تاریخ ارمنیان، اثر غازار پاربتسی
دوهفته نامه "هویس"شماره۱۶۶
http://farsi.hooys.com/?p=1853
گارون سرکیسیان
غازار پاربتسی (Ghazar Parbetsi) یا لازار پاربی مورخ ارمنی سده پنجم میلادی است. در حدود سال ۴۴۰م. در روستای پاربی ارمنستان زاده شد و از این رو به پاربتسی (اهل پاربی) مشهور شد. او از میان مردم عادی برخاسته بود زیرا نامی ساده و بدون تعلق به دودمانی اشرافی داشته است، با این حال، بنا به عللی که بر ما معلوم نیست با دودمان مامیگونیان، که سپهسالاران ارمنستان بودند، پیوند نزدیکی داشته و دوران کودکی اش را در میان آنان سپری کرده و نزد آنان تعلیم یافته است.
در حدود سالهای ۴۶۵ـ۴۶۶م. به کسوت روحانیت درآمد و برای تحصیل به روم شرقی رفت. در آن جا زبان یونانی و زبانهای دیگر آموخت و با آثار برجسته اندیشوران باستان آشنا شد، سپس به میهن بازگشت و در ناحیه شیراک در میان اعضای دودمان کامساراکان زندگی کرد. سالها به تعلیم و تربیت پرداخت و پس از آن که واهان مامیگونیان دوست دوران کودکیاش به فرمان بلاش ساسانی به مرزبانی ارمنستان گماشته شد (سال ۴۸۵م.) از سوی واهان به متولی صومعه واغارشاباد شد. غازار چندی بعد به سبب رفتار خصمانه برخی از قشریون، میهن را ترک کرد و به شهر آمید (دیاربکر کنونی) رفت. از آن جا نامهای به واهان مامیگونیان نوشت و از رنجی که برده بود به تفصیل سخن گفت. این نامه که به «نامه به واهان مامیگونیان» معروف است سند ارزشمندی است، و برای آگاهی از زندگی نامه غازار و شناخت اوضاع و احوال اجتماعی آن زمان اهمیت به سزا دارد. واهان با خواندن این نامه غازار را به ارمنستان فراخواند و از وی خواست تاریخ ارمنستان آن دوره را بنگارد. غازار نیز با شور و شوق تمام دست به کار شد و تاریخ ارمنستان را از زمان تقسیم آن به دو بخش ایرانی و رومی (سال ۳۸۷م.) آغاز کرد. کتاب تاریخ ارمنیان اثر غازار پاربتسی از جایی آغاز میشود که پاوستوس بوزند، دیگر مورخ ارمنی آن سده، کتابش را پایان داده بود. نگارش این کتاب چند سال طول کشید و در اواخر سده پنجم یا اوایل سده ششم میلادی به پایان رسید. خود غازار اندکی بعد درگذشت.
کتاب تاریخ ارمنیانیک پیشگفتار و سه بخش دارد و به صد باب یا فصل تقسیم میشود. کتاب، شرح رویدادهای سالهای ۳۸۷ـ۴۸۵م. ارمنستان است که ارتباط نزدیکی با تاریخ ایران دارد و مطالب فراوانی از ایران در زمان شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد یکم، بهرام پنجم (بهرام گور)، و بهخصوص یزدگرد دوم و پیروز (فیروز) ساسانی ارائه میدهد. از این نظر، اثر غازار پاربتسی منبع مهمی برای شناخت بیشتر تاریخ ایران است.
غازار پاربتسی در پیشگفتار کتاب از منابعی که سود جسته مانند تاریخ ارمنیان نوشته آگاتانگغوس، زندگی ماشتوس نوشته کوریون و تاریخ ارمنیان نوشته پاوستوس بوزند، نام برده است. منابع دیگری نیز هست که نامی از آنها نرفته است، مانند تاریخ کلیسایی نوشته ی اوسبیوس سزاریایی. منبع مهم دیگر او شاهدان عینی رویدادها بودهاند. میدانیم که او دوران کودکیاش را در میان اعضای دودمان مامیگونیان سپری کرده بود، از این رو با چهرههای اصلی رویدادها و یا بازماندگان آنان در ارتباط بوده و اخبار دست اول را از آنها نقل کرده است.
چنان که گفته شد، بخش نخست کتاب از تقسیم ارمنستان به دو بخش ایرانی و رومی (۳۸۷م.) آغاز میشود. غازار مینویسد بخش خاوری ارمنستان که «بزرگتر، بهتر، سودمندتر و بارورتر» از بخش دیگر بود بهره پادشاه ایران شد و بخش باختری، بهره ی پادشاه روم. سپس در هر بخش، دولتی وابسته تشکیل شد. آرشاک سوم، پادشاه پیشین سراسر ارمنستان، پادشاه بخش رومی شد و پس از سه سال پادشاهی درگذشت. مرگ وی فرصت مناسبی برای دولت روم فراهم آورد تا حکومت ارمنی آن منطقه را برچیند و آن جا را به خاک روم ضمیمه کند (باب۶). اما سرنوشت بخش ایرانی ارمنستان متفاوت بود، زیرا هم شاهان ساسانی نیازی به برانداختن حکومت ارمنستان نداشتند و هم این که ارمنیان برای دفاع از ارمنستان هنوز نیروی کافی داشتند.
پس از آن که آرشاک سوم، آخرین پادشاه ارمنستان متحد، ترجیح داد که به بخش رومی ارمنستان برود و بر آن دیار پادشاهی کند، بزرگان بخش ایرانی ارمنستان مطابق رسم نیاکان شان از دربار ایران خواستند پادشاهی از دودمان اشکانیان ارمنی (آرشاکونیان) بر آن ها بگمارد. شاپور نیز پذیرفت و کسی به نام خسرو از دودمان آرشاکونی را به پادشاهی بخش ایرانی ارمنستان گمارد (باب ۶). چندی بعد بزرگان ارمنستان از این خسرو ناخشنود شدند و بر آن شدند تا این پادشاه را براندازند، پس، به دربار ایران رفتند و از پادشاه پارسی درخواستند خسرو را از پادشاهی بردارد. دانسته نیست که علت ناخشنودی و شکایت بزرگان و نجبای ارمنستان از خسرو چه بوده است، اما از اتهامی که آنان بر خسرو بستند گمان میرود که او میخواسته با کمک رومیان، دولت متحد ارمنستان را برقرار کند. پاربتسی مینویسد بزرگان ارمنستان خسرو را متهم به نافرمانی کردند و گفتند: «خسرو در نهان با پادشاه روم هم پیمان و هم داستان شده و همواره با گسیل پیام و نماینده برای بستن پیمان صلح با او در مذاکره است». شاپور با شنیدن این اتهامات خسرو را بیدرنگ به دربار ایران فراخواند، از مقام پادشاهی برانداخت و در ایران زندانی کرد (باب۹). باید گفت اتهام رابطه داشتن با رومیان اتهام بسیار سنگینی بود و شاهان ساسانی نسبت به وجود چنین رابطهای بسیار حساس بودند و اینگونه متهمان را سخت کیفر میدادند.
از گزارش غازار آشکارا میتوان دریافت که علت برافتادن خسرو از تخت پادشاهی ارمنستان نه دشمنی دربار ساسانی با مردم ارمنستان و نه دشمنی با موجودیت دولت ارمنستان بود. چیزی که ساسانیان به آن بسیار حساس بودند، چنان که گفته شد، وجود هر نوع رابطه و پیوند نهانی ارمنیان با دولت روم بود. بنابراین برافتادن خسرو از تخت پادشاهی به سبب اتهامی بود (چه درست، چه مغرضانه) که «دسیسه گران» به پادشاه ارمنستان زده بودند، اگرچه نیت آنان نیز خیرخواهانه بود و به گفته غازار میپنداشتند «سبب بهبودی وضع خود و خاک ارمن خواهد شد» (باب۱۰).
پس از زندانی شدن خسرو، ارمنیان باز هم نزد شاپور رفتند و پادشاهی دیگر درخواستند. او نیز پذیرفت و ورامشاپوه، برادر خسرو، را بر ایشان پادشاه گماشت. در روزگار این پادشاه بود که با تلاش فرزانهای به نام مسروب ماشتوس و پشتیبانی ساهاک کاتولیکوس و دربار ارمنستان الفبای ارمنی ابداع شد و گام بلندی به سوی کتابت ارمنی و تحکیم هویت آنان برداشته شد. غازار چگونگی ابداع الفبای ارمنی را به تفصیل شرح میدهد و میگوید که در نوشتن این داستان از کتاب «زندگی مسروپ ماشتوس» نوشته کوریون بسیار استفاده کرده است (باب۱۰-۱۱).
پس از درگذشت شاپور [سوم] پسرش ورام که عنوان «کرمانشاه» داشت پادشاه شد. ورام همان بهرام چهارم است که پیشتر حاکم کرمان بود و کرمانشاه خوانده میشد. در دوران بهرام چهارم و یزدگرد یکم (جز سالهای پایانی وی) نیز سیاست ایران ساسانی نسبت به ارمنستان بدون تغییر ماند و ارمنستان پیشرفت فرهنگی خود را ادامه داد.
ورام شاپوه در سال ۵ـ۴۱۴م. درگذشت و بزرگان ارمنستان باز بنا به رسم پیشین از شاهنشاه ایران خواستار یک پادشاه ارمنی شدند. غازار به اشتباه نام پادشاه ایران را بهرام میآورَد در حالی که باید جانشین وی، یزدگرد اول باشد. ارمنیان از پادشاه ایران درخواستند که همان خسرو، برادر ورامشاپوه را که ارمنیان پیش از آن از وی بد گفته و از تخت پادشاهی برکنار کرده بودند به پادشاهی ایشان بگمارد. ورام [در واقع: یزدگرد اول] درخواست ایشان را برآورد. باری دیگر خسرو را، که مردی بس سالخورده بود، به پادشاهی نشاند (باب۱۲). خسرو که با تحمل حدود ۲۵سال زندان در ایران سخت ناتوان و فرسوده شده بود به ارمنستان رفت و بر تخت پادشاهی نشست، اما پس از هشت ماه پادشاهی درگذشت.
یزدگرد اول در سالهای پایانی پادشاهیاش نسبت به مسیحیان و ارمنستان تغییر سیاست داد. یزدگرد میدید که ارمنستان که نخست مسیحیت را به عنوان دین رسمی پذیرفت، حالا الفبای ملی خود را ابداع کرده و به تدریج از حوزه نفوذ ایران خارج شده و راه مستقلی در پیش گرفته است، و این راه شاید به دوستی و نزدیکی با روم انجامد. پس بر آن شد تا با چرخشی قاطع در سیاست خود ارمنستان را از این راه بازدارد. به نوشته غازار، یزدگرد بر این باور بود که ارمنستان چون کشوری بزرگ و مهم است و در همسایگی روم جای دارد و بخشی از دودمان اشکانیان ارمنی در تابعیت رومیان و بخشی دیگر تابع ایران است، شاید آن دو با هم متحد شده به اطاعت رومیان درآیند و بر ایران بشورند. و این بدان سبب است که ارمنیان (چه تابع ایران، چه روم) مسیحی و با دین ایرانیان بیگانه هستند. یزدگرد راه پیشگیری این خطر را در آن میدید که پادشاهی ایرانی بر ارمنیان بگمارد تا ایشان را زیر نظر داشته باشد و آنان با ترس و لرز به ایران خدمت کنند. همچنین بر این نظر بود که ارمنیان با برقراری روابط نزدیک با ایرانیان به مرور زمان به گفت وگو و همنشینی و شکار و خوشگذرانی و بازی روی میآورند و به ایرانیان خو گرفته به دین آنان میگروند. همچنین با ازدواجهای میان خود، با یکدیگر در پیوند قرار خواهند گرفت و بدین سان ارمنیان از دین خود برخواهند گشت (باب۱۲). این اندیشه در سالهای پایانی پادشاهی یزدگرد اول به خط مشی ایران در قبال مسیحیان قفقاز تبدیل شده بود. بر این اساس بود که یزدگرد پس از درگذشت خسرو، پادشاه ارمنستان، (حدود سال ۴۱۶م.) از گماردن پادشاهی ارمنی بر آن کشور خودداری کرد و پسرش شاپور را به حکومت ارمنستان گماشت.
اما خود یزدگرد در سال ۴۲۰م. درگذشت. غازار بر خلاف منابع اسلامی که مینویسند یزدگرد کشته شد، میگوید او به مرگ طبیعی درگذشت. این سخن بدان سبب که غازار بسیار نزدیک به زمان این رویداد بوده ارزشمند است و جای تأمل دارد. پس از مرگ یزدگرد پسرش شاپور که در ارمنستان بود خود را شتابان به دربار ایران رساند تا تاج و تخت را به دست گیرد. اما در همان روز به دست درباریان کشته شد (باب۱۲). سپس پسر دیگر یزدگرد به نام ورام [بهرام پنجم] بر سرزمین ایران پادشاه شد.
در آغاز پادشاهی بهرام پنجم، بزرگان ارمنستان به دربار ایران رفتند و از شاهنشاه برای خود پادشاهی از دودمان اشکانی درخواستند. بهرام نیز آرتاشس، پسر ورامشاپوه از دودمان پادشاهان ارمنی را به پادشاهی گماشت (باب۱۲). این که بهرام گور بر خلاف پدرش اجازه داد ارمنیان پادشاه اشکانی خود را داشته باشند نشان میدهد که بهرام پنجم در سالهای آغاز پادشاهیاش با ارمنیان سیاستی ملایم و مهرآمیز در پیش گرفته بود. به نوشته غازار پاربتسی، آرتاشس جوانی بیلیاقت و هرزه بود و از این رو پس از چندی بزرگان ارمنستان از رفتار ناپسند او به ستوه آمدند و بر آن شدند تا او را از تخت براندازند. پس به دربار ایران رفتند و نزد بهرام پنجم شکایت بردند. بهرام برای روشن شدن موضوع فرمود آرتاشس و ساهاک کاتولیکوس، رهبر دینی ارمنستان، به دربار ایران آیند. سپس به دقت از آرتاشس بازجویی کرد و پس از آن از ساهاک کاتولیکوس علت دشمنی بزرگان ارمنستان با پادشاه را جویا شد (باب۱۴). و چون دید که تضاد بزرگان ارمنستان با پادشاه آشتی ناپذیر است و باید یکی از آن دو را انتخاب کند، حق را به بزرگان داد و پادشاه را برکنار کرد. آنگاه بزرگان ارمنی به وی گفتند که «ما را نیازی به پادشاه نیست، بگذار شاهنشاه یک حکمران پارسی بر ما بگمارد تا از کارهای نیک و بد ما آگاه باشد» (باب۱۴). بهرام خواست ارمنیان را برآورد و یکی از بزرگان ایرانی به نام «وه مهرشاپور» را به مرزبانی ارمنستان گماشت. بدین سان سلسله اشکانیان ارمنستان پس از چند سده حکومت در سال ۴۲۸م. برافتاد و ارمنستان با حفظ ساختار اجتماعی و تشکیلات اداری خاص خود تبدیل به استانی مرزباننشین شد.
بهرام پنجم در سال ۴۳۹م. درگذشت و پسرش یزدگرد دوم بر تخت پادشاهی نشست. بخش دوم کتاب تاریخ ارمنیان در شرح رویدادهای دوران پادشاهی یزدگرد دوم و جنگ سپاه ساسانی با نیروهای ارمنستان در دشت آوارایر است. به گواهی غازار، وضع دینی ارمنستان تا دوازدهمین سال پادشاهی یزدگرد پسر ورام (بهرام)، یعنی سال ۴۵۰م.، خوب بود و این را به یمن شفاعت دو قدیس ارمنی (ساهاک کاتولیکوس و مسروب ماشتوس) میداند (باب۱۹). در واقع، بهترین گواه حسن نیت یزدگرد دوم نسبت به ارمنستان این است که او در سال ۴۴۲م. وه مهرشاپور، مرزبان ارمنستان، را به تیسفون خواند و به جای او یکی از سالاران بلندپایه ارمنی به نام واساک سیونیکی را به مرزبانی ارمنستان گمارد.
اما این وضع چندان دوام نیاورد و چند سال پس از آن دیدگاه دربار ساسانی نسبت به ارمنستان از بنیان دگرگون شد. غازار آگاهیهای ارزشمندی از علت چرخش سیاست ایران نسبت به ارمنستان میدهد و در بخشی از کتاب با عنوان «اندرز مهرنرسی به یزدگرد» مینویسد که یزدگرد هزاراپت یا وزیر اعظمی به نام مهرنرسی داشت، که در واقع طراح و پیش برنده اصلی این سیاست بود. او مینویسد که مهرنرسی به یزدگرد اندرز میداد که چون ارمنستان همسایه روم است و ارمنیان با قیصر هم کیش هستند برای نگاه داشتن ارمنستان در کنار ایران باید دین ایرانیان را در میان بزرگان ارمنی رواج داد تا آنها با پذیرش این دین، هم از رومیان دوری جویند و هم متحد ایرانیان باشند. مهرنرسی معتقد بود که اگر ارمنستان متحد ایران باشد، ایبری (گرجستان) و آلبانیا (اران) نیز بیگمان در کنار ایران خواهند بود. او روش کار را نیز نشان میدهد و میگوید برای این کار باید آن دسته از بزرگان ارمنی را که به دین مغان میگروند چنان امتیاز و شوکتی داد که همگان حسد برند و خود برای دریافت چنین مقامی از یکدیگر پیشی گیرند. اگر چنین شود ایران همیشه در صلح و آرامش خواهد زیست (باب۲۰). گزارش غازار نشان میدهد که «اندرز مهرنرسی» اساس سیاست ایران نسبت به ارمنستان شده بود که در زمان یزدگرد اول نشانههایی از آن دیده شد، سپس در روزگار یزدگرد دوم و پیروز ادامه یافت. در واقع، ایران ساسانی بر آن بود که سازمان حکومتی خود را در ارمنستان نیز برقرار کند و شیوه حکومتی آن جا را با دیگر مناطق ایران یکسان سازد.
یزدگرد برای پیشبرد سیاست خود نخست راه مسالمت آمیز را برگزید و در دوازدهمین سال پادشاهیاش نامهای به بزرگان ارمنستان نوشت و آنان را به پذیرش دین زردشتی دعوت کرد.
ادامه این نوشته را که شرح جنگ میان ارمنیان و ساسانیان است در شماره آینده بخوانید
کتاب تاریخ ارمنیان نخستین بار در سال ۱۷۹۳م. در ونیز به چاپ رسید. نامه به واهان مامیگونیان نیز نخستین بار در ۱۸۵۳م. چاپ شد. متن ارمنی نوین این دو اثر با ترجمه باگرات اولوبابیان در سال ۱۹۸۲م. منتشر شد. ترجمه فرانسوی بخشهایی از تاریخ ارمنیان در سال ۱۸۴۳م. و ترجمه کامل آن در ۱۸۶۹م. منتشر شد. ترجمه انگلیسی این اثر توسط دکتر روبرت بدروسیان انجام شده و نسخه الکترونیکی آن در سایت www.rbedrosian.comموجود است.
منابع:
۱- غازار پاربتسی، تاریخ ارمنستان و نامه به واهان مامیگونیان(به زبان ارمنی)، ترجمه باگرات اولوبابیان، دانشگاه دولتی ایروان ـ۱۹۸۲
۲- مدخل غازار پاربتسی در دایرهالمعارف ارمنستان شوروی، جلد۷، ایروان ـ ۱۹۸۱