زندگی همچون یک سمفونی
گارگین فتائی
اگر به یک سمفونی دقت و توجه کرده باشید می توانید در آن تشابهاتی با زندگی انسان بیابید.
1: نت موسیقی
هر سموفنی با نت های موسیقی آغاز می شود و بدون این نت ها که پایه های سمونی با آن پی ریزی می شود آهنگی نخواهد بود.
زندگی نیز بسان آهنگی نت دار است و نت های زندگی همان قاعده زندگی است که اگر نباشد زندگانی چارچوبی نداشته و تبدیل به هرج و مرج می شود اصلا شاید دیگر نتوان معنای آن را زندگی دانست.
2: آهنگساز
هر سمفونی دارای سازنده ای است و سمفونی بدون سازنده وجود ندارد .
زندگی نیز سازنده ای دارد ، یک آفریننده که اگر نبود چیزی به نام زندگی وجود نداشت .
اگر بگوئیم زندگی را خود انسان می سازد باز هم به هر حال زندگی دارای سازنده ای است که نامش انسان است .
3: رهبر ارکستر
هر سمفونی دارای رهبری است که با رهبری خود سازهای موجود در ارکستر را با نت های موسیقی منطبق ساخته و با هماهنگی لازم موسیقی را به سمت جلو هدایت می کند.
اگر یک ارکستر سمفونیک رهبر نداشته باشد تبعاً کسی نخواهد بود تا بین سازها هماهنگی ایجاد کند و هیچ کدام از اعضاء ارکستر هم نمی توانند نقش رهبر را بازی کنند زیرا خود از نوازندگان ارکسترند و خود و سازش باید با سازهای دیگر هماهنگ شود.
در زندگی نیز همیشه انسان نیازمند یک هادی بوده است .
در زمان کودکی به پدر و مادر و معلم و در جوانی به استاد و در بزرگسالی به رئیس و مدیر و در بسیاری از مواردی که خود قادر به اداره و ایجاد هماهنگی در زندگی خود نیست به یک قادرمطلق
4: گروه ارکستر
هر ارکستر سمفونیکی متشکل از گروهی از نوازندگان است و هر کسی در عین اینکه ساز خودش را می زند از طریق رهبر ارکستر با سازهای دیگران هماهنگ می شود
در زندگی انسان نیز هر کسی ساز خودش را می زند اما به هر حال به نحوی با دیگری ارتباط دارد.
5: طنین موسیقی
طنین موسیقی در یک سطح نیست گاهی این طنین کم می شود و حتی مدتی موسیقی قطع می گردد و گاه چنان بلند می شود که تمام سالن ارکستر به لرزه در می آید.
این فراز و نشیب ها در اصل باعث از بین رفتن یک نواختی و ایجاد تنوع در ریتم می شود .
در زندگی انسان هم فراز و نشیبهای زیادی وجود دارد گاهی ملایم و آرام و گاهی کند می گذرد ولی گاه امواج متلاطم ، این خواب راحت را از انسان می گیرد تو گویی انسان در خواب نازی بود که با یک صدای مهیب به ناگاه از خواب غفلت می پرد و البته این فراز و نشیبها در عین حال هیجان و تنوع در زندگی را ایجاد می کند.
6: سالن ارکستر
هر سمفونی باید در یک سالن اجرا شود و برای اجرای یک ارکستر سمفونی یک سالن بزرگ لازم است که همه اعضا در آن بتوانند به راحتی بتوانند به ایفای نقش خود پرداخته و جایگاه تماشاچیان و رهبر ارکستر هم معلوم باشد.
زندگی نیز دارای سالن و محیطی است .محیط زندگی در واقع این دنیاست و هر کس برای ایفای نقش خود جایگاهی دارد .
7: نظم و هماهنگی و پیچیدگی
هر ارکستر سمفونی دارای سه دسته از سازهاست
سازهای زهی ، سازهای بادی و سازهای ضربی
این سازها باید به طور دقیق با هم هماهنگ شود.
ساخت یک سمفونی چندین سال به طول می انجامد در واقع تا یک سمفونی واقعا به شکل سمفونی در بیاید مدت طولانی و کار زیادی لازم دارد برای همین موسیقی هنری با موسیقی تجاری فرق داشته و محتوایی ماندگار دارد اگر این هماهنگی نباشد سمفونی چیزی جز صداهای ناهنجار نخواهد بود .
زندگی هر انسانی نیز پیجچیده است و باید هر بخش آن به طور مناسب و شایسته به بخش دیگر مربتط و هماهنگ شود در غیر این صورت زندگی انسان فاقد هنجارهای لازم خواهد بود .
8: نظم
این سه دسته از سازها باید با هم هماهنگ شوند و در هر سمفونی میزان و تعداد به کار گیری این سازها با سمفونی دیگر متفاوت است و اگر سازی غیر از آنچه که مد نظر آهنگساز است اضافه بر سازمان وارد ارکستر شود و شروع به نواختن کند آن سمفونی به هم می ریزد در واقع سازی می شود معادل خروس بی محل و یا خرمگس معرکه.
در زندگی انسان هم باید آن چیزهایی که باعث اخلال در نظم می شوند از بین بروند تا هر بخشی از جامعه و زندگی انسان بتواند درست کار کرده و عنصر اضافی یا نامربوط به ان خللی وارد نسازد .
9: تماشاچیان
یک سمفونی با کف زدن یا نزدن و با تماشا و نظردهی تماشاچیان مورد قضاوت قرار می گیرد.
اگر آن سمفونی را پسندیدند مورد تمجید قرار می دهند و اگر نپسندیدند از الفاظ ناخوشایند در مورد آن استفاده می کنند
این نظر دهی بستگی به سطح مهارت و تخصص تماشاچیان تا حدی درست و البته تا حدی هم حالت شخصی داشته و بستگی به برداشت شخصی تماشاچی از آن موسیقی دارد .
زندگی هر انسانی از سوی انسانهای دیگر مورد نظارت و قضاوت قرار می گیرد.
برخی از این نظارت ها یک نظارت لازم و ضروری و برای حفظ نظم و انضباط در سطوح مختلف جامعه است و برخی از این قضاوت ها دارای جنبه شخصی و برداشتهای درونی ازطرز فکر و یا رفتار یک فرد یا اجتماعی است .
ولی هم خود انسانی که از سوی انسانهای دیگر مورد قضاوت قرار می کیرد و هم انسانهای دیگری که در مورد وی قضاوت می کنند در نهایت همگی مورد قضاوت یک مبدا کل قرار خواهند گرفت.