Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

هر رخدادی در زندگی آدم چیزهائی برای یاد گرفتن داره

$
0
0

هر رخدادی در زندگی آدم چیزهائی برای یاد گرفتن داره

گارگین فتائی

 

توی زندگی آدمها وقایعی رخ میده که از دید اول چندان مهم نیستند نه اینکه برای اون شخص مهم نباشند بلکه ممکنه برای دیگرلن اهمیت زیادی نداشته باشند ولی اگه از زاویه دقیق تری بهشون نگاه کنیم می بینیم چیزهای زیادی برای یاد گرفتن به آدم میدن.

یکی از این نمونه ها اتفاقی بود که چند سال پیش برای خود من رخ داد.

چند سال پیش یه روز یک نفر برای یک مشکل حقوقی به همکارم زنگ زد و البته من و همکارم با هم کار می کردیم خلاصه در طی اون تماس تلفنی قرار بر این شد که اون شخص با همکار من در شرکت خودش قرار ملاقاتی داشته باشه و البته مصمم یود که کار حقوقیش رو یک وکیل دادگستری توی دادگاه پی گیری کنه .

ما هم برای ملاقات وی و دیدن اسناد و مدارک و بررسی اونها به محل کارش که در تجریش بود رفتیم معمولاً قرار ملاقاتها رو همکارم می رفت و من دنیال کارهای اداری و حقوقی می رفتم.

همون طور که می دونید تجریش یک میدان شلوغه و ما در یکی از خیابونهای اون میدون اون هم بعد از ظهر رفتیم چندین جا سعی کردیم ماشین همکارم رو پارک کنیم اما هر کجا یه مشکلی داشت یه جا داشتند تعمیرات می کردند و یه جا محل پارک ممنوع بود و خلاصه ناگزیر شدیم ماشین رو توی یک کوچه سه متری پارک کنیم البته پارک که نه در واقع یه طرف اون کوچه ماشین پارک شده بود با وجود اینکه کوچه تنگی بود و همکار من هم به گمان اینکه کار ما زیاد طول نمی کشه در جهت اصلی ماشین رو پارک کرد و اونجا رفت و آمدی نبود و ما گنان نمی کردیم تا یه مدت کوتاهی مشکلی پیش ییاد.

در همین لحظه یه دخترخانم جوانی با ماشین شاسی بلند اومد و درست کنار ما و محل پارک خودش اون ماشین رو پارک کرد طوری که برای کسی مقدور نبود با ماشین وارد اون کوچه تنگ بشه جالب اینجا بود که با وجود اینکه دید ماشین ما در چه وضعیتی پارک شده هیچ عکس العملی نشون نداد و ماشین خودش رو در جای خودش پارک کرد یعنی براش مهم نبود که افراد دیگه چطوری باید بیان توی اون کوچه چیزی که مهم بود راحتی خودش بود و متاسفانه این موردیه که گریبانگیر خیلی از ما ایرانیها رو گرفته و روز به روز هم داره بدتر میشه به نحوی که او حس همکاری و دلسوزی ایرانی داره به تاریخ می پیونده.

در همین موقع دو مرد سیاه پوست با ماشینی که معلوم بود باید کارمند سفارت و یا دیپلماتی باشند اومدن و خواستند برند توی اون کوچه.

این هم از محاسن شهرهائی مثل تهرانه که توی کوچه سه متری ساختمانهای بیست طبقه ای درست می کنند و جالب اینجاست که اونها رو  به خارجیها کرایه هم میدن.

خوب تبعا کسی که از خارج میاد حالا هر کشوری می خواد باشه افریقایی یا امریکائی با اروپائی وقتی زیون اون مملکت رو نمی دونه لاجرم از زبون انگلیسی که زبان بین المللی است استفاده می کنه .

یکی از اون مردان اومد پیش من که توی ماشین نشسته و منتظر همکارم بودم تا بیاد اومد و اشاره به شیشه کرد و من شیشه رو پائین کشیدم و اون انگلیسی حرف زد من انگار اولین باره کسی داره باهام انگلیسی حرف میزنه بر و بر بهش خیره شده بودم ولی از حرکاتش فهمیدم که میگه ماشینت رو از اون نقطه وردار تا ما بتونیم بیائیم توی کوچه.

من با وجود اینکه می دونستم به انگبسی الان و همکارم و و خواهد  آمد و غیره چی میشه اما توی ترکیب اونها و ساختن چند جمله وامونده بودم و با دهان باز داشتم بهشون نگاه می کردم.

اول زنگ زدم به همکارم اون هم میگفت چند لحظه دیگه میام من هم جریان رو بهش گقتم اما خوب کار هنوز تمونم نشده بود.

خلاصه من از خجالت سرخ شده بودم آخر سر فهمیدم که میگه اگه نمی تونی رانندگی کنی من برات برونم و گفتم می تونم بشینم من هم گفتم یس البته همین یس رو هم دقیق نفهمیدم برای چی دارم استفاده می کنم تنها احساس کردم داره چنین جمله ای می گه.

وقتی نشست فهمیدم که کلید ماشین پیش همکارمه و باز در اینکه بهش بفهمونم کلید ماشین پیش همکارمه نتونستم جمله ای یسازم اون مرد هم خودش کلافه و عصبانی شده بود و حق هم داشت.

خلاصه همکارم اومد و اون که چندین سال در امریکا و اروپا زندگی کرده بود باهاشون حرف زد اما برای من این جریان یه درس بزرگی شد که زبان انگلیسی رو باید جدی بگیرم و هر روز بیشتر به این قضیه فکر کردم و البته حق هم داشتم چون بر خلاف تصور یه عده زبان  انگلیسی درسته ممکه برخی مسائلش راحت باشه اما به هر حال زبانه و برای یادگیری اون باید وقت های زیادی ثرف کرد.

به عنوان نمونه اکثر کسانی که به آمریکا میان با وجود اینکه ممکنه در کشور خودشون زبان انگلیسی خونده باشند و یا حتی مدرک کارشناسی و یا مدرکی از یک موسسه زبان گرفته باشند اما باز نگزیرند مدتی به فراگیری زبان انگبسی در یک کالج بپردازند.

شاید یه عده از شما بیائید و بگید اون جملاتی که تو می خواستی بگی به انگلیسی فلان و فلان میشه اما به این راحتیها نیست شما وضعیت من و کلا مارو در نظر بگیرید ما مدرسه و دانشگاه میریم و بعد سر کارمیریم اما هیچ وقت زبان انگلیسی و یادگیری اون برای ما در اولویت نیست به هر حال زبان انگلیسی یک زبان بین المللی و تنها راه ارتباط همه گیر با دنیای خارجه چه بخوایم و چه نخوایم و اینکه رفتن و پساد کردن لغت و نوشتن اون در کامپیوتر خیلی راحت تر از مکالمه و صحبت رو در رو هست.

اما ما توی مدرسه چند ساعت زبان انگلسی می خونیم؟ آیا واقعا این مدت برای مطالعه یک زبان کلایه؟ ما که زبان فارسی ور در طول مدت مدرسه و دانشگاه مرتب می خونیم و باز اشکالاتی در اون داریم آیا یک زبان خارجی رو می تونیم در عرض چند ساعت در هفته یا بگیریم؟

توی دانشگاه هم تنها دو سه واحد زبان انگلیسی عمومی داریم و در رشدته حقوق تنها چهار واحد زبان تخصصی هست یعنی کسی که کارشناسی حقوق رو تموم می کنه تنها چهار واحد زبان انگلسی می خونه.

این تنها همه ماجرا نیست همه ما می دونیم که تعداد توریستهائی که به ایران میان به دلائل مختلف علیرغم اینکه ایران کشوری بسیار زیبا و تاریخیه بسیار کمتر از اون چیزیه که انتظارش میره این در حالیکه که توریستهائی که به ترکیه میان با وجود اینکه ترکیه قدمت ایران رو نداره بالای پونزده میلیون نفر در ساله و توریستهای ایران به یک میلیون نمی رسند اون هم اکثرا ایرانیهای مقیم خارح هستند که برای دیدن اقوامشون به ایران میان.

تبعا با وجود کمی توریست در خیابانها و سطح شهر هم نیازی به استفاده از زبان انگلیسی احساس نمی کنیم در حالی که در شهرهای توریستی ، مردم بدون اینکه به کلاس زبان برند بر اثر مراوده و مکالمه روزمره با توریستها خیلی از جملات و اصطلاحات زبان انگلسیی رو یا  کمی گیردند.

وقتی شما قصد دارید به امریکا سفر کنید با خودتون فکر می کنید خوب اونجا ایرانی زیاده و قطعاً فرهنگهای لغات دو زبانه هم زیاد خواهد بود برای همین با خودتون هیچ فرهنگ لعغتی نمیارید اما وقتی پاتون رو به امریکا میزارید می فهمید که عالیرغم جمعیت زیاد ایرانیهای مقیم اونجا یک کتاب فرهنگ لغات فارسی به انگلیسی درست و حسابی اون طوری که توی ایران بود در امریکا نیست و تنها فرهنگ و هیچ وقت اعتبار فرهنگهایی مثل حیم یا آریان پور رو ندارند.

یکی از ایرادات ما اینه که تمام امید و اتکامون رو در مورد ترجمه و فرهنگ لغت انگلیسی  به نرم افزارهای الکترونیکی دادیم در حالی اونها هم تا بخوای لغت رو بنویسی و معنبش رو پیدا کنی وقت زیادی می گیره علاوه بر اینکه  تمام معانی یک کلمه در برابر یک واژه نوشته نمیشه.

بعد از این مصیبتها شما فکرش رو بکنید ساعت هشت شب توی تهرانه اون هم شهریور ماه و همکارم منو به پارک وی رسوند تا از اونجا به رسالت بیام اما ماشین پیدا نمیشد و همه ماشینها با حالت حریص گونه دنبال شکار مسافر دربستی بودند یکی ایستاد و گفتم دربست میرم تا نارک اون موقع گقت ده تومن که کمی گرون بود اما خوب بهتر بود که با اون ماشین میرفتم چون ماشین دیگه ای اومد و دو تومن ارونتر گرفت اما وقتی نشستم توی اون ماشین فهمیدم از اون آدمهای فرصت طلبیه که وقتی پاشونو توی یه شهر بزرگ میزارن اولین چیزی که براشون مهمه عشق و حال و خلافه اون ادم مدام ضبط ماشین رو بلند کرده بود و آهنگ محلی شهر خودشون رو گذاشته بود و مردم  هم با حالت ناجوری بهش نگاه می کردند  خوب من هم که مسافرش بودم اما مردم که نمی دونند کسی که کنار اون آدم نشسته مسافره یا دوستشه  تازه مساله همین جا تموم نمیشد اون ادم با بی جیائی هر چه تمام تر توی هر ماشینی وقتی خانمی رو می دید و یا رانتده خانمی رو میدید یه حالت های زننده ای نشون میداد مرتب براش دست تکون می داد و  اعمال زشت دیگه و من هی مدام توی این فکر بودم که نکنه دعوائی راه بیوفته خلاصه هر جا هم که می رسید مدام می گفت عجب دخترای باحالی و کلی سخنان دیگه من با خودم گفتم خوب نیست همچین ادمی رو تا نزدیک در خونه خودم بکشونم و تا نزدیکهای محل که اومد پولشو بهش دادم و رفت و البته با کلی سر درد های ناشی از این وقایع و جریانات اومدم خونه .

اما با وجود این درسهای زیادی از این اتفاقات که همه تو یه روز برام افتاد گرفتم

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>