کاربردهای واژهء « دل » در زبان فارسی
تحقیق ازگارگین فتائی
از لخاظ فیزیکی فلب یک اندام ماهیچه ه ای است که مسئول تلمبه زدن خون به شریانها بوسیله حرکت ضرباندار است .
قلب دارای چهار حفره است دو حفرهء بالایی که کوچک بوده و دهلیز نامیده می شوند مسئول جذب خون به قلب و دو حفرهء پائینی که بزرگ تر هستند بطن نامیده می شوند که مسئول دفع خون از قلب و رساندن آن به نقاط گوناگون بدن می باشند .
قلب ، اندامی در موجودات است که تا زمانی که آن موجود ، زنده است از حرکت و تپش یباز نتمی ایستد .
گفته می شود که قلب انسان روزانه صد هزار بار می تپد .
در زبان ارمنی به قلب « سیرد» به ارمنی սիրտ و به انگلیسی sirth گویند که با واژهء سیرِل սիրել به انگلیسی sirel به معنای دوست داشتن هم ریشه است .
در زبان عربی به قلب همان قلب و البته خاطر هم گویند .
دز زبان پارسی به دل و قلب درپارسی باستان ( البته در زبان پهلوی ) دیل dil می گفتند .
در زبان فارسی کنونی قلب و دل به یک معنا گرفته می شوند البته فلب بیشتر مفهوم مادی و دل بیشتر مفهوم معنوی دارد والبته در این زبان دل مفهوم و کاربردهای گوناگونی دارد .
کاربرد اول : عشق و شیفتگی
در این کاربرد، دل وقتی در کنار سایر کلمات قرار می گیرد مفهوم عشق و دوست داشتن و شیفتگی را می دهد که این کلمات عبارتند از
دلبر – دلربا – دل انگیز – دل آرا – دلگشته – دلشده – دلشیفته – دلبند و دلبستگی – دلدار – دلکش – دلباخته
کاربرد دوم : بیان بیمار ی
در این کاربرد ، دل در صدد بیان نوعی حالت غیر عادی و یا بیماری است که خود شامل دوگروه است
گروه اول بیماریهای مادی و بدنی
دل درد ( البته اگر جای این دو عوض شود این مفهوم مادی تبدیل به مفهوم معنوی دیگری می شود یعنی درد دل) - دل پیچه – دل ضعفه
گروه دوم : بیماریهای روحی
دلشوره – دلهره – دلوا÷سی
کاربرد سوم : بیان مهربانی
دلسوز – دل رحم
کاربرد چهارم : بیان حالات روحی مثبت و منفی
گروه اول : حالت روحی مثبت که در آن نوعی امید وشادی و خوش بینی و مثبت نگری دیده می شود
دلباز – دلخوش – دلشاد – دلخواه – دلگرم - دل زنده – دلپذیر - دلجویی
گروه دوم : حالت روحی منفی که در آن نگرانی ، ناراحتی و نامیدی و بدبینی و منفی نگری حس می شود
دلخسته – دلخور – دل آزرده – دل چرکین – دل شکسته – دل پر از کسی داشتن – دلمرده – دلزده – دلخراش – دلگیر – دلتنگ - دلریش
کاربرد پنجم : بیان اصطلاحات و کنایات
دل شخصی با کسی بودن
دل به چیزی رضا دادن یا ندادن
دل صاف داشتن
دل کسی از سنگ بودن
دل نرم داشتن
چشم و دل سیر بودن
کاربرد ششم : بیان شجاعت
دلیر و دلاور
کاربرد هفتم : بیان تردید
دودل و دودلی
کاربرد هشتم : نامگذاری
که معمولاً در این کاربرد ، نامگذاری دختران مد نظر بوده است
دل آرام – دل انگیز
منابع
1: ویکیپدیای فارسی در تعریف قلب
2: لغت نامه دهخدا
3: فرهنگ فارسی عمید
4: فرهنگ فاریسی به عربی
5: فرهنگ فارسی به پهلوی( بهر ام فرهوشی)