دلیل زدگی
گارگین فتائی
در سالهای اولیه دانشگاه یک استاد حقوق مدنی به نام اسماعیل زداه داشتیم که مدتهاست فوت کرده ، ایشون آدم خیلی سخت گیری بود و مدام از دانشجوها درس رو مطالبه می کرد برای همین خیلی از دانشجوها می گفتند که آدم گیریه و به همین دلیل ازش خوششون نمی اومد.
وقتی دوران دانشگا تموم شد و وارد بازار کار شدم تازه فهمیدم که اون همه سخت گیری به چه خاطر بوده و تا چه حد می تونست در موفقیت کاری اثر بزاره.
ایشون تحصیل کرده دانشگاه سوربن فرانسه بود و روش خاصی در تعلیم داشت به این معنی که همواره بعد از اتمام درس از کسانی که مایل بودند می خواست که برای جلسه بعد داوطلبانه کنفرانس داده و خود در امر تدریس و تحقیق فعالانه شرکت کنند. البته روال کار همیشه این طوری نبود بلکه ناگهان از کسی که جلسه قبل اسمشو نبرده بود می خواست که درس رو جواب بده و همین رفتارش بود که برق از سر بچه ها می پروند.
برای پایان ترم اقای اسماعیل زاده تصمیم گرفت که از بچه ها بخواهد در مورد مسائل مختلفی که درس داده مقاله و تحقیقی آماده کنند ، تبعاً دانشجوها که تازه وارد محسوب می شدند این امر براشون سخت به نظر می اومد اما قطعا در امر کار تحقیق و نگارش پایان نامه فارغ التحصیلی موثر بود.
یادمه یکی از زرنگ ترین بچه ها که همیشه نمرات بالایی در کلاس می گرفت برای کنفرانس و توضیح در باره مقاله و تحقیق خود آماده شد.
این دانشجو شروع به توضیح مقاله خود کرد و البته مدام در بین حرفهاش می گفت
به گفته فلان حقوق دادن این طوریه
به گفته فلان کتاب در صفحه فللان اون طوریه
اون دانشجوهه گمان می کرد الان استاد اونو تشویق می کنه چون رفته از منایع مختلف مطلب درآورده و کلی وقت صرف کرده و مطالعه کرده و شایسته تقدیره.
اما آخر سر استاد اسماعیل زاده رو به اون کرد و گفت:
خوب تا اینجا همش مونتاژ بود
خودت چی تو چنته داری؟
این دانشجو که اصلا فکر نمی کرد با همچین حرفی مواجه بشه مات و مبهوت سر جای خودش میخ کوب شد.
این دردیه که کل نظام آموزش عالی ما به اون مبتلاست یعنی وقتی حرفی می زنی یا چیزی می نویسی تا زمانی که نگی از اونو فلان کتاب گرفتم و یا فلان شخص سرشناس اونو گفته حرفت بی اعتبار محسوب میشه.
البته این مشکل تنها گریبانگیر نظام آموزش عالی نیست بلکه به شدت بر نهادها و مجلات تحقیقاتی و حتی وبسایتها و وبلاگهای تحقیقاتی هم حاکمه.
استفاده از منابع و مستندات و اصطلاحاٌ رفرنس امر مثبیته اما این استناد به منایع هم مانند هر چیز دیگری باید در حد اعتدال خودش باشه نه اینکه برای خط به خط نوشته ها دنیال منبع و مرجع بگردیم.
مگه مراجع دسته اول ما نوشته چه کسانی هستند ؟ مگه غیر از اینه که علما و دانشمندان طراز اول جهان و ایران بودند؟ آیا ابن سینا و فارابی و یا خود ارسطو و افلاطون و سقراط و حتی نیوتن و فرانسیس بیکن تا این حدی که ما دچار « دلیل زدگی » شده ایم اونها هم برای اثبات حرفها و ادعاهاشون دنیال دلیل می گشتند؟
قطعا این طوری نیست . اونها همواره آزمایشات و تجربه ها و مشاهدات خودشون رو به نگارش در می آوردند و کسانی که با علوم تجربی آشنایی دارند خوب می دونند که دلیلی بالاتر از مشاهده مستقیم و آزمایش و تجربه نیست.
افراط در دلیل گرایی که در واقع همان دلیل زدگی می شود باعث می شود که ما تنها مونتاژ کننده و جمع آوری کننده حاصل تحقیقات دیگران شویم و خودمان از خودمان هیچ نداشته باشیم .
مطالعه زندگی افراد مشهورو فعالی چون ادیسون و پاستور و غیره نشان میده که اونها سعی کردند خودشون باشند و از خودشون مایه بزارند نه اینکه برن ببینند فلانی چی گفته و طوطی وار اونو توی تحقیقات و نوشته هاشون منعکس کنند.
کما اینکه ممکنه اون نوشته هایی رو هم که ما به عنوان منبع ازشون استفاده کنیم چندان هم منبع معتبر و درجه اولی نباشند و یا اینکه مطلبی علاوه بر مطلب موید موضوع ما در آنها باشد که درست ضد اون چیزی باشد که بهش استناد کرده ایم .
بنابراین بهتره در عین استفاده متعادل و به جا از منابع و مراجع معتبر، در یک نوشته از این قاعده به حد افراط استفاده نکنیم به حدی که دچار دلیل زدگی بشیم و در واقع خودمان هم بتونیم خودی از خودمون ارائه بدیم.