شبوع روزافزون دو نوع افراط گرایی
گارگین فتائی
همواره در مکاتب فلسفی و ادیان و آئین های مختلف و کلاً در بسیاری از امور، رعایت اعتدال سفارش و توصیه شده است اما آنچه که ما در جهان شاهد آنیم رشد روز افزون افراط گرایی به جای اعتدال و میانه روی است.
یکی از حیطه هایی که ما شاهد رشد فزاینده افراط گرایی در آن هستیم حیطه متافیزیک است که به دو برخورد افراطی متضاد منجر شده است.
یکی افراطی گری مذهبی و دیگری افراطی گری ضد مذهبی
افراط گرایی مذهبی
در ااین نوع فراطی گرایی در اصل از اصول و قواعد یک مذهب به نفع گروه خاص تفسیر ایدئولوژیک می شود و همان تفسیر رسما بر سایر افرادی که در آن جامعه زندگی می کنند بالاجبار دیکته می گردد به نحوی که هر کسی مرام و عقیده مخالف آن معیارها داشت به عنوان متمرد و دشمن معرفی می شود و برای اینگونه افراد مجازاتهای سنگین از حبسهای طولانی مدت تا شکنجه و اعدام به طرق گوناگون را در نظر می گیرند.
این برداشت ، یک برداشت خشک از مذهب بوده و باعث روی گردانی بسیاری از افراد از مذهب می گردد زیرا با معرفی آن تفسیر و چهره خشک از آن مذهب، آنها هیچ گاه در آن مذهب یا دین ، برخورد توام با عطوفت و ملاطفت و صمیمیت را مشاهده نکرده اند.
افراط گریی ضد مذهبی
این نوع افراط گرایی می تواند واکنشی به افراط گرایی مذهبی باشد به این معنی که عده ای به عنوان مخالفت و حتی مبارزه با روش و تفسیر خاص و افراطی گروه حاکم از مذهبی خاص بنا را بر مخالفت با آن تفسیر می گذازند اما اینها هم از حد متعارف خارج شده و این مخالفت آنها ابتدا شامل کل مبانی و پایه های آن مذ هب و سپس اساس و مبانی مشترک کلیه مذاهب مثل ایمان و وجود خداوند می شود.
کار به جایی می رسد که حتی داشتن عقائد مذهبی و اعتقاد به خدا و دین را خرافات و نادرست و کتب مقدسه را افسانه و ساختگی و کلا دین را مغایر علم و یک امر غیرمنطقی می دانند که باید از آن اجتناب نمود.
چنانکه مشاهده می کنید در هر دوی این روشها افراط گرایی به حد اعلای خود رسیده است.
در افراط گرایی نوعی اول ، چارچوب های خاص معین شده که هر کس باید در داخل تفسیری که در آن چارچوب ارائه شده عمل کند در غیر این صور تخطی از آن موجب معرفی شخص خاطی به عنوان معاند یا دشمن تلقی شده که از خط قرمزها عور کرده است.
از سوی دیگر در برخی موارد تفاسیر افراطی از مذهب باعث شیوع برخی از عقائد خرافی و همچنین نوعی تبعیض مذهبی در برابر پیروان سایر عقائد می گردد.
در افزاط گرایی نوع دوم هم حتی صحبت از مذهب و خداوند به شدت با مخالفت و ضدیت مواجه شده و چنبن فردی یک فرد احمق و غیرعلمی و بی سواد و حتی عقب مانده تلقی می شود که باعث به عقب رفتن جامعه شده است .
ما در دنیا شاهد رشد شدید هر دو این افراط گرایی ها به جای میانه روی و اعتدال هستیم
در خاورمیانه افراط گرایی گروههای سنی و شیعی و خصومتهای شدید آنها علیه هم و در اروپا و امریکا نیز رشد روز افزون تعدادی از فرقه های افراط گرای مسیحی که تفسیر خشکی از مسیحیت ارائه می دهند .
همچنبن است رشد فرقه های افراطی یهودی و بودایی
در عوض در همان نقاط هم شاهد رشد افراط گرایی ضد مذهبی از سوی مخالفان این روشها به عنوان نوعی واکنش روانی و ضدیت با آنها هستیم
از سوی دیگر افراط گرایی ضد مذهبی از طرف طبقات تحصیل کرده ای که میانه زیادی با متافیزیک و مابعدالطبیعه و مفاهیم ان ندارند هم خواسته یا ناخواسته از طریق ارائه افکار و نظراتشان ترغیب و تشویق می گردد.
اینها حتی برای نفی خدا و هر آنچه که مذهب می گوید توجیهات مصنوعی پیچیده از فلسفه هستی و چگونگی خلقت ارائه می دهند و همین سعی زیاد و تاکید آنها بر توجیه علمی و غیرخدایی جهان خلقت باعث بروز نظریات ساختگی من در آوردی در تبیین فلسفه خلقت می گردد.
هر دوع نوع این افراط گرائیها هیچ سودی به حال جامعه نداشته و باعث کشتارهای وسیعی در جوامع بشری شده اند.
در افراط گرایی دینی کشتارهایی تحت عنوان جنگ های مذهبی و یا اتهام افراد به کفر و الحاد نظیر آنچه که در قرون وسطی در اروپا و هم اکنون در خاورمیانه و پاکستان و افغانستان رایح است و در افراط گرایی ضد مذهبی کشتارها و محاکمه هایی تحت عنوان حمایت از دین و توطئه افراد متدین علیه نظامهای آنها مثل آنچه که چین لر سر تبت آورد و یا کشتارها و محاکمات وسیعی که حکومت های کونیستی اروپای شرقی بر سر مردم خودشان اوردند