درد دل با اوستا کریم
خدایا کی از دست این بیماری راحت میشم
کمکم کن
بغضی وقتها زندگی چقدر سخت و طاقت فرساست
آدم آرزو می کنه که متوئلد نمیشد
نمی دونم این کلمات رو که می نویسم درسته یا نه ولی دیگه از تحمل درد و بیماری عاجزم
هر روز می گذره پیش دکتر اعصاب رفتم ، فیزیوتراپی گردن میرم قرصهای روباتسین و اعصاب می خورم ولی این درد گردن و پشت سر هنوز هست دیگه نمی دونم چکار کنم
گاهی حس می کنم آدمی بدبخت تر از من روی کره زمین وجود نداره
با بیماریهای گوناگون ، عرضهء آلبینیسم ، چشمهای خیلی ضعیف و هزار درد و مرض دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کارم به گریه رسیده
خدایا تو بگو من چکار کنم
آخرین پناه من توئی
چقدر از وبلاگ نویسی و کار با کامپیوتر لذت می بردم
دنیا چرا این جوریه !
همیشه مانع کاری میشه که به آن تمایل و علاقه داری
چرا باید زندگی طوری باشه که آدم آرزوی مرگ بکنه !؟
خدایا می ترسم
می ترسم از اینکه امروز هم درد از بین نره
می ترسم از اینکه وقتی می خوابم و بلند میشم درد بیشتر بشه
خانواده خوبی دارم وهر کاری که برای سلامتی من از دستشان بر بیاید انجام می دهند
اما آنها انسانند و خدا تویی
به عناون یک مسیحی از عیسی مسیحی و به عنوان یک خدا پرست از خدای قادر متعال می خوام که منو شفا بده
از خوانندگان محترم هم که وقتشون رو گرفتم معذرت می خواهم تنها خواستم درد دلی کرده باشم و فقط از خوانندگان عزیز می خواهم که برای بهبودی سلامتی من دعا کنند التماس دعا
هیچ چیز مهم تر از سلامتی آدم نیست وقتی به خطر می افته دیگه واویلاست زمین و زمون رو می دوزی تا شفا پیدا کنی
خدا توی شفا دهدنهء جسمها و دلها و آخرین پناه هر درد مدند و بیچاره