مهم ترین چیزی که از ما بازخواست خواهد شد
گارگین فتائی
معشوق تنها از ما می خواهد که به عبادت و نیایش و حمد او بپردازیم و دیگر در مورد اینکه در این نیایش از چه الفاظی استفاده کنیم بازخواست نخواهد کرد .
خداوند هیچ گاه به ما نخواهد گفت که در عبادت خود چرا فلان لفظ را به کار نبردی و یا فلان بار از آن در سخنان خود استفاده نکردی بلکه برای معبود ، نفس ستایش و نیایش مهم است و نه چگونگی آن .
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
مولوی هم در داستان شیرین موسی و شبان همین منظور را به کار برد در واقع از شبان چه انتظاری غیر از به کار گیری الفاظ چوپانی مانند گوسفند و هی هی می توان داشت ؟
و سر آخر هم خدا به وی گفت که تو بنده ما را از ما جدا ساختی تو برای وصل آمدی نه برای فصل در زبان عامیانه و محاوره ای نیز چنین است بین دو نفری که به عبادت معبود می پردازند اگر یکی بگوید اوستا کریم نوکرتیم و دیگری بگوید خدایا تو را سپاس می گویم این لفظ نیست که برای خدا مهم است بلکه معناست
دعاهایی در تمامی ادیان وجود دارد که متعلق به زمانهای معینی از روز و شب و نیز حاوی الفاظ معینی و برای مقصود معینی طرح ریزی شده اما با توجه به آنچه که شعرا و عرفای طراز اول ما می گویند اگر کسی الفاظ این دعاها را نداند و به زبان خود به حمد و ستایش معبود بپردازد هر چند که خود نتواند منظورش را در ادای کلمات بیان کند اما خداوند از عمق مقصود وی باخبر است
شعرا و عرفا و صوفیان هم الفاظ خاص خود را دارند نظیر می و مطرب و ساقی و معشوق و لعل لب و غیر که هدفشان جز ستایش معشوق نیست.
عارفی را دیدند مشعلی و جام آب در دست پرسیدند کجا می روی گفت می روم با این آتش، بهشت را بسوزانم و با این اب ، جهنم را خاموش کنم تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند نه به خاطر سعادت در بهشت و ترس از جهنم
در واقع ما باید معبود را به خاطر خودش و تنها به خاطر خودش او را دوست داشته باشیم نه به خاطر پاداش و جزای اخروی که وعده آن به ما داده شده است .
وجود علم هم البته که چیز موثری است اما معبود ما از ما طلب عشق می کند نه علم م هیچ کس به خاطر نداشتن علم بازخواست نخواهد شد البته در ادیان گوناگون تاکید به فراگیری علم و مذمومیت جهل شده اما شرط بازخواست و مواخذه از سوی معبود و معشوق نیست .
مسیح می گوید تمام احکام من در دو چیز خلاصه شده
یکی اینکه خداوند را با تمام دل و عقل و جانت دوست بار و دوم اینکه همسایه خودت را مانند خودت دوست بدار
همین احکام در اسالم هم آمده« خداوند را همیشه عبادت کنید و هر چه برای خود می خوایه برای دیگران هم بخواه»
بنابراین این دو حکم است که قابل مواخذه و بازخواست است که حرف هر دوی آنها عشق است .
درکتاب مقدس در رساله قرنتیان باب سیزدهم آمده که الحال این سه چیز باقی می ماند ایمان و امید عشق که همه تر از همه اینها عشق است
در واقع عشق از ابتدای زندگی آنسان با او متولد می شود ولی با مرگ این جهانی انسان از بین نمی رود .
در جهان اخروی دیگر نیازی به امید و ایمان نیست زیرا امید برای تضمین جهان دیگر بود که با ورود به آن جهان دیگر امید کارایی خود را از دست می دهد و در مورد ایمان هم کسانی که موفق به راه یابی به جهان اخروی شده اند در واقع افراد ایمان دار بوده اند نه بی ایمان و با ورود به جهان اخروی ایمان هم کارایی قبلی رو نخواهد داشت اما در جهان اخروی تنها چیزی که باقی می ماند عشق است .
در جهان مادی هم ما شاها افراد بی ایمان فراوانی هستیم که یا به خدا اعتقاد ندارند و یا پیروان ادیان غیر توحیدی هستند همچنین افرادی که از فرط ناامیدی دست به خودکشی می زنتد ویا دارای طرز تفکرات بدبینانه هستند .
در واقع در جهان امروزی انواع مردم با افکار و ادیان و طرز تفکرها و مکاتب متنوع و حتی متضاد در کنار هم زندگی می کنند که تنها عامل دوام این ارتباط ، عشق است که اگر تبدئیل به نفرت شود موجب بروز جنگهای خونینی خواهد شد که دنیا تجربه های فروانی از آن را به خود دیده است .
بنابراین
انسان با عشق متولد می گردد
با عشق باید زندگی کند
با عشق مرگ دنیوی می بابد
و تنها با عشق وارد جهان اخروی خواهد شد
بنابراین مهم ترین چیزی که از ما بازخواست خواهد شد در طول حیات انسان عشق است که همیشه باید مواظب بود تا دشمن وی یعنی نفرت بر آن غلبه نیابد