افشاء اسرار نزد خداوند
گارگین فتائی
کسانی که به خداوند اعتقاد دارند همواره در زمینه های مختلف از وی مددجوئی می کنند و البته هر چقدر این اعتقاد ، یک اعتقاد عمیق و ریشه ای تر باشد نتیجه ایمان به خداوند در موفقیت آنها و نقش خداوند در زندگیشان هم بیشتر می گردد.
کسانی که اعتقادی به خدا ندارند طبیعتاً در کارهای خود از وی کمک نخواسته و تمام بار مشکلات بر دوش خود آنها می افتد زیرا هیچ یاور و کمک کننده ایئ ندارند و انسانها هم همیشه به فکر منافع خود هستند حتی در صورت کمک به هم نوع.
اما خداباوران در کنار جنبه های مثبتی که اعتقاد به خداوند در زندگیشان برای آنها به ارمغان آورده از لحاظ روان شناختی یک موقعیت برتر هم دارند که خداناباوران از آن محرومند .
ما همگی در زنگی و مجیطی که در آن هستیم و همچنین در محیط کاری خود ، اسراری داریم که این اسرار ، کاملاً خصوصی و محرمانه هستند به گونه ای که گفتن این اسرار به راحتی حتی به نزدیک ترین دوستان و آشنایان خود را هم روا نمی داریم زیرا از این ابا داریم که ابراز آنها به انسانی دیگر ولو نزدیکترین فرد به ما هم درد سر ساز بوده و باعث شیوع ان گردد.
از طرف دیگر عدم ابراز این اسرار و عدم در میان گذاشتن آنها با دیگری باعث می شود که این اسرار در درون ما تلمبار شده و به بغضی در گلو تبدیل شود که مدام در حال انفجار است یعنی تبدیل به یک عقده گردد و این خود تولید مشکلات روحی می کند.
یک شخص خداناباور هم همانند سایر انسانها دارای اسرار کامااً شخصی است که به دلائلی که گفته شد حاضر به افشاء و ابراز آنها نزد انسانهای دیگر نیست اما چون به خدا اعتقادی ندارد لذا این مشکلات را با وی در میان نگذاشته ودر درون خود همچون بغض در حال انفجاری تلمبار می گردد و یکی از علل بالا بودن میزان خودکشی در نزد این گونه افراد هم همین است .
اما یک شخص خداباور چون کاملاً به وجود خدا ایمان دارد و می داند هیچ کس چون او حافظ و محرم اسرارش نیست و می داند که دارد یا یک وجود زنده حرف می زند لذا با او درد دل کرده و اسرارش را به او گفته و از این طریق ، خود را خالی کرده و از خداوند ، تقاضای کمک می کند.
همین درد دل کردن و استغاثه نزد خداوند باعث تخلیه روحی و نوعی آسایش و اعتماد روانی برای وی می گردد.