سرتاپا بیزینس
گارگین فتائی
.
اینجا همه چیز بوی تجارت می دهد
هر چیزی نوعی بیزینس است
از زامانی که از خواب بر می خیزی
و تا زمانی که باز به خواب فرو می روی
حتی خواب و رویایت هم بزیبنس است
برنامه های رادیو هنگام صبحانه
مخلفات خود صبحانه
از کره و پنیر گرفته تا شیر و عسل
هر آنچه که در محیط کارت می بینی
در کلاس درس و مدرسه
از هنگام ورود به آن تا خروجت
مداد و مداد تراش
قلم و کاغذ
خط کش و پاک کن
دفتر و کیف و کتاب
در کوچه و خیابان
از ماشین های با مدل های بالا و پائین گرفته
تا ماشین آتش نشانی
تا دستگاه چمن زنی
دوچرخه و موتورسیکلت
حتی سوت پلیس
همگی دارای مارک هستند
هر کاری برای پول است
اگر پولی نباشد کسی حرفی نمی زند
چون به صرفه اش نیست
اگر پولی نباشد
کسی دست کسی را نمی گیرد
حتی سردرد ها و پادردها هم پولی است
خنده ها و شادیها قیمت دارند
کسی بدون قییمت نه می گرید و نه می خندد
هر روز داخل صندوق پستی ات
پر است از اشقال کاغذهای تجاری
گفتگوها در میان جمع و مهمانیها
همه بر سر این است
که خرید کدام جنس از کدام مغازه به صرفه تر است
در روزهای تعطیل
دست هر کسی گاری خریدی است
همه به دنبال
سیب زمینی و پیاز
نخود و لوبیا
میوه و سبزی هستند
همه چیز زیاد است اما هر چیزی تجاری است
اخبار تلویزیون تجاری است
برنامه علمی و مستند هم تجاری است
هر لحظه از زندگیت پر است از تبلیغات تجاری
تبلیغت مسخره و بی ارزش
تبلیغت یک بار مصرف و تکراری
رفتن نزد دکتر و خرید دارو
طراحی و ساختمان و مهندسی
وکیل تصادفات و بیمه
شرکتهای بیمه
شیر خشک و لیاس زیر بچه
اعضاء بدن و دندان مصنوعی
کاسه توالت
حتی ازدواج هم تجاری است
برای نصف شدن هزینه ها
چیزی به خاطر عشق نیست
چرا که خود عشق هم تجاری است
عشق در مجله ها به فروش می رسد
و یا با تعیین شرائط دختر و پسر کرایه داده می شود
شعر و متن ، قابل فروش است
هنر در ویترینهاست
در موسقی تجاری در کنسرتهای رقص و آواز
آرادی بیان ، دین و بی دینی همه تجاری است
هر کسی ساز خود را می زند
و در پی کاسبی خود است
هیچ چیز ارزش هنری ندارد
هر چیزی قابل فروش است
و چیزی نیست که نتوان بر آن قیمت گذاشت