Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

نقد فیلم انزوا

$
0
0

 نقد فیلم انزوا

گرد آوری از گارگین فتائی

.

انزوا

کارگردان

مرتضی‌علی عباس میرزایی

تهیه‌کننده

پیمان جعفری

نویسنده

مرتضی‌علی عباس میرزایی

احمد رفیع‌زاده

بازیگران

امیرعلی دانایی

نادر فلاح

علیرضا استادی

سیامک صفری

بهنوش بختیاری

اندیشه فولادوند

شقایق فراهانی

جمشید هاشم‌پور

همایون ارشادی

مهران رجبی

لیندا کیانی

امید روحانی

وحید نفر

علیرضا مهران

کیمیا ملایی

علی علیخانی

لعیا عباس میرزایی

موسیقی

پیام آزادی

فیلم‌برداری

مهدی ایل‌بیگی

تدوین

لعیا عباس میرزایی

توزیع‌کننده

آفتاب عالمتاب

مدت زمان

 ۱۷آبان ۱۳۹۶

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۱۱۷٬۶۳۷٬۰۰۰تومان

.

انزوا فیلمی به کارگردانی مرتضی‌علی عباس میرزایی و نویسندگی مرتضی‌علی عباس میرزایی و احمد رفیع‌زاده و تهیه‌کنندگی پیمان جعفری محصول سال ۱۳۹۵ است. امیر علی دانایی بازیگر نقش اصلی این فیلم می‌باشد. این فیلم در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۶ در سینماهای ایران اکران شده‌است.

 

خلاصه داستان

زهره ( لعیا عباس میرزایی ) در حال بازگشت به خانه پس از اینکه احساس می کند تحت تعقیب است، پا به فرار می گذارد اما در مسیر تصادف کرده و از دنیا می رود. پرویز ( امیر علی دانایی ) که همسر زهره است، پس از 6 سال اجازه می گیرد تا به مدت 72 ساعت از زندان خارج شود تا زهره را دفن کرده و بچه هایش را به فرد امینی بسپارد اما او دغدغه‌اش چیز دیگری‌ست.

پرویز سه روز به مرخصی آمده تا زنش را دفن کند اما انگار که بر عکس است و قرار است او را که پیش از این با تهمت هایی که به گوشش رسیده در دل کشته و دفن کرده بود را می خواهد نبش قبر کند.

پرویز از اطرافیانش درباره خیانت زهره چیزهایی می شنود؛ در ابتدا باورش نمی شود اما هرچه داستان جلوتر می رود شک او بیشتر می گردد تا جایی که تقریباً مطمئن می شود که زهره به او خیانت کرده است.

پس از آن کارگردان تصمیم می گیرد پرویز را نسبت به اشتباهش آگاه کند. پس تمام سؤالات پرویز با ساده ترین جواب ها پاسخ می یابند و او از اینکه به همسرش شک داشته احساس شرمساری می کند.

 

 

 

نقد فیلم

 

کارگردان :

مرتضی علی عباس میرزایی : این فیلمساز کارش را با ساخت فیلم های کوتاه آغاز کرده است و « انزوا » نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند برای او محسوب می شود.

 

« انزوا » از سوژه مناسبی برخوردار است. داستان مردی که از زندان خارج می شود تا همسرش را دفن کند اما در تقابل با آدمهای زندگی اش اطلاعات ضد و نقیضی از اخلاقیات همسرش در زمانش در زندان بدست می آورد، می تواند جذابیت بالقوه ای برای مخاطب سینما داشته باشد و او را تا انتهای داستان کنجکاو نگه دارد تا متوجه شود آیا زهره واقعاً دچار مشکلات اخلاقی بوده یا این صحبت ها به دلایل متفاوتی مطرح شده اند ؟

اما این داستان ساده اما پُرکشش ، با کارگردانی ضعیف علی عباس میرزایی سقوطی آزاد را تجربه کرده بطوریکه می توان در تمام دقایق فیلم ردپای بی تجربگی را در ساخت یک فیلم سینمایی جستجو نمود. « انزوا » نخستین تجربه سینمایی علی عباس میرزایی است، فیلمسازی که پیش از این آثار کوتاه شاخص و ارزشمندی که از او به نمایش درآمده و نوید ظهور نسل جدیدی از فیلمسازان را در سینمای ایران مطرح می کرد. اما او در « انزوا » بیش از اینکه توجه خودش را معطوف فیلمنامه نماید، به فرم و تکنیک های سینمایی پرداخته که در اینجا بی کارکرد جلوه می نمایند.

استفاده مکرر و بی رویه از "جامپ کات "در بخش تدوین، آسیب جدی به اثر وارد نموده است. بطور کل فلسفه وجود جامپ کات در یک فیلم سینمایی معمولاً به صحنه هایی اطلاق می گردد که در آن تنش بالا بوده و ضرباهنگ کلی اثر نیازمند گام بالایی می باشد. اما در « انزوا » ریتم کلی داستان نه تنها بالا نیست بلکه در دقایق زیادی از فیلم ، داستان بی خود و بی جهت به طول می انجامد و در این شرایط ، استفاده از "جامپ کات "بی مفهوم است و مشخص نیست که علی عباس میرزایی با چه منطقی حاضر به استفاده از چنین تکنیک هایی در نخستین ساخته سینمایی اش شده است.

« انزوا » همچنین در بخش فیلمنامه علی رغم محتوای پُر مایه ای که در دقایق ابتدایی ارائه می دهد، نمی تواند در ادامه جذابیت خود را حفظ نماید و این ایراد مستقیماً متوجه شخصیت های فیلم و گره گشایی های ابتدایی آن است. شخصیت های فیلم اطلاعات قطره چکانی در طول داستان ارائه می نمایند اما به یکباره فیلم با گره گشایی بسیار سطحی و دور از انتظار، مخاطب را به فکر فرو می برد و ارزش های فیلمنامه نیز زیر سوال می رود. در این میان گره گشایی های آخر داستان بدترین محسوب می شوند که طی آن به یکباره همه چیز سیاه و سفید و غیرمنطقی می گردد.

انتخاب بازیگران هم از نکات عجیب فیلم محسوب می شود. حضور امیر علی دانایی در نقش اصلی فاصله بسیاری با خودِ شخصیت اصلی داستان دارد. می توان گفت دانایی در نقطه مقابل شخصیت پرویز قرار دارد و هرچند که تلاش کرده تا تصویر قابل قبولی از خود به نمایش بگذارد اما تلاش او به ثمر ننشسته است. دیگر بازیگران پرتعداد فیلم نیز به دلیل پرداخت گنگ فیلمنامه نتوانسته اند حضور درخشانی در فیلم داشته باشد. اما حضور سیامک صفری و جمشید هاشم پور در میانشان قابل توجه است و توجه تماشاگر را به خود جلب می نماید.

« انزوا » می توانست یکی از آثار تماشایی سال باشد اما با بی تجربگی کارگردان، این فرصت از دست رفته است و از نخستین تجربه فیلمسازی عباس میرزایی اثری به جای مانده که علی رغم موسیقی متن غنی اش، مشکلات عدیده ای چه در بخش فرم و چه در محتوا دارد. با توجه به سابقه درخشان عباس میرزایی در ساخت فیلم کوتاه ، به نظر می رسد باید به آینده او در سینما امیدوار باشیم به شرط اینکه توجه ویژه ای به محتوا داشته باشد و به دنبال استفاده از تکنیک های تدوین و فیلمبرداری بی مورد در روایت نباشد

 

/ تویی که نمی شناختمت

 هما گویا (سی و یک نما ) – قرار نیست خیلی این سکانس طولانی باشد. قرار هم نیست خیلی این چهره را ببینیم و با او آشنا شویم حتی وقتی صورت خسته و تکیده اش را به شیشه مینی بوس چسبانده . زن به خانه برمی گردد. هوا تاریک است.یکی او را تعقیب می کند . زن می ترسد و در حین فرار تصادف می کند و می میرد. مخاطب فیلم انزوا، نه در ظاهر این زن رنجور،نمادی از زنی خود فروش می بینیم و نه مرگ او را خودکشی.به راحتی در همین سکانس با زنی زجر کشیده رو به روست و خیلی زود باور می کند که باید شاهد فیلم جذابی باشد اما اینطور نمی شود

 در خلاصه داستانی که روابط عمومی فیلم در اختیار رسانه ها قرار دادند چنین آمده:زهره در راه بازگشت به خانه تعقیب می‌شود. او پا به فرار می گذارد و در این حین بر اثر تصادف فوت می کند. پرویز همسر زهره بعد از ۶ سال، برای اولین بار، با ضمانت رئیس زندان به مدت ۷۲ ساعت به مرخصی می‌آید تا زهره را دفن کند و فرزندانش را به فرد مطمئنی بسپارد. دریغ که همه اطرافیان، در بخشی از گرفتاری های او متهم هستند.

انتخاب بازیگر نقش زهره و به خصوص اینکه چهره سینمایی آشنایی نیست و هم نام بودن او با کارگردان نشان می دهد که نسبتی دارند برای تاثیر گزاری این سکانس خیلی خوب است. امیر علی دانایی هم گرچه کمی برای این نقش جوان است اما چهره ی از درون داغون شده ی خوبی از شخصیت پرویز را به نمایش می گذارد. همه چیز به نظرخوب است اما "انزوا"در انزوا می ماند و کم می آورد. چه در قصه و چه در روایت قصه.تنها اولویت آن بازی های خوب (بخصوص جمشید هاشم پور،نادر فلاح و علی استادی ) است و موسیقی بسیار خوبی که متاسفانه گاه از بعضی سکانس ها بیرون میزند.انگار یک جوری فیلم بیشتر تله فیلم است تا یک فیلم سینمایی بلند که از یک کارگردان فیلم اولی که تهیه کننده ای چون سعید ملکان را پشتوانه خود ندارد چندان هم غیر منتظره نیست.

استفاده از کات های متوالی با ریتم تند به سلیقه "عصبانی نیستم"که در فیلم استفاده شده است ونگرش در تدوین که خیلی از منتقدین به آن ایراد گرفتند در بعضی از جاها نقطه قدرت فیلم انزواست، متاسفانه در خیلی جاهای دیگر مخاطب را کلافه می کند اما به نظرم نقطه ضعف اصلی فیلم نیست.نقطه ضعف بزرگ این است که می خواهد در انتها و به آنی زهره را که در تمام طول راه انزوا محکوم کرده تبرئه نماید و این بی اعتنایی به دغدغه اصلی فیلم یعنی قضاوت های بی جهت و خودسرانه فیلم است و تا جایی ناموفق است که در پایان هنوز هم به پاک بودن زهره شک داریم.نمی شود به یکباره دریک سکانس به ظاهر کلیدی مهندس و پرویز با دیالوگ های باسمه ای تمام تصویری و نقطه های کور روایت ها از زهره رافراموش کنیم. بخصوص مورد حل نشده ی گوشی موبایل او که نباید در فیلم به سادگی از آن می گذشت و بهانه ی خوبی بود برای رمز گشایی و تعلیق فیلم.

گر چه در آخر سپردن بچه ها و اعتماد به زنی که خوشنام نیست به نظرم نگاه خوبی بود به اینکه از زاویه دید پرویز یاد بگیریم که به راحتی در مورد آدم ها قضاوت نکنیم.

انزوا از آن فیلم هایی است که شاید اگر دوباره و از نو مراحل پس از تصویر برداری را می گذراند، خیلی از عیوبش رفع میشد.به هر حال « انزوا» فیلم متوسطی است اما فیلم بدی نیست و ارزش یک بار دیدن را دارد.

 

 

 

 

 

محمد حسین قلی‌پور

متاسفانه جشنواره سی و پنجم، جشنواره متوسط هاست. فیلم های زیادی در این جشنواره هستند که از دام تکرارهای موضوعی و فرمی سینما گریخته اند و اتفاق های بدیعی را به نمایش گذاشته اند و با وجود ذوق زدگی مخاطبان در دو سوم ابتدایی شان به دلیل بیماری مزمن متوسط بودن نتوانسته اند آن گونه که باید، به سر منزل مقصود رسند. “سد معبر” ، “نگار” ، “کارگر ساده نیازمندیم” و “رگ خواب” از فیلم هایی بودند که با وجود ارتباط خوب مخاطب نتوانستند انتظارات نهایی را برآورده سازند و در این دام زمینگیر شدند. در آثار نام برده شده اجرای کار قوی تر از فیلمنامه ظاهر شده است و مشکل اصلی آن ها روایت نصفه و نیمه و گاهی خارج از مسیر داستان است.

انزوا” ساخته مرتضی علی عباس میرزایی هم در رده آثار فوق قرار می گیرد. اثری که ضمن دارا بودن مشخصه های اولیه یک فیلم سینمایی و برآورده سازی حداقل انتظارات، تصویر ماندگاری در حافظه بصری مخاطب نمی سازد.

انزوا هم از قاعده فیلم های متوسط جشنواره سی و پنجم مستثنی نیست اما داستان آن با اغماض می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد . این مزیت به دلیل وجود کاراکترها و خرده روایات متعدد و جذابی است که توانایی نگهداشتن مخاطب تا پایان فیلم را دارد. هر چند برای این کار از حفره های داستانی و تکنیک های تلویزیونی بهره می برد و توان پاسخگویی  برخی سوالات مخاطب را ندارد. سوالاتی نظیر پیدا شدن شارژر زهره در منزل صادق و یا نوشته تقدیمی در ابتدای کتاب مجلس مهستان که روایت تقدیری و ابتر آن به دل نمی نشیند و عمق سوال را بیشتر می نماید.

استفاده از کات های پشت سر هم و تدوین با ریتم تند قبلا در فیلم “عصبانی نیستم” رضا درمیشیان و با الگو برداری از “مرثیه ای برای یک رویا”ی دارن آرنوفسکی استفاده شده است. اثری که در ارائه چنین فرمی نسبتا موفق عمل می کند و بیننده را مجاب به پذیرش آن می کند. “انزوا” هم مانند اثر مذکور چنین سبکی را برای روایت انتخاب کرده است که متاسفانه در بسیاری از موارد بی مورد است. استفاده از این تکنیک معمولا برای روایت صحنه های پر تنش ، عصبی و غیر احساسی استفاده می شود مگر آن که فیلمسازی بتواند با خلاقیت خود از این نحوه اجرا در موارد دیگری بهره ببرد. “انزوا”ی جناب علی عباس میرزایی در این زمینه ناموفق عمل می کند که کمترین اثر آن بی تفاوتی مخاطب نسبت به این تکنیک است. متاسفانه کارگردان محترم به این نکته کم توجه بوده اند که استفاده از این تکنیک در سکانس هایی که نیاز به این ریتم خاص دارد مناسب است نه هر صحنه ای. سکانس های ورود پرویز به خانه و یاد آوری نوستالژی های زندگی گذشته او با  این تکنینک- هر چند در این صحنه از سرعت  آن کاسته شده- کار اشتباهی بوده و استفاده از موسیقی با آن تمپوی خاص فضا سازی احساسی آن را دگرگون جلوه داده است. این اشتباه در چند سکانس دیگر هم رخ نمایی کرده است که البته این اشکالات با نزدیک شدن به پایان فیلم از شدت آن کاسته شده است.

 در صحنه های زیادی هم خود موسیقی متن خوب کار شده ، هم اجرا از کیفیت مطلوب برخوردار است اما حاصل تلفیق آن سکانسی است که در آن هیچ تناسبی وجود ندارد و اثر را چون کودکی ناقص الخلقه تلف می کند. این اشکالات بزرگترین لطمه را به اثر وارد کرده و زحمات زیاد عوامل را که کاملا مشهود است بی ثمر کرده است.

با ایجاد تغییراتی در شیوه تدوین و صداگذاری انزوا به فیلمی مقبول تر برای اکران عمومی تبدیل خواهد شد. تغییراتی که انزوا را به شاهکاری ماندگار تبدیل نخواهند کرد اما بازخورد مخاطبین را برای اولین تجربه جدی یک کارگردان جوان مطلوب تر خواهد کرد.

با وجود علاقه شخصی نگارنده -به دلیل زحماتی مشهود فیلمساز و عوامل محترم- به فیلم “انزوا” اما حقیقت این است که اثر به دلایل مذکور توانایی تاثیرگذاری بر مخاطب را ندارد. فیلم در بیش از ۹۰ درصد زمان خود نشانه های خیانت زهره را به نمایش می گذارد و همه چیز را برای صحه گذاری شایعات پیرامون او  شکل می دهد  اما به یکباره در سکانس تقابل مهندس و پرویز  با دیالوگی کم رمق قصد برگرداندن ورق به نفع زهره را دارد که طبیعتا نه اغنا پذیر است و نه سینمایی. برای بیننده ای که اغلب زمان فیلم را شاهد چنین شواهدی بوده پاکدامنی او معنایی ندارد . آن هم زمانی که پرسش های ذکر شده در پاراگراف سوم متن پاسخی قانع کننده از طرف فیلم را ندارد.

یادمان باشد در سینما مخاطب اغلب بر اساس برداشت های خود از نشانه های قرار داده شده در فیلم و چگونگی رفتارهای شخصیت ها در بازه زمانی قالب فیلم به قضاوت می رسد نه دیالوگ هایی که در کمتر از یک دقیقه ارائه می شود.

 

سعید گرامی

جای تاسف است که در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر شاهد فیلمی هستیم که با الفبای فیلمسازی نسبت بیسوادی دارد. "انزوا"اولین ساخته «مرتضی علی عباس میرزایی» فیلمی بسیار ضعیف و غیرحرفه است. مهمترین مشکلات این فیلم را می توان ذیل عناوین زیر برشمرد:

 

ــ ضعف فرم و فاجعه تدوین:

فیلم سینمایی "انزوا"داستان ضعیفی دارد. داستان کشش مناسبی ندارد. پراکندگی در آن زیاد است و براحتی می توان گفت که ساختاری ندارد.

مخاطب بی مقدمه وارد داستان های فرعی می شود؛ غافلگیر می شود؛ و داستان ناتمام می ماند! گره های داستان آنقدر ناقص هستند که گره گشایی بی اهمیت است.

فیلم پر است از صحنه های بی ربط. دیالوگ های آن سطحی و عاری از زیبایی های کلامی است. فیلمنامه نیاز به "بازنویسی"دارد و مسلماً اگر بازنویسی شود داستان به کلی تغییر خواهد کرد!

تدوین فیلم فاجعه است. اصلاً در حد فیلم سینمایی نیست؛ پر است از برش های بسیار ناشیانه و غیر حرفه ای. تا جایی که می توان گفت فیلم نیاز به "بازتدوینی"نیز دارد.

 

صداگذاری ها اشتباه است و حتی در بعضی از صحنه های فیلم، صدا و تصویر با هم هماهنگ نیستند!

بازی بازیگرها نیز چنگی به دل نمی زند چرا که شخصیت ها پرمایه نیستند و غالب نقشها کوتاه و گذرا است

موسیقی فیلم "انزوا"زیباست؛ اما تناسبی با فضای فیلم ندارد. تصویربراداری هم چندان جالب نیست و در مجموع کار خوبی از آب در نیامده است.

تنها نکته مثبت فرم، گریم فیلم است که بسیار خوب اجرا شده است؛ بویژه دیدن «جمشید هاشم پور» در ظاهری بسیار متفاوت، برای مخاطب جالب است.

البنه فراموش نکرده ایم که "انزوا"اولین تجربه سینمایی عباس میرزایی است و انتظار نداریم فیلمی بدون عیب و نقص باشد؛ اما توقع "ساختار استاندارد"از یک فیلم سینمایی، توقع زیادی نیست و اگر قرار است که یک فیلم، این را هم نداشته باشد بهتر است اصلا! ساخته نشود.

 

ــ پرداخت کلیشه ای به مضمون:

فیلم درباره "قضاوت زودهنگام"است. کارگردان در تصویری کردن این موضوع تکراری، به پرداخت کلیشه ای روی آورده است؛ همان شک به همسر.

خلاقیتی در داستان "انزوا"نیست. پرداخت ضعیف است. پرداختن به موضوع خیانت تنها گزینه برای محکوم کردن قضاوت زودهنگام نیست؛ بلکه مخاطب داستان قوی تری برای درک این موضوع نیاز دارد.

 

ــ زندانی سیاسی یا قاتل حرفه ای؟!

در گذشته پرویز ابهاماتی وجود دارد که کارگردان فیلم تعمداً از پاسخ دادن به آن طفره می رود. او ظاهری مذهبی و انقلابی دارد و از دیالوگهایی که رد و بدل می شود معلوم می شود که درگذشته فعالیت های سیاسی و انقلابی داشته است.

خرید روسری برای دخترش بخوبی نشان می دهد که دین و مذهب تا چه اندازه برای پرویز اهمیت دارد. اما به نظر می رسد پرویز به عنوان یک مدافع انقلاب به آنچه می خواسته نرسیده است. مثلاً سختی های معیشتی مردم همچنان وجود دارد؛ وضع حجاب و امنیت تعریف چندانی ندارد؛ و پرویز هم خانه ای جز زندان ندارد.

فیلم به طرز مبهمی به این نکات  اشاره دارد و سعی می کند بجای موضع گیری صریح و پاسخ روشن، فضا را گل آلود کند تا بتواند به راحتی از زیر بار اتهام بگریزد.

 

ــ تصویر سیاه از حجاب

فیلم سینمایی "انزوا"قشر فقیر و ضعیف جامعه را به تصویر کشیده است؛ آدم های اجاره نشین و کم بضاعت؛ و البته آدمهایی که ادعای مذهبی بودن دارند؛ قشرچادری! بله؛ در فیلم "انزوا"چادر به چنین قشری اختصاص دارد.

کارگردان خواسته یا ناخواسته تصویری منفی از چادر در ذهن مخاطب ایجاد کرده است. هیچکس دوست ندارد ظاهری شبیه افراد ناآراسته و بی سواد داشته باشد. علاوه برآن نوعی بدبینی نسبت به افراد چادری در ذهن مخاطب ایجاد می شود. شاید این، خواسته کارگردان نبوده اما ناخواسته این بدبینی منتقل شده است.

در فیلم می بینیم که چادر زن را از نظر امنیتی مصون نمی دارد و نگاه های مسموم و افکار پلید او را نشانه رفته است. زهره با اینکه چادر برسر دارد اما مورد سوءقصد قرار می گیرد.

از فیلم چنین برداشت می شود که قشر چادری نیز به دلیل فقر و کمبودهای عاطفی و حمایتی، به سمت فحشا کشیده می شوند. شخصیت های بد فیلم غالباً چادری و شخصیت خوب فیلم (گوهر) بدحجاب است. اگرچه فیلم درپایان حکم به بیگناهی زهره می دهد اما تصور منفی و منفوری که از چادر در ذهن مخاطب ایجاد شده با تبرئه زهره از بین نمی رود.

در ابتدای فیلم نیز صاحبخانه پرویز (با بازی «مهران رجبی») برای بیرون انداختن پرویز به دروغ روی می آورد و برای توجیه کارش به اصطلاحات مذهبی روی می آورد. او که ظاهری مذهبی دارد و شبیه نمازخوان های مسجدی است نیز به کودکان پرویز رحم نمی کند و حتی چند روز به او مهلت نمی دهد.

بنابراین می توان گفت که فیلم "انزوا"قضاوت ناعادلانه و یک طرفه ای درباره دین و نمادهای مذهبی داشته و پرداختش به این مسئله حرفه ای و منصفافه نبوده است.

 

در پایان باید گفت فیلم انزوا به کارگردانی مرتضی علی عباس میرزایی چه به لحاظ فنی و چه از نظر محتوایی فیلم ضعیفی است و اصلاً در حد جشنواره نیست. بسیار ناراحت کننده است که پس از گذشت سی و پنج سال، در مهمترین جشنواره فیلم ایران شاهد فیلمی در چنین سطح کیفی هستیم؛ چرا که با وجود چنین فیلم هایی در جشنواره فجر، آینده روشنی در انتظار سینمای کشورمان نخواهد بود.

مرتضی علی عباس میرزایی اگرچه در اولین تجربه اش موفق نبوده، اما این بدان معنا نیست که آینده ای در سینما ندارد. فیلم "انزوا"تجربه ای برای اوست؛ اما باید بداند که فیلم ساختن به تنهایی اهمیت ندارد؛ بلکه آنچه مهم است ساخت "فیلم ارزشمند و با کیفیت"است.

 

کارگردان انزوا چه چیزی را از امیر علی دانایی دزدید؟

کارگردان بازی امیر علی دانایی با میمک و صورتش را می‌دزد. این کات‌ها نوعی دزدی نمایش حسی و سکون دراماتیک است که اگر بازیگوشی‌های مضحک و خودتالیفانه فیلمساز نبود با اثر معقولانه‌تری مواجه می‌شدیم.

به گزارش مشرق، فیلم «انزوا» ساخته «مرتضی علی عباس میرزایی» یک ضایعه هنری و سینمایی بزرگ است. وقتی به این مهم آگاه می‌شویم که چیستی، چگونگی و حتی سبک ساخت چنین اثری را با جزئیات کامل بررسی کنیم.

 

 نماهای نخستین در آغاز مغشوش است و دوربین سرگردان کارگردان می‌خواهد با اتکا به حیرانی ساختاری خودمکشوفه، فرم تازه‌ای را در فیلمسازی ابداع کند.

حرکات دوربین از ابتدا با تعقیب کاراکتر زهره، معایب را هویدا می‌سازد. گویی یک ماهی سرگردان در اقیانوس، پشت دوربین ایستاده و ما فیلم را از چشم مرغی می‌بینیم که به سرگیجه مبتلاست و زاویه دید سرگردانی، در فرم عیان است.

دوربین به شکل مغشوشی کاراکتر زهره را دنبال می‌کند. همان چند نمای ابتدایی ثابت می‌کند که کارگردان اصول اولیه فیلمسازی را بلد نیست. ورودیه تمامی فیلم‌های موفق بزرگ دنیا، برای نمایش وضعیت شهری نیاز به یک یا چند مصدرشات اصلی به صورت ثابت دارد. مگر می‌شود با دوربین حیران و سرگردان، یکدفعه از میانه شهر سردرآورد و روی کاراکتری که هنوز شناخته شده نیست فوکوس کرد؟

کات‌های فیلم نیز بسیار مبتدی است، به نظر می‌رسد تدوینگر، ترم نخست آموزش تدوین را طی نکرده، برای تمرین، تدوین انزوا را به او سپرده‌اند. فیلم با پراکندگی روی صورت‌های مختلف سعی می‌کند نوعی هیجان مصنوعی ایجاد کند. یکی از دوستان نزدیک به کارگردان، بارها در محافل خصوصی گفته بود که عباس میرزایی در فیلمسازی قائل به فیلمنامه نیست و از همان نماهای نخستین مشخص است که کارگردان، این خلاء را در بازی با دوربین پر می‌کند. وقتی گفتگوهای عباس میرزایی را مطالعه می‌کنیم، درخواهیم یافت که برای تصویب، طرح اولیه را ارسال کرده‌اند و کاملا مشخص است، ذات فیلم، هیچ وابستگی محتوایی به فیلمنامه ندارد. این مسئله را به سادگی از چینش برخورد شخصیت‌ها، عدم کنش‌گری دراماتیک در بطن روایت و نوع دیالوگ نویسی و مواجه شخصیت‌ها می‌توان فهمید.

دوربین مثل سر مرغ با شتاب به این سو و آنسو می‌رود، یک موتور بی‌جهت به سمت سوژه (زهره) حمله ور می‌شود و در پایان فیلم پس از گره گشایی علت  تعقیب زهره توسط جلال را متوجه نمی‌شویم. چرا جلال اصرار به تعقیب بیهوده داشته؟ پرویز از او خواسته پنهانی زهره را تعقیب کند و جلال با تعقیب بیهوده، زهره را به کشتن داده است.

کارگردان توانایی نمایش دادن یک تعقیب سینمایی را ندارد و صحنه تصادف تقریبا یک فاجعه است. در سردخانه و بهشت زهرا دوربین برای لحظاتی ثبات پیدا می‌کند اما گریه مرد صاحبخانه (مهران رجبی) مثل یک ضایعه زائد تلویزیونی در میان صحنه ظاهر می‌شود. بازی رجبی دوگانه است، نه طنز است نه کمدی، امیر علی دانایی جلوی دوربین فوق العاده است اما از لحظه ورودش به فیلم با کات‌های نامعقولانه - ظاهرا ابتکاری - کارگردان بازی امیر علی دانایی با میمک و صورتش را  می‌دزد. این کات‌ها نوعی دزدی نمایش حسی و سکون دراماتیک است که اگر بازیگوشی‌های مضحک و خودتالیفانه فیلمساز نبود با اثر معقولانه‌تری مواجه می‌شدیم.

مهران رجبی در یک نمای زائد کاملا اشتباه مونولوگ می‌گوید، اما تاثیری در روند فیلم ندارد و کارگردان نمی‌تواند حسی ایجاد کند.

 نکته جالب این است که پرویز مثل زامبی‌های سرگردان از ابتدای ورودش به روایت دنبال شارژر گوشی می‌گردد، پولی از صاحبخانه گرفته اما دست در جیب نمی‌کند که یک شارژر گوشی بخرد و به هر لوکیشینی می‌رود می‌گوید شارژر سوزنی دارید؟

روایت بر مواجه پرویز با کاراکترهای مختلف بنا شده و این کاراکتر با هیچ پرسوناژی مجادله ندارد. شخصیت‌های مختلفی را ملاقات می‌کند، چند دیالوگ بی ربط رد و بدل می‌شود و دوباره مواجه بعدی . مسئله فیلمساز روایت نیست. پرویز در خانه خواهرش با ظفر مواجه می شود و معلوم نیست  چرا  با دیدن ظفر ناراحت میشود و خانه را ترک می‌کند. کارگردان دلبسته کات‌ها و موسیقی‌های نابجا و التهاب افزایی تکنیکال است، روایت از دستش در رفته و به دنبال شخصیت پردازی و لحظات دراماتیک از مواجه پرویز با کاراکترهای بی ربط به قصه اصلی است

سراغ عموی زهره می‌رود. گویی قرار است شواهد و قرائن تا ظن رابطه نامشروع زهره با عمویش پیش برود. حسن ظن و شک بی‌جهت پر رنگ می‌شود و در یک گفتگوی بی ثمر، پرویز عمو را ترک می‌کند. جالب اینجاست اگر بخش گفتگوی پرویز را با خواهرش را از ابتدای فیلم حذف کنیم اتفاقی نخواهد افتاد. اگر شخصیت عمو را از بخش دوم ملاقات‌ها حذف کنیم، بازهم تغییری در روند قصه ایجاد نخواهد شد. پس این پازل‌های گفتگو محور بی‌سرانجام و  بی‌فایده را چرا کارگردان در کنار هم چیده است؟

پازل سوم، گفتگو با گودرز و کاراکتر تیپیکال پری(شقایق فراهانی) است. در این بخش ، گفتگوی بچه‌ها درباره آینده شغلی، زیادی است، اصلا هیچ ربطی به حس صحنه ندارد و پری با یک تیپ باسمه‌ای همان حرف‌های زهره را تکرار می‌کند. در میان همهمه پری و حرف‌های بی ربط شوهرش، نشان دادن کتاب مجلس مهستان گودرز چه ضرورتی دارد.  سه فصل مواجه پرویز با سه تیپ که شخصیت نشده‌اند، سوپر مبتدی بودن کارگردان را ثابت می‌کند. این نما بیشتر هویت کارگردانی عباس میرزایی را برای مخاطب روشن می‌کند که ما با یک کلیپسازنما مواجهیم نه یک فیلمسازجدی. راجع به زهره همه چیز می‌شنویم اما در پازل پری و گودرز، ناگهان گودرز ه می‌خواهد کلام آخر را ادا کند. موسیقی به طرز وحشتناکی اوج می‌گیرد، تا صدای گودرز را نشنویم،پرویز عصبانی ‌شود و ستاره و محسن را با خودش می‌برد. انزوا می‌شود برایمان مجلسی از این دایره تسلسل ملاقات‌های تکراری؛ و این شیوه غیر روایی،  سبکسرانه ادامه پیدا می‌کند.

مردی مثل گودرز، رو به پرویز، گذشته پر از اتهام همسرش را افشا می‌کند. آیا چنین گفتگوهایی در فرهنگ ما باب است؟ آیا باب است مردی به مرد دیگر در زمانی کوتاه که از مرگ همسرش نگذشته، او را مستقیما به بی اخلاقی متهم کند؟!

کارگردان فقط جست و خیر کردن با دوربین بلد است و آرام قرار ندارد. کاملا مشخص است که با جست و خیزها و کات‌های بی‌موقع بازی امیر علی دانایی را کاملا ضایع کرده و فقط قصد کارگردان نمایی دارد.

میرزایی حتی بلد نیست رابطه پدر و پسری را درست نمایش دهد، صحنه شوخی کردن پرویز با محسن داخل ماشین، شبیه نوعی دستمالی کردن است یا شوخی پدر و پسری؟! کارگردان عمده‌ترین وظیفه‌اش طراحی روابط است نه کلیپ‌ساختن از روابط. طراحی روابط را خیلی فرز، سریع و سردستی اجرا می‌کند. پدر و پسر در دو پلان می‌خندند و در نمای بعدی فرزند از اسپره تنفسی خود استفاده می‌کند و خیلی سریع به پدرش می‌گوید گرسنه است و پدر همچنان مثل زامبی‌های که دنبال گوشت زنده می‌گردند، موبایل خاموش بدون شارژر را جستجو می‌کند.

کارگردان میزانسن نمی‌داند و کمی دانشی‌ میرزایی کلیپ‌ساز، جایی معلوم می‌شود که پرویز، محسن و ستاره وارد یک مسافرخانه زیر متوسط جنوب شهری شده‌اند و متصدی، با غرور و فخر می‌گوید که تمام اتاق‌های مسافرخانه پر هستند. هیچ مسافرخانه‌ای را در تهران پاییزی نمی‌توان پیدا کرد که متصدی‌اش مدعی شود، تمام اتاق‌هایش پر هستند. این ایده در صحنه مذکور استفاده شده که کارگردان نسبت به سه مسافر سرگردان فیلم حسی بیافریند، اما حسی برانگیخته نمی‌شود، چون  علت و معلول همچنان مخشوش است.

 

رابطه پدر و فرزندی، در مسافرخانه تبدیل می‌شود به یافتن حلقه ازدواج و  می‌بینیم که حلقه ازدواج مادر در گردن دختر است. دلیلش را قبل از اینکه پدر سئوال کند، دختر به زبان می‌آورد تا خاطره عشق یادش بماند و بعد صدای موسیقی حماسی را می‌شنویم که نوع و سبک موسیقی می‌دهد، شوالیه تاریکی وارد خواهد شد

پیشتر اشاره به این مسئله داشتیم که کارگردان میزانسن نمی‌داند، چون با این جمله کاملا مغشوش و با اتکا به موسیقی که در آن سازهای بادی طنین‌انداز است، فیلم باید لحن حماسی داشته باشد، حال که انزوا صرفا یک ملودرام ساده است نه فیلمی درباره بازگشت بتمن.

در نمای بعدی پرویز در حال خواندن نامه است، بیهوده دوربین روی صورت او با کات‌های نابجا متمرکز می‌شود و همچنان موسیقی شوالیه تاریکی بدون هیچ دلیلی نواخته می‌شود، سازهای بادی و کوبه‌ای؛ بی دلیل، و ناگهان با حالت مغرورانه و عصبی از مسافرخانه خارج می‌شود. با تلفن شهری چندین تماس می‌گیرد. سعی دارد با چه کسی ارتباط برقرار کند که اینقدر عصبانی ؟! او که هنوز از موبایل خاموش و دفترچه تلفن، چیزی نیافته است!

در غیبت پرویز، ستاره از خواب بیدار می‌شود و روی تخت می‌نشیند و و کیف پدر را جستجو می‌کند که در آن برگه دادخواستی وجود دارد. پرویز چند تلفن گنگ می‌زند و همچنان تدوین و فیلمبرداری کلیپ‌وار فیلم ادامه دارد و کل این میزانسن از ابتدا تا انتها با پاره کردن یک دفترچه تمام می‌شود. سی و شش دقیقه از فیلم می‌گذرد اما هیچ اطلاعات درستی از شخصیت‌ها بدست نمی‌آید و گذشته و آینده شخصیت‌ها دست نخورده باقی مانده است. چند دیالوگ بیهوده بین پدر و دختر در مسافرخانه جاری می‌شود که مثل اغلب صحنه‌های فیلم می‌توانست نباشد

پس از گفتگوی ملودراماتیک ستاره با پرویز در مورد فهم مرگ، شوالیه تاریکی چونان گاو در مقابل دوربین ظاهر می‌شود. صدای مارش بزرگی شنیده می‌شود. موسیقی در حد شوالیه تاریکی، اما شخصیت‌ها بدون افت و خیز. مفاهیم نمایشی عقیم و اخته، ضرباهنگ تصاویر بالا؛ اما مشکل آنجاست که از حماسه ساختار نمایانه کارگردان چیزی نمی‌فهمیم و مجبوریم به دیالوگ‌های عموما بی‌ربط گوش دهیم تا سرنخی از ماجرا بدست آوریم

صادق و همسرش نسیم (بهنوش بختیاری)، پس از موسیقی جانگذار شوالیه‌نما جلوی دوربین ظاهر می‌شوند و از برخی گفتگوها، بانی به زندان افتادن پرویز را کشف می‌کنیم. در خانه آنها اطلاعاتی نصفه و نیمه ارائه می شود و شارژر همسر درگذشته پرویز، در خانه صادق کشف می‌شود.    موسیقی کوبه‌ای نواخته می‌شود ،در صورتیکه چنین فضای ملودراماتیکی،   موسیقی زهی می‌طلبد. با کات های غیر ضروری، دیالوگ‌های غیرضروری ادامه پیدا می‌کند و در برخورد صادق و نسیم با موسیقی حماسی، موج دیالوگ‌ها با نمایش روابط غیر ضروری نسیم و صادق ادامه پیدا می‌کند

تصاویر به شکل غیرمتعقلانه‌ای سریع و پر ریتم است. در جهان فیلم انزوا تناسب میان اجزا وجود ندارد. مارش نظامی نواخته می شود و پرویز با علی مواجه می شود و با هم مثل دو دوست قدیمی خاطراتشان را مرور می‌کنند و رمانس‌واره‌ای را میان این دو مرد می‌بینیم. دلایل انتقام گرفتن علی از صادق نیز گنگ باقی می‌ماند، حتی بخشیدن نهایی نیز علت و معلول دراماتیکی ندارد. علی در صحنه مجبور است اتهامات گذشته پرویز را یادآوری کند با کمی شعر و شعار. وقتی علی می‌داند گذشته پرویز چیست، چرا باید آنرا در یک برخورد دیگر با دیالوگ های اضافی مرور کند؟ کارگردان شخصیت پردازی بلد نیست و تصاویرش گرفتار کلیپ شدن؛ و نمایش "من آنم که کارگردان بُود پهلوان". منولوگواری را در مواجه علی و پرویز به سیاق کیمیایی به نمایش گذاشته می‌شود. گوهری هم در نیمه پایانی فیلم ظاهر می‌شود در نقش منجی. کیستی و چیستی‌اش در روایت بنا به همان دلایل طرح شده در تعیین و تعین شخصیت‌پردازی گنگ است و قرار است فرشته مهربان و بی دلیل فیلم و پایان خوب پرویز باشد.

علی هم سر به راه می‌شود و جلال هم به گناهش اقرار می‌کند و تنها علامت سئوال فیلم این است همه این ادابازی‌های در تصاویر و این همه شخصیت بی‌ربط در فیلم انزوا چه دلایلی برای حضور دارند؟  فاجعه آنجاست که مهندس گمنام فیلم که مرد می‌خواست بداند با همسر مرده‌اش چه رابطه‌ای دارد، فرشته دیگریست  و حامی سابق زهره. زهره فوت کرده و بیمه عمری برای پرویز با یک حقوق ماهیانه باقی گذاشته است. مشخص است که مولف نه بیمه عمر را می‌داند و نه حقوق بازنشستگی زن را. راستی این حقوق و با کدام تبصره قانونی برای شوهر باقی مانده؟!. پرویز رها می شود و می‌افتد در کمپوت هلو؛ با حقوق ماهیانه همسرش؛ کهمعلوم نیست زهره در کدام شرکت حقوق بگیر رسمی بوده که از او حقوقی باقی می‌ماند و بیمه عمر که عدد چند صد میلیونی نیست. انزوا، فیلم بلند نیست. تعریف فیلم بلند را نمی شود بدان الصاق کرد، کارگردان می‌توانست کل داستان فیلم را در هفت دقیقه با موسیقی و تصاویر جمع و جور کند؛ انزوا نیز مثل اغلب آثار سینمای ایران در ژانر بیهودگی ساخته شده است

 

 

.

منابع

http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/19312-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A7

http://31nama.com/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A7-%D8%AA%D9%88%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%85%D8%AA

http://www.filmovies.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%88%D8%A7/http://www.islamicartz.com/story/PdGg0cLEe8_pPLSX5PhLcQ3Z1hSP9hRg-iPBRXHlOYw

https://www.mashreghnews.ir/news/808369/کارگردان-انزوا-چه-چیزی-را-از-امیر-علی-دانایی-دزدید

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>