهد، طاهر می توانست به طور عادی در شرایطی مرسوم صحرا را طلاق بدهد و همه چی تمام شود اما طاهر برای عقده گشایی و تلکه کردن صحرا را آزار می دهد چرا که طاهر تقاص پول های از دست داده را که به عنوان مهریه به زنش داده است را می خواهد از صحرا بگیرد؛ از سوی دیگر صحرا در گذشته با دروغ یا پنهان کاری نسبت به دوست صمیمی اش سعی داشته برای اقامت در ایران با یک مرد ازدواج کند.

 

تحلیل‌ها و نظرها

بعد از اکران فیلم شنل در سی‌و پنجمین جشنوارهٔ فیلم‌فجر، نقدهایی برای آن مطرح شد. عباس کریمی عباسی؛ منتقد سینما نحوهٔ ارائهٔ اطلاعات در این فیلم را قطره‌ چکانی توصیف کرد و عنوان کرد که فیلم‌نامه ضرباهنگ سریعی دارد و مخاطب را خسته نمی‌کند.

باران کوثری بازگیر نقش اول این فیلم هم در مصاحبه‌ای تصویری گفت: «دلیل من برای قبول کردن این فیلم، فیلم‌نامه بود و قصه‌ای که خیلی خیلی به نظرم تازه می‌آمد

 

نقد فیلم

میزانِ موفقیت یک اثر سینمایی در وهله ی نخست به قصه پردازی مربوط می شود اینکه فیلمساز بتواند با بستر سازی مناسب قالبِ یک فیلم را در همان سکانس های اولیه شکل بدهد و بعد از آن با بهره گیری صحیح فیلم را به جلوببرد، فیلم شنل دومین ساخته حسین کندری این میزان موفقیت را دارد؛ فیلمساز علاوه بر ایجاد قصه توانسته یک شخصیت خاص به آن بیفزاید، در شروع فیلم تماشاگر با قصه یی مبهم مواجه می شود قصه یی که فاقدِ پیش فرض های مرسوم است از همین جهت چارچوب شنل بر اساس اطلاعات قطره چکانی شکل می گیرد به طوری که کندری به عنوان یک دانای کل به طور لحظه یی به تماشاگرش اطلاعات می دهد ، چرخه ی اصلی درام با شخصیت خبیث یا همان آنتاگونیست معروف به نام طاهر شکل می گیرد، شخصیتی پیچیده که کندری توانسته با مهارت خاصی آن را به مخاطب معرفی کند، شنل شخصیت های خاکستری و فضای ناامنی دارد فیلمساز سعی کرده بر اساس مناسبات اجتماعی به جامعه ی کنونی برسد جامعه یی که دیگر اعتماد کردن در آن معنایی ندارد و همه می خواهند از دیگری سواستفاده کنند، آدم های شنل با توجه با معیارهای امروزی شخصیت پردازی شده اند.

کندری می توانست برای کامل شدن صحرا تمرکز و پردازش بیشتری کند حتی با فلاش بکِ کوتاه می شد از ارجاعات دیالوگی برای شناخت بهتر صحرا پرهیز کرد اطلاعات کد گذاری شده گاهی شخصیت را تکمیل نمی کند به طور مثال کندری در بوجود آوری شخصیت طاهر به هدف نهایی رسیده است طاهر با نگاه ترسناک و رفتار پیچیده اش به یک شخصیت حرص درآور رسیده که بنا به دیالوگش در سکانس پایانی به صحرا می گوید (خیلی طول می کشه که باور کنی که دیگه منو نمی بینی) درست می گوید این شخصیت به دلیل ابعاد استاندارش در قالب یک ضدقهرمانِ زور گو و خبیث از ذهن مخاطب هم پاک نمی شود ، شنل با تعلیق های فراوان تاکید به قصه گویی می کند گره افکنی ها و شکل قصه با ابهاماتی صورت گرفته که در گره گشایی به آنها جواب منطقی داده می شود، چرخه ی درام به وسیله ی  شخصیت ها و ایجاد یک بحران به راه می افتد و طاهر نیروی محرکی مناسبی ست تا قصه با چارچوب محکم ادامه داشته باشد اوج و فرودهای قصه فضای فیلم را معمایی کرده است. اما شنل مطمئنا فیلمِ بی نقصی نیست یکی از نقص های بارز در پایانبندی فیلم است، صحرا با هامون گفتگویی می کند و با گریه خانه را ترک می کند در سکانس آخر قرص و محکم جلوی طاهر می ایستد و با قدرت دیالوگ می گوید این دیالوگ ها چرا در چند سکانس عقب تر گفته نشد؟ چه اتفاقی برای صحرا می افتد که او با این اعتماد به نفس از زندگی اش دفاع می کند و حتی طاهر را به مرگ تهدید می کند! انگار صحرا قبول می کند تا سرپرستی باران را به هامون و آیدا بسپارد اما این یک پیش فرض ست برای پایان رها شده ی فیلم، پایان شنل می توانست با یک اتفاق غیرمنتظره به اتمام برسد اما انگار این پایان فارغ از نقطه گذاری متقاعد کننده رها شده در چنین شرایطی فضای مطلوب قصه زیر سوال می رود زمانی که فیلمساز توانسته با موقعیت پردازی قصه را سروپا نگه دارد چرا فکری برای پایانبدی نکرده است اساسا دیالوگ هایی که در سکانس آخر از دهان صحرا درمی آید ربط منطقی با ابعاد شخصیتی اش نداشته و همین باعث می شود تماشاگر پایان شنل را نپذیرد.

اگر چه قصه پردازی در شنل با توجه به تعلیق گذاری هایش پایه و چارچوبِ محکمی دارد اما انگار کندری برای فرم فیلمش تلاشی نکرده سروشکل فیلم شنل با توجه به قصه اش این پتانسیل را داشت که بتواند میزان سن های قابل توجهی داشته باشد اما در شرایط فعلی ساختار سینمایی شنل بیشتر به تله فیلم ها شباهت پیدا کرده به طوری که ابعاد فیلم با توجه به قاب های بسته و بی حرکتش در پرده سینما بی رنگ و روح دیده می شود ، بازی رضا بهبودی از مهم ترین نکاتِ این فیلم به حساب می آید بهبودی به درستی توانسته به نقش برسد و توانسته آن را به بهترین شکل اجرا کند ، البته که موفقیت بهبودی در اجرای شخصیت طاهر به فیلمنامه برمی گردد همان طور که گفته شد فیلمنامه نویس در ایجاد شخصیت طاهر کوشش بیشتری نسبت به سایر شخصیت های دیگر کرده، طاهر در بیشتر سکانس ها وجود ندارد اما پتانسیل و ابعاد این شخصیت طوری طراحی شده که در سکانس هایی هم که وجود ندارد می شود حضور ترسناکش را احساس کرد، بازی باران کوثری در شنل شباهت به چند فیلم اخیرش از جمله هفت ماهگی دارد؛ واکنش های عصبی این بازیگر در شخصیت صحرا اگر چه تا حدودی باورپذیرست اما انگار دروغ و پنهان کاری هایش را نمی شود باور کرد چرا که فیلمساز پردازش عمیقی در شناخت بیشتر صحرا نکرده و به همین دلیل بازی باران کوثری در بیشتر سکانس ها ما را به یاد فیلم های گذشته اش می اندازد.

 

 

عباس نصراللهی

منطقش را حفظ کن آقای کارگردان!!!

حسین کندری کارگردان جوانی است که اولین فیلمش یعنی «اینجا کسی نمی‌میرد» در گروه هنر و تجربه اکران شد و فیلم قابل قبولی بود، حالا دومین ساخته بلند او پس از کش و قوس‌های فراوان به اکران در آمده و نوبت آن رسیده تا مورد ارزیابی قرار گیرد، فیلمی که به لطف حضور دو بازیگر معروف صحنه تئاتر و سینما، بخش زیادی از مردم را به سمت خود می‌کشاند، اما اینکه تا چه اندازه قابل قبول است را باید دید.

شنل» از آن دست فیلم‌هایی است که می‌توانستند خیلی بهتر از محصولی باشند که در نهایت به بیننده ارائه می‌شود و بیننده می‌تواند آن را بر پرده نقره‌ای سینما ببیند، اما مانند تمامی آثار دیگری که تنها و تنها پتانسیل‌هایی برای خوب شدن دارند و هیچ‌گاه به فعلیت نمی‌رسند، «شنل» نیز درگیر موضوعاتی می‌شود که به طور کامل از به دوش کشیدن نام یک اثر خوب و یا حتی قابل قبول فاصله می‌گیرد. فیلم شروع خوبی دارد، با ابهام و سوال آغاز می‌شود و در ادامه نیز روند خوبی را پیش می‌گیرد تا شخصیت‌های اصلیش را به طور کامل وارد قصه کند و اتفاقی را رقم بزند تا مسیر قصه عوض شده و شخصیت‌ها درگیر شوند، موضوعی که در تمام این دست از فیلم‌ها باید حضوری پررنگ داشته باشد، زیرا بحث معضلات اجتماعی که شامل موضوعات مختلفی می‌شود، مورد هدف فیلم‌هایی با این جنس است، و طبیعتا باید شخصیت‌ها درگیر اتفاق و یا اتفاقاتی شوند، این پایه ریزی برای درگیری شخصیت‌ها در ابتدای فیلم با هیجانی خوب و قابل قبول انجام می‌شود، اما دیری نمی‌گذرد که فیلم آن قدر درگیر موضوعات متعددی که مطرح کرده می‌شود، که هم تمام منطقش را از دست می‌دهد و هم نمی‌تواند به درستی از پس جمع کردن قصه‌ای که پهن کرده است بر بیاید.

 

کلیت داستان جذاب است و چند دقیقه ابتدایی فیلم نیز جذاب پیش می‌رود، اما پس از گذشتن دقایقی از فیلم، و با رو شدن دست شخصیت‌ها و دروغ‌هایشان، فیلم در منطق روایی خود دچار مشکل می‌شود و البته کارگردان و نویسنده نیز تنها به این موضوع فکر کرده‌اند که با سرعت به سمت انتهای فیلم بروند تا شاید بتوانند هیجانی که تنها در دقایق ابتدایی فیلم ایجاد کرده اند را حفظ کنند و بیننده را پای تصویر نگاه دارند، اما قطعا این بی منطقی روایی و افتادن اتفاقات و البته دور شدن از موضوع و معضل اصلی و رها کردن آن باعث خواهد شد که بیننده نیز با فاصله‌ای زیاد به دیدن فیلم ادامه دهد. معضل بزرگ برای شخصیت اصلی قصه یعنی صحرا به وجود آمده، و معضلاتی پی در پی در پس این مشکل اصلی روانه او و البته که دروغ‌هایش نیز برای بینندگان آشکار می‌شوند، و این موضوع می‌توانست بسیار جذاب باشد اگر نظم و ترتیبی برای افتادن اتفاقات و البته منطقی برای درگیر شدن این شخصیت با این همه مشکل وجود داشت، فیلم با تدوین بدی که دارد و عدم تمرکزش روی پیرنگ اصلی و زدن ضرباتی کوچک که هیچ‌گاه قدرت زدن ضربه‌ای بزرگ را ندارند، آن قدر بی نظم به نظر می‌رسد که بیننده باید زمان زیادی را صرف کند تا بتواند خط اصلی داستان را پیدا و دنبال کند، اتفاقی که اگر می‌افتاد قطعا هم جذابیت بیشتری داشت و هم این حجم از بی نظمی و بی منطقی در فیلم موج نمی‌زد، فیلم در ابتدا صحرا (باران کوثری) را با معضلی بسیار مهم روبرو می‌کند، او متوجه می‌شود که همسر سابقش با شناسنامه شخص دیگری او را به عقد خود در آورده، اما هیچ‌گاه در تمام طول فیلم پاسخی به این سوال داده نمی‌شود که چرا این اتفاق افتاده، آن‌ها پنج سال با هم زندگی کرده‌اند، آیا صحرا یک بار هم با دقت شناسنامه همسرش را ندیده تا روزی که او مرده است، چرا همسرش با شناسنامه شخص دیگری با او ازدواج کرده، وقتی صحرا دیده که او سابقا همسری داشته، به عکس شناسنامه و موارد دیگری توجه نکرده، این اتفاقات در زندگی همه انسان‌ها رخ می‌دهد، این که زنی شناسنامه شوهرش را ببیند، از او درباره پدر، مادر، محل تولد و چیزهای دیگری بپرسد، موضوعاتی که حتی کوچکترین توجهی به آن‌ها در فیلم «شنل» نمی‌شود و قرار دادن تمام این‌ها کنار یکدیگر حتی خنده دار نیز به نظر می‌رسد، نکته بعدی در مورد شناسنامهای که تمام معضلات از پیدا شدن آن آغاز می‌شود این است که صاحب شناسنامه شخصیتی است به نام طاهر که در میانه راه فیلم به عنوان شخصیتی منزجر کننده و البته زیرک برای بیننده ترسیم می‌شود، و این حجم از زیرکی و نامرد بودنش لحظه به لحظه بیشتر می‌شود، اما اگر این زیرکی و نامردی را در کنار صحنه‌های ابتدایی فیلم قرار دهیم، بازهم به یک بی منطقی دیگر برخواهیم خورد، این که چرا طاهر متوجه نشده از شناسنامه او سو استفاده کرده‌اند، این که چرا او پیش از این سراغ شناسنامه‌اش نرفته و از زیرک بودنش در جاهای دیگر استفاده نکرده، اگر هم از این موضوع خبر داشته (که هیچ نشانه‌ای از این موضوع در فلیم نیست) چرا زودتر عکس العمل نشان نداده است، در واقع این طور می‌توان برداشت کرد که نویسنده و کارگردان ذوق این را داشته‌اند که موضوعی جذاب برای بیننده به ارمغان آورده اند، بدون اینکه به منطقش فکر کنند و یا راهی برای منطقی کردن اتفاقات ارائه دهند، آن‌ها تنها و تنها پشت سر هم اتفاقات را رقم زده و پیش رفته‌اند، حال اینکه اگر دقیق تر نگاه کنیم در رفتار صحرا نیز با بی منطقی‌های فراوانی روبرو می‌شویم، او بارها در فیلم می‌گوید که دختری خود ساخته است، یک ازدواج ناموفق داشته و دختری دارد که به هیچ وجه نمی‌خواهد او را از دست دهد، و گویا انسان با تجربه‌ای است، اما در مقابل با مردی ازدواج کرده که شناسنامه دیگری را برای عقد او آورده است، از دادگاه و پاسگاه می‌ترسد چون افغانی است و به دلیل ازدواجش با مردی ایرانی شناسنامه داشته و در بیمارستان کار می‌کرده، اما دوست صمیمی او نیز این موضوع را نمی‌دانسته و در واقع دست او در یک یا دو روز رو شده است، دخترش شناسنامه ندارد، اما به مهدکودک می‌رود، و همه این موضوعات به طور جداگانه می‌توانند داستان یک فیلم باشند و البته جذاب به نظر برسند، اما در اینجا نه تنها جذاب نیستند، بلکه بسیار عقیم و خام و غیر منطقی نیز به نظر می‌رسند، و این موضوع از میانه فیلم و جایی که پشت سر هم دروغ‌های گفته شده آشکار می‌شوند، بسیار اغراق شده و به دور از منطق رخ می‌دهد.

وظیفه اصلی درام این است که برای کشمکش‌های ایجاد شده، منطق ارائه کند و در زمان‌های مناسب پاسخی که نیاز بیننده است را بدهد، و فرق اصلی فیلم‌های ماندگار با فیلم‌هایی که هیچ حرفی برای گفتن ندارند، در همین است، در این نکته که نقاط و نکات باید به خوبی در ساختار فیلمنامه پیاده شوند، که اگر این اتفاق نیفتد در نهایت فیلم زمین خواهد خورد. اگر کارگردان و نویسنده، تمرکزشان را روی یکی از موضوعات مهم می‌گذاشتند و سعی نمی‌کردند که پشت سر هم پیام‌های اخلاقی بدهند و البته با خلق شخصیت‌هایی که بیشتر مواقع شعارگونه عمل می‌کنند، فضا را به حالت تعدیل در آورند، قطعا اثر بهتری را ارائه می‌کردند، اما فیلم «شنل» همزمان می‌خواهد مشکلات زنان، مهاجران و تبعیض نژادی و جنسیتی را به تصویر بکشد، موضوعات مهمی که نمی‌توانند در پس ابهام شناسنامه‌ای قرار بگیرند که هیچ‌گاه ابهامش در هیچ یک از ابعاد از بین نمی‌رود، پس نتیجه می‌شود فیلمی به نام «شنل» که هم هیجان موضوع اصلیش را به کلی از دست می‌دهد، هم نمی‌تواند منطقی ارائه کند و هم اینکه در رساندن هیچ یک از پیام‌های اخلاقیش موفق نیست.فبلم پر است از شات‌های دو نفره تلویزیونی و میزانسن‌هایی که عملا هیچ کاری انجام نمی‌دهند، در واقع «شنل» هیچ نکته زیبایی شناسانه‌ای درون خود ندارد، کارگردان از ساده ترین تصاویر استفاده کرده که به هیچ وجه مناسب پرده سینما نیستند، و در دکوپاژ فیلم هم اتفاق خاصی نمی‌افتد و از لحاظ بصری بیننده با یک فیلم تلویزیونی طرف است، نه یک فیلم سینمایی.

یکی از نکات خوب فیلم شخصیت پردازی درست و به جای طاهر (رضا بهبودی) است، شخصیتی که می‌تواند بیننده را منزجر کند و موقیعت‌های به وجود آمده برای خودش را باور پذیر جلوه دهد، اما بازی اغراق آمیز رضا بهبودی در برخی صحنه‌ها که این جنس از بازی بیشتر مناسب صحنه تئاتر است، کمی شخصیت را از فضای اصلی خود دور می‌کند، اما در نگاهی کلی شخصیتی قابل قبول است. بازی باران کوثری بد است، نام دیگری را روی این اجرا نمی‌توان گذاشت، و زن و شوهری که دوستان صمیمی صحرا هستند، مانند دیگر اجزای فیلم گیج و مبهم به نظر می‌رسند، اطلاعاتی از آن‌ها داده می‌شود که شاید لازم باشند، اما به هیچ وجه تکمیل نمی‌شوند، اتفاقی که در مورد تمامی موضوعات دیگر نیز رخ می‌دهد. و پایان فیلم نیز بدتر از این نمی‌شود، صحرا که با عجز و درماندگی روزها و ساعات سختی را گذرانده، با دخترش که هیچ کدام از اتفاقات فیلم روی او تاثیر نمی‌گذارد، به دیدن طاهر می‌رود و در یک صحنه بد از لحاظ پرداخت و میزانسن، تبدیل به زنی شجاع و نترس می‌شود، گرچه که با تمام بی منطقی‌های درون فیلم، از لحاظ قانونی او اسیر طاهر است، اما همه این‌ها را پشت سر می‌گذارد و با خنده‌ای معنی دارد می‌رود.

نکته آخر اینکه در پرداخت روایی چنین فیلم‌هایی پیش از هرچیزی باید به منطق قصه فکر کرد، زیرا اتفاقت در بستری واقعی و در جامعه در حال رخ دادن هستند، پس اکثر مردم درگیری‌هایی با این موضوعات دارند و وقتی موردی غیر منطقی در آن ببینند، قطعا از فیلم فاصله خواهند گرفت، «شنل» می‌توانست یک اثر هیجانی درست و قابل قبول باشد، اگر که سعی نمی‌کرد حرفی بزرگتر از این بزند، اگر تلاش نمی‌کرد به زور برخی پیام‌ها را برساند، و واضح است اگر راه صحیحی را پیش می‌گرفت، قطعا با توجه به جنس موضوعش، در دل خود پیام‌هایی را نیز می‌رساند، اما نه موفق شد که پیامی برساند و نه منطقش را ایجاد کند، حال آن که هیچ جذابیت بصری و هیچ نکته قابل قبول در بازی گرفتن از بازیگران هم ندارد.

 

.

فیلم سینمایی «شنل» با حضور برخی از عوامل این اثر سینمایی در فرهنگسرای ارسباران اکران و نقد و بررسی شد.

 

 

حسین کندری (مدیر فیلمبرداری و کارگردان)، حمیدرضا بابابیگی (نویسنده)، رضا بهبودی (بازیگر) و عباس کریمی عباسی   (منتقد و روزنامه‌نگار) مهمانان چهارصد و پنجاه و سومین نشست باشگاه فیلم تهران بودند که توسط کورش جاهد؛ مجری کارشناس برنامه اجرا شد.

در ابتدای نشست عباس کریمی عباسی؛ منتقد سینما درباره اطلاعات لازم برای شخصیت‌پردازی که در  این فیلم به صورت قطره چکانی ارائه شده بود توضیح داد و گفت: فیلمنامه از ضربآهنگ سریعی بهره‌مند است که حاصل گره‌های متعدد و تعلیق‌های کوچک و بزرگ است اما اوج داستان آن جایی است که از زبان صحرا می‌شنویم باران شناسنامه ندارد و این وضعیت باعث پیچیدگی بیشتر و ادامه ریتم با همان شدتی که دارد می‌شود به طوری که بیننده بدون احساس خستگی و کسالت فیلم را تا پایان دنبال می‌کند. شخصیت‌ها خاکستری هستند و طاهر با وجود ضدقهرمان بودن مواردی دارد که گاه برایش دلسوزی می‌کنیم و صحرا که به ظاهر قهرمان است به دلیل دروغ‌های پی در پی و گاه برخوردهای نامتعارف با دوستانش از چشم تماشاگر می‌افتد.

وی با اشاره به این که المان های مختلفی در فیلم وجود دارد ولی دروغ ها و بهتر بگوییم پنهانکاری ناشی از ترس تم اصلی را تشکیل داده و مسئله اخاذی و تکرار آن در فیلم نوعی ریتم ایجاد می‌کند. شخصیت‌پردازی‌ها خوب صورت گرفته اما تصمیم نهایی صحرا با وجود سیر منطقی موجود در فیلمنامه که به خوبی از متن به صورت تصویر درآمده به نظر یکباره و غیرمنتظره روی می‌دهد.

در ادامه کورش جاهد؛ مجری کارشناس برنامه گفت: در نوشتن رویدادها باید فیلم به گونه ای روایت شود که تنها گونه بیان برای وانمود کردن به مخاطب باشد. اخیرا من یک فیلم را دیدم که راجع به یک خانم ایتالیایی بود که در زمان جنگ بوسنی هرزگوین با یک مرد آمریکایی ازدواج می کند که آن ها بچه‌دار نمی شوند و یک خانم مسلمان رحم خود را به این زوج اجاره می دهد. فیلم در مراحل بعدی دچار پیچیدگی های خاصی می شود که به ملیت او بازمی‌گردد. در فیلم شنل این پرسش به وجود می‌آید آیا اگر این زن افغان نبود و ملیتی دیگر داشت فیلمنامه به همین شکل پیش می رفت یا تغییر می‌کرد؟

حسین کندری؛ کارگردان فیلم در پاسخ گفت: این فیلم به زعم بنده یک کارفرهنگی به حساب می‌آید. وقتی فیلم شروع می شود تا نیمه آن با یک صحنه ایرانی روبه رو هستیم و در گام اول ما با یک زن ایرانی مواجه می شویم که دچار مشکلاتی می شود و ما درباره حقوق واقعی زنان صحبت کنیم. هدف ما این بوده است که علاوه بر سرگرمی بتواند حرفی را به مخاطب خود بزند. زن در لابه لای فیلم به این نتیجه می رسد که مقاومت و شجاعت خوبی از خود نشان دهد. من فمینیست نیستم اما مدافع حقوق زنانم و سعی کردم حرفم را به این شکل بزنم.

در ادامه نشست رضا بهبودی؛ بازیگر این فیلم در ارتباط با پرسش مجری مبنی بر بازی در نقش منفی و دشواری‌های ان گفت:  بازی کردن در نقش های منفی انرژی مضاعف می خواهد. نقش های مثبت راحت و شدنی است اما در نقش منفی بازیگر باید وجوه موارد منفی را در خود بیدار کند.

وی به طعنه و شوخی افزود: البته دوستان دچار سوء نفاهم نشده و فکر نکنند بنده با یک خانم دچار مشکل شده‌ام یا نگاهم به خانم‌ها نگاه طاهر فیلم است.

این بازیگر سینمای ایران ادامه داد: من وقتی که یک نقشی را ایفا می کنم سراغ همه تکنیک و تجارب می روم و بخشی از آن ناخودآگاه عمل می کند و بخشی از آن هم طبیعتا اندیشیده شدن است و خیلی این ها تفکیک پذیر نیست، در وهله دوم آن شخصیت به ذات خود نزدیک می شود ومن بازیگر هم هدایتگر این موضوع هستم. من در این مدت که با این گروه همراه بودم شاهد رشد فیلنامه نیز بودم، واژه به واژه دیالوگ ها بر اساس اندیشه بوده است، صحرا در پایان به یک آگاهی می رسد و در مقابل آن مرد می‌ایستد.

حمید رضا بابابیگی؛ نویسنده فیلمنامه نفر بعدی نشست گفت: من و آقای کندری سال هاست که با دوست هستیم و این فیلم را با همدیگر ساختیم و زمان های طولانی با هم صحبت در این رابطه صحبت کردیم. ما با دادن کدهایی خواستیم که شخصیت صحرا را به مخاطب نشان دهیم. ما می خواستیم که در پایان فیلم تماشاگر به این فکر کند که شاید همه داستان صحرا اصلا از پایه دروغ است و این عدم قطعیت وجود داشته باشد.

در ادامه نشست حاضران به پرسش‌هایی در زمینه فیلم از عوامل فیلم و منتقد حاضر پرداختند.

آنتونیا شرکا؛ منتقد سینما نیز که در بین تماشاگران حضور داشت گفت: به گفته آقای کندری یک نگاه زنانه در فیلم حاکم است ولی نمی دانم که چرا ایشان هم نظیر خیلی‌ها از اصطلاح فمینیسم دوری می‌کنند در حالی که دراین فیلم توجه نگاه ویژه ای به شخصیت زن شده است.

کندری ضمن تاکید بر دفاع از حقوق زنان در پاسح به این نظر گفت: فمینیسم در جامعه ما در حال حاضر تعریفی دارد که من با آن موافق نیستم.

شرکا ادامه داد: آقای بهبودی فرمودند که صحرا رودروی مرد می‌ایستد در حالی که فکر می‌کنم عملیات انتحاری می کند و این ستودنی نیست و بنده حس شجاعت را از این زن دریافت نکردم. در کل تا اندازه ای این مسئله به خوبی درک نمی شود که محوریت اصلی فیلم در کجای داستان قرار دارد و در پایان فیلم احساس می شود که تا اندازه ای افراط شده است  و پازل شخصیتی صحرا به طور درست بیان نشده است.

پس از شرکا کندری در پاسخ به نظر مطرح شده توضیح داد: اعتراضی که به سینمای ایران دارم این است که از داستان های بی رمق خسته شده بودیم و سعی کردیم که این خلأ را پر کنیم.  اگر ما تفاوت بین شجاعت و جسارت را متوجه بشویم می توانیم بگوییم که شخصیت صحرا را به طور کامل درک می کنیم ورفتار صحرا شجاعت نیست و می توان گونه از جسارت نام برد.

در پایان نشست کریمی با اشاره به این که برخی موارد ناگفته درباره فیلم مانده است توضیح داد: به نظرم ازدحام اطلاعات مختلف در این فیلم زیاد بود نه این که ایراد فیلم باشد اما مخاطب عام ایرانی با این نوع ساختار غریبه است و ممکن است هجوم این اطلاعات پیاپی را نتواند تجربه  کند. برای همین باید روی مخاطب بیشتر کار کرد.

وی با اشاره به این که بازی رضا بهبودی در شنل یکی از بهترین بازی‌ها سینمای ایران محسوب می‌شود افزود: فیلم گره‌های مختلف و پیاپی‌ای دارد که حاصل روایت موازی سه قصه مختلف اما به هم مرتبط است که داستان صحرا در ان اصلی و داستان هامون و آیدا و طاهر فرعی هستند. بار اصلی فیلم بر روی فیلمنامه بوده است. معمولا از کار کارگردان هایی که بخواهند چند کار را با هم انجام دهند فیدبک خوبی دریافت نمی شود ولی خوشبختانه در این فیلم کندری با هوشیاری فضای فیلم را درک کرده و در کنار کارگردانی مناسب و قابهای لازم یک فیلم رئال فیلمبرداری مناسبی را هدایت کرده است. وی با توجه به این که ریتم فیلم سریع و گره‌ها و گشایش‌های زیادی در فیلمنامه وجود داشته که در کنار کشمکش‌های بینابینی سه‌گانه هجومی بی‌وقفه به ذهن تماشاگر دارند، از دوربین ثابت استفاده کرده تا فضا را سرگیجه‌آور نکند.

 

 

 وقتی نقاب‌ها کنار می‌روند

 

با فوت حمید (مسعود فروتن)، صحرا (باران کوثری) دوباره بیوه می‌شود. همین اتفاق ناگوار کافی‌ست تا صحرا درگیر یکی از پیچیده‌ترین ماجراهایی شود که تاکنون در سینمای ما به آن پرداخته نشده است. با همین سوژه ناب و پرورش صحیح فیلم‌نامه است که فیلم شنل فیلمی منحصر به فرد از آب درآمده، فیلمی پر از تعلیق با فراز و فرودهای به‌هنگام، بازی‌های درخشان و مینیمال‌های ظریف هم در روایت و هم در دیالوگ.

صحرا پرستار است. یک زن مستقل و یک مادر خوب که سعی می‌کند جای خالی پدر را برای تنها دخترش باران (آیسان حداد) پر کند. او که فکر می‌کرده تنها همسر حمید است، وقتی متوجه می‌شود که حمید بیست و دو سال قبل ازدواج کرده و دو فرزند هم دارد، برای اثبات حقانیتش درصدد به‌دست آوردن شناسنامه‌ی او که عقدشان در آن ثبت شده برمی‌آید.

زوج آیدا (بهار کاتوزی) و هامون (مهدی حسینی‌نیا) که دوست‌های صمیمی صحرا هستند و خیلی هم به باران محبت دارند، تنها افرادی هستند که از ماجرای شناسنامه‌ی شعبان صالحی که همان همسر متوفی صحرا است با خبر می‌شوند. دوستانی قابل اعتماد که می‌خواهند هر طور شده به صحرا و باران کمک کنند؛ ولی این کمک تا کجا ادامه پیدا می‌کند؟

تا این‌جا با یک داستان عادی سر و کار داریم؛ اما با ورود طاهر (رضا بهبودی) به ماجرا به‌عنوان سرکارگر ِ ویلاسازی‌های حمید، متوجه می‌شویم که با یک فیلم خرق‌عادت و جذاب در سینمای‌مان طرفیم. فیلمی که یک خط داستان اصلی دارد و بقیه ماجراها ذره‌ذره از همین خط اصلی، وارد قصه می‌شوند.

در فیلم شنل آدم‌ها به‌ظاهر خوب، مهربان و وظیفه‌شناس هستند. تمام این خصوصیات عالی تا جایی با کاراکترها می‌مانند که پای منافع به وسط نیآمده باشد. بعد از آن با افراد جدیدی مواجه‌ می‌شویم که باورش سخت است، البته این امر به این معنا نیست که شخصیت‌پردازی درست صورت نگرفته، اتفاقا برعکس، در این فیلم ما با کاراکترهایی حقیقی و باورپذیر طرفیم که این روزها تعدادشان کم که نیست هیچ، روز به روز هم بیشتر می‌شوند.

طاهر با بازی فوق‌العاده‌ی آقای بهبودی، خود را مردی زخم‌خورده از زن معرفی می‌کند و حالا که آب می‌بیند، نشان می‌دهد چنان شناگر ماهری‌ست که حد و حساب ندارد. گویی می‌خواهد انتقام تمام مشکلاتش را از صحرا بگیرد و برای رسیدن به این هدف، از هیچ کاری فروگذار نمی‌کند. او تا بی‌آبرو کردن صحرا در محیط کار و بین همسایگان پیش می‌رود. طاهر نقابش را کم‌کم برمی‌دارد و خود ِ حقیقی‌اش را به بیننده نشان می‌دهد. مردی حریص، طماع و ترسناک.

هامون ِ مهربان هم دست کمی از طاهر ندارد. حالا که مشکل اصلی صحرا را فهمیده، دردی که او سال‌ها با مشقت فراوان پنهانش کرده، فکر می‌کند شاید بتواند ماجرا را به نفع خودش و آیدا تمام کند. باران و هامون به هم وابسته هستند،‌ پس چه موقعیتی بهتر از این؟

در فیلم حرف‌های دونالد ترامپ را در اخبار می‌شنویم. مردی که با سیاست‌های عجیب و ضد انسانی در مورد مهاجران و موضع‌گیری بی‌شرمانه در برابر ما ایرانیان در جهان شناخته می‌شود. سیاست‌هایی که او اتخاذ کرد، خشم ایرانیان را در سراسر جهان برانگیخت. حالا همه‌‌مان لحظه‌ای به رفتار خودمان با مهاجران افغان فکر کنیم. رفتار ما در طی این‌ سال‌ها با مردمان کشور همسایه‌مان به چه صورت بوده است؟ آیا ما دست کمی از رئیس‌جمهور وقت کشور آمریکا داریم؟ متاسفانه اکثر افغان‌ها در ایران، از ساده‌‌ترین حقوق اولیه و انسانی‌شان محروم‌اند.

 

بیشتر از همه بیننده ناراحت باران کوچک می‌شود. فرشته‌ای که از هیچ‌کدام ِ این جریان‌های ناگوار خبر ندارد و دنیای شیرین کودکی‌اش در محبت مادر و آیدا و هامون و ساخت داب‌اسمش خلاصه می‌شود. کودکی شاد مانند هر کودک سالم دیگری. فردی که شاید قربانی اصلی این نابه‌سامانی باشد. نام باران بعد از دانستن اصل ماجرا، مرا به یاد فیلم “باران” ساخته‌ی آقای مجید مجیدی انداخت. داستان مظلومیت مهاجران افغان.

شاید گفته شود که صحرا هم زنی دغل‌باز است ـ همان‌طور که برخی از منتقدین فرمودند ـ به‌شخصه با این تحلیل مخالفم. اگر زن باشید و خود را برای لحظه‌ای جای صحرا بگذارید،‌ متوجه می‌شوید که او درست‌ترین کار را انجام داده است. پنهان‌کاری او برای حفظ باران است، برای داشتن یک زندگی مناسب و درخور زنی که از هیچ،‌ توانسته خودش را بالا بکشد و می‌خواهد بهترین زندگی را برای فرزندش بسازد. باران زنی مقاوم است که سعی دارد خودش و دخترش را از گزند مردمان ایران‌ و افغانستان حفظ کند!

وقتی که صحرا با مادرش (فهیمه رحیم‌نیا) مواجه می‌شود و پس از صحبت با هامون،‌ خطر از دست دادن باران را با تمام وجود حس می‌کند. او تصمیمی جدی می‌گیرد، تصمیم به ایستادگی. درست است که طاهر باز هم تهدیدش می‌کند و با گفتن دیالوگ: “خیلی طول میکشه باور کنی که دیگه منو نمی‌بینی. شنیدی چی گفتم صحرا؟” باعث می‌شود صحرا به‌خودش بلرزد؛ اما همه می‌دانیم که طاهر دیگر نمی‌تواند با تهدید و بی‌آبرویی کاری از پیش ببرد. او مغلوب ایستادگی صحرا می‌شود.

 

مثل بوی "کوکوشنل"تقلبی که ماندگاری ندارد

شَنِل ساخته "حسین کندری"فیلمی است که به رغم همه حاشیه هایی که درمورد باران کوثری، بازیگر اصلی آن و عدم پخش چهره وی در تیزرهای تلویزیونی داشت و می توانست تبلیغی غیر مستقیم برای گیشه فیلم باشد اما نتوانست موفقیت چندانی به دست بیاورد،  در حالی که افراد بانفوذ سینما هم پشت این فیلم ایستاده بودند.

 علیرضا شجاع نوری در مقام تهیه کننده ، کمال تبریزی به عنوان مشاور پروژه و رخشان بنی اعتماد - جهانگیر کوثری زوج سینماگری که همیشه از فیلم های دخترشان حمایت می کنند.

 یکی از دلایل عمده این اتفاق، تکرار نوعی خاص از بازی است که در باران کوثری ریشه گرفته وکلیشه شده وبه تازگی نمی گذارد  از حضور او در یک کارآکتر لذت آنچنانی ببریم حتی اگر یک زن مهاجر افغان باشد.انگار بازی او در "کوچه بی نام"قرار نیست تکرار شود و این نوع حضور، بازی درخشان رضا بهبودی را نیز به هدر می دهد. مورد دوم در شنل "هرم وارونه"آن با تعریفی است که از ساختار یک فیلم و دکوپاژ آن داریم. فیلم ، که باید اگر در اوج آغاز می شود با ریتمی خطی و در اوج نگه داشته شود و یا اگر سه گام دارد باید  به حالت کلاسیک کم کم به نقطه اوج برسد و جمع بندی شود یا مثل مد این روزها با پایانی باز رهایمان کند . اما شنل اینگونه نیست. بسیار خوب و جذاب شروع می شود و بیننده را به شوق می آورد و بعد در هیاهو گم می شود.مسلم اینکه اگر از اول آرام تر قصه را شروع می کرد و به اندازه پیش می برد می توانست مخاطب را راضی تر کند. همان مخاطبی که امسال از محوریت موضوع زن و دغدغه ها و تبعیض های زندگی او در قصه های متفاوت و گاه مشابه فیلم ها دلزده و خسته شده است، به خصوص در نیمه دوم سال و پیچیدگی اکران.

در فیلم ،طاهر (رضا بهبودی) به موقعیتی رسیده که می تواند انتقام خودش را از زندگی بگیرد. یک فرد پر از عقده ، منفعت طلب و غیر قابل کنترل . اما صحرا(باران کوثری) هم یک مظلوم قابل دفاع که لحظه به لحظه برای او دل بسوزانیم و نگران او باشیم نیست. اصولا فیلم شنل مثل عطر کوکوشنل فیکی است که بویش زود می پرد و فیلم با این شخصیت های غیر قابل اعتماد نمی تواند برای سر پا بودن دوام دشته باشد.

صحرا دختر مهاجر افغانی با مردی ازدواج کرده و از او صاحب فرزند شده که حالا مرده است. مرد پیش از او زن و فرزند داشته و در حقیقت با شناسنامه یک کارگر، صحرا را عقد کرده بوده و حالا این کارگر می خواهد از او برای رسیدن به خواسته هایش سوء استفاده کند....

در فیلم شنل وقتی نقاب از چهره ها می افتد وی فهمیم ، به هیچکس نمی توان اعتماد کرد.

 

 

 

«شنل» فیلم رازها و دروغ‌ها

 

مازیار وکیلی

 شَنِل غافلگیری جشنواره تا به امروز است. چون هیچ تصوری از کیفیت فیلم وجود ندارد و هیچ برداشت و ذهنیت خاصی از کارگردان آن در ذهن تماشاگر شکل نگرفته تماشاگران کاملاً بی‌واسطه با آن مواجه می‌شوند و به احتمال زیاد از دیدن آن لذت هم خواهند برد.

داستان فیلم بر خلاف بسیاری از فیلم‌نامه‌های نوشته شده جشنواره امسال نه از ریتم می‌اُفتد و نه خطوط فرعی زائد را وارد داستان اصلی‌اش می‌کند. فیلم به همان خط قصه اصلی که از ابتدا به آن تکیه کرده وفادار می‌ماند و آن را مداماً در عمق بسط و گسترش می‌دهد. داستان فیلم مداماً اوج می‌گیرد و چنان تعلیق مناسب و نفس‌گیری دارد که در تمام لحظات تماشاگر را مشتاق تماشای ادامه داستان نگه می‌دارد. از همه مهم‌تر شخصیت‌پردازی خوب فیلم است که کاملاً شخصیت‌های درون فیلم‌نامه را با هویت و قابل باور می‌سازد. طاهر و صحرا هر دو یک اندازه پست، دروغگو و قابل ترحم هستند. هر دو سعی کرده‌اند از اطرافیان خود به نفع خودشان سوءاستفاده کنند و هر دو می‌دانند انتهای راهی که می‌روند ویرانی است. همین دانستن و آگاهی آن‌هاست که خطرناک و ترسناکشان می‌کند.

طاهر تا حد زیادی شبیه رابرت دنیرو تنگه وحشت است. او نفرت از زنان را با منفعت‌طلبی پیوند زده و بدل به هیولایی شده که نمی‌توان مهارش کرد. هیولایی که به کم قانع نیست و همه چیز را می‌خواهد. طاهر انقدر پیچیده، متناقض و وحشتناک از آب در نمی‌آمد اگر بازی رضا بهبودی نبود. بهبودی کار خاصی نمی‌کند. اما با همان بازی کنترل‌شده و نگاه ترسناکش کاری می‌کند که او را تا مدت‌ها فراموش نکنید و آن دیالوگ درخشان پایانی‌اش هم تا مدت‌ها پس ذهنتان بماند. صحرا هم با این‌که در برابر طاهر در موضع ضعف قرار دارد آدم بهتری نیست. زنی است که در زندگی‌اش فقط دروغ گفته و همه چیز را پنهان کرده تا به یک زندگی سعادت‌مند برسد. حتی دوستان صمیمی هم او به نفع شخصی خودشان فکر می‌کنند و می‌خواهند از موقعیت صحرا سوءاستفاده کنند و بچه او را مال خود کنند. همه آدم‌های شَنِل هیولاهایی هستند در هیبت آدمیزاد. همین هم هست که انقدر ترسناکشان می‌کند.

شَنِل فیلم رازها و دروغ‌هاست. درباره چیزهایی است که نمی‌گوییم و آن قسمت از زندگی که پنهانش می‌کنیم. همین پنهان‌کاری هم هست که فاجعه می‌آفریند. وگرنه همه ما ظاهر موجه و شاید مظلومی داریم. ترس برای زمانی است که اتفاقی باعث شود نقابی که به صورت زده‌ایم کنار برود و خود واقعی و زشتمان معلوم شود. شَنِل از آن فیلم‌های جذابی است که صرفاً سینما برایش ملاک بوده. معلوم است کارگردانش فیلم‌بین است و از فیلم‌هایی که دیده کلی نکات مثبت فرا گرفته. پس می‌توان با خیالی راحت به آن لقب غافل‌گیری جشنواره فیلم فجر تا به امروز را داد. نویسنده فیلم‌نامه شَنِل این موضوع را اثبات می‌کند که از یک خط قصه تکراری می‌توان چه بهره‌برداری درستی کرد. اصلاً احتیاج به متفاوت نمایی نیست. اگر داستان خوبی داشته باشیم کافیست آن را بدون هیچ حرکت اضافه‌ای تعریف کنیم. موفقیت شَنِل علت خاصی ندارد. فقط به سینما به عنوان یک مدیوم مستقل اعتماد می‌کند و همین اعتماد هم هست که فیلم را در مسیر موفقیت قرار می‌دهد.

 

.

منابع

http://anamnews.com/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B4%D9%86%D9%84-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C/

http://naghdefarsi.com/iran-movie-review/19706-shenel.html

http://www.farsnews.com/13960816000697

http://www.hengamehnahid.com/%D8%B4%D9%86%D9%84-%DB%B1%DB%B3%DB%B9%DB%B5/

http://31nama.com/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B4%D9%86%D9%84-%D9%85%D8%AB%D9%84-%D8%A8%D9%88%DB%8C-%DA%A9%D9%88%DA%A9%D9%88%D8%B4%D9%86%D9%84-%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF

https://www.fardanews.com/fa/news/627353/%D8%B4%D9%86%D9%84-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>