دلی که مال دیگری است
"شهراد میدری"
شده هرگز دلت مال کسی باشد که دیگر نیست؟
نگاهت سخت دنبال کسی باشد که دیگر نیست؟
برایت اتفاق افتــــــــــاده در یک کافه ی ابری
ته فنجان تو فال کسی باشد که دیگر نیست؟
خوش و بش کرده ای با سایه ی دیوار وقتی که
دلت جویای احوال کسی باشد که دیگر نیست؟
چه خواهی کرد اگر هربار گوشــــی را که برداری
نصیبت بوق اشغال کسی باشد که دیگر نیست؟
حواس آسمانت پرت روی شیشـــــــه های مه
سکوتت جار و جنجال کسی باشد که دیگر نیست
شب سرد زمستانی تو هم لرزیده ای هرچند
به دور گردنت شال کسی باشد که دیگر نیست؟
تصور کن برای عیدهـــــــــــــــــای رفته دلتنگی
به دستت کارت پستال کسی باشد که دیگر نیست
شبیــــه ماهی قرمز به روی آب می مـــــــــانی
که سین ات هفتمین سال کسی باشد که دیگر نیست
شود هر خوشه اش روزی شرابی هفتصد ساله
اگر بغضت لگدمال کسی باشد که دیگـــر نیست
چه مشکل می شود عشقی که حافظ در هوای آن
الا یا ایها الحال کسی باشد که دیگـــر نیست
رسیدن سهم سیب آرزوهــــــــایت نخواهد شد
اگر خوشبختی ات کال کسی باشد که دیگر نیست
http://poem.parsiblog.com/Posts/1025/%D8%B4%D8%AF%D9%87+%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2+%D8%AF%D9%84%D8%AA+%D9%85%D8%A7%D9%84+%DA%A9%D8%B3%D9%8A+%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF+%DA%A9%D9%87+%D8%AF%D9%8A%DA%AF%D8%B1+%D9%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D8%9F/