گزینهء دیگر
گارگین فتائی
ما در منطق ریاضی و ارسطویی و کلاً در فلسفهء زندگی همیشه می بینیم که هر شئی یا پدیدیه یا حادثه ای دو یا سه گزینه بیشتر ندارد .
عدد یا فرد است یا زوج و در نهایت یا خنثی
هر موجودی یا زنده است و نفس می کشد و یا مرده است .
هر شئی یا جزء است یا کل و یا محدود است یا نامحدود
و البته قاعده ای در منطق هست که می گوید اجتماع نقیضین محال است یعنی نمی شود یک چیزی ضد خودش هم در آن واحد باشد مثلاً عددی هم زوج باشد و هم فرد و یا موجودی در عین حال هم زنده باشد و هم مرده .
البته در مورد روابط انسانی نیز چنین است.
هر کاری یا خوب و مثبت و پسندیده است یا بد و ناپسند .
اگر مطلبی می نویسیم یا می گویئم یا نظر مخالف نسبت به آن ارائه می شود یا نظر موافق.
همین طور در مورد رای گیری که مخالف و موافق و ممتنع وجود دارد.
در روان شناسی و فلسفه دین ، مکاتبی را می بینیم که معتقدند یا انسان مختار است یا مجبور و یا ترکیبی از این دو.
اما یک سوال برای من پیش آمده که با مطرح کردنش نزد خودم این قاعده منطقی در من دچار تزلزل شد .
سوال این گونه است که از کجا معلوم که یک پدیده یا شئی تنها دو گزینه یا سه گزینه دارد !؟
شاید آن پدیده ، گزینه یا گزینه های دیگری هم دارد منتهی ذهن ما نمی تواند آنها را تصور کند .
ما می گویئم در برابر هستی نیستی وجود دارد و البته گفته می شود نیستی را ذهن را ما در برابر هستی ساخه تا هستی نیز مخالف و ضد خودش را داشته باشد زیرا ذهن ما همیشه هر پدیده ای را از طریق ضد خودش شناخته است تاریکی را از طریق روشنلیی و سرما را از طریق درک گرما و الی آخر.
اما از کجا معلوم که غیر از بودن و نبودن یا همان هستی و نیستی ، مورد یا گزینه دیگری هم باشد که ذهن ما از درک و تصور آن ناتوان است مثلاً حالتی که نه بودن است و نه نبودن !؟