آرامش در خانهء تو
ارگین فتائی
خداوندا
به خانه تو پناه آورده ام
در خانه تو ارامشی هست
که در ارام ترین نقاط ساخت دست بشر نیست
من شیفته سکوتخانهئتو هستم
بیروناز خانهء تو
هیچ چیز نیست
هر چه هست در خانهء توست
بیرون از خانه تو
رنج و عذاباست
بیرون از خانه تو
تلخی و زجر
عذاب و فشار روحی
و عصبانیت و تندخویی است
و بدخلقیها و ناپسندیها
بیرون از خاهء تو
چه سنگدلیهایی که نمیبینی
می خواهم همیشه در خانه تو باشم
عمری را در بیرون از خانه ات سپریکرده ام
ولی حتی یک لحظه
اشکهایم از گریستن بازنایستاد
می خواهم طعم شادمانی
طعم خنده
و لذت زندگانی را
در خانهء تو بچشم
در پناه معنویاتی شیرین
فارغ از پول دوستیها
خیانت ها و کنارزدنها
می خواهم از منجلاب نابودی نجات یابم
هر وقت از تو و خانه تو دور می گردم
ساعتها حیران و سردرگم
ذر مسیری پر پیچ و تاب به گمراهی می افتم
می خواهم تنها تو رابشنوم
چرا که حرفهایی تو بسیار شیرین است
از حرفهای دیگران بیزارم
که پر از دلشکستنهاست
اعتنایی بر من کن
من تنها و غمگین و دل شکسته ام
می خواهم همراه تو باشم
زیرا که انسانها زخم دیده ام
زخمی کای و اساسی
به راستی که ارامش تسکین دهنده ای در تو دیدم
می خواهم از چنگ دنیا و دغل بازیهایش
به دامان تو پناه آورم
می خواهم خیالی آسوده و چهره ای شادان داشته باشم
خداوندا
نگاه دل نشینت را از من دریغ نکن
می خواهم خود را وقف تو سازم
بسان ان پیرزنی که
هر چند مبلغی ناچیز به صندوق انداخت
اما هر چه بود تمام دارائیش بود