آرامش ابدی
گارگین فتائی
.
خسته ام و بیشتر دل زده
خسته از همه جیز
احساس می کنم همه چیز دروغه
فقط ادم رو مدتی خوشحال می کنه
بعد از گذشت اون مدتی که سرمست بودی
وقتی به خودت میای می بینی دور و برت همش یاس و ناامیدی و رنجه
برای یه مدتی خوش حال میشی که مثلا کارت در فلان جا جور شده یا مثلا بهت امید میدن میگن درست میشه و برای یه مدتی سرخوشی
اما وقتی به خودت میای می بینی چیزی که دور و برت رو گرفته تنها تلخی است و بس
هیچ چیز دیگری نیست که ارزش دیدن و فکر کردن داشته باشه
نه زندگی زیباست و نه آدم موجود برتری است
آنچه که از دنیا نصبب تو میگردد بغض و فشار دندان است و عصبانیت
تحقیر و تمسخر
هیچ کدام از لحظات این زندگی جالب نیستند
آنهائی که خیال می کنند زندگی چیز زیبائی است دارند خود را فریب می دهند
رفتن در سایه سخنان فلان شخص و دانشمند و ائین و مرام هم برای شیرین کردن تلخی این زندگی کارساز نیست چرا که اگر بود تا به حال موثر می افتاد
ما تنها می دونیم اومدیم و باید بریم و می دونیم که باید رنج بکشیم و انواع بدبختیها رو تحمل کنیم اما علتش رو کسی نمی دونه
لااقل کسی نتونسته جواب قانع کننده ای بده
تا جلوی یک مشکل و می گیری یه مشکل دیگه از یه سوراخ دیگه سبز میشه و تو در حالی که وجودت پر از خشم و بغضه باید لبخندی زور زورکی بر لب بیاری
و عجیبه که حق و مالکیت و انتخاب این زندگی هم دست خودت نیست یعنی مالک خودت نیستی تا هر وقت خواستی به ان پایان ببخشی و این عجیب است !
شخصی بی آزار رو در نظر گیرید که بر اساس تفکرات خودش دوست نداره زندگی کنه و تمام زندگیش پر از رنح و بدبیاری و تحقیر و تفاوت و تبعیض و نشدنها و نمی شود ها و مانع تراشیها و کاغذ بازیها و کوفت زهرمارها بوده.
حالا این آدم توی یه وضعیتی هست که ادامه حیات برای خودش باعث بروز انواع مشکلات روحی شده و این امر حادتر و حادتر میشه .
حالا اگه بگیم جامعه با مرگ این آدم مخالفه نوعی تضاد ایجاد میشه
از یه طرف مطمئناً جامعه بخصوص جامعه ای که در اون کمبود امکانات برای اشتغال و کار و ازدواج و از این جور مزخرفات هست تبعاً رقبا و کلا مردم نه تنها از مرگ کسی ناراحت نمیشن بلکه باعث خوش حالی اونها میشه چرا که راه برای اونها در کسب این گونه موقعیت های مالی و شغلی فراهم میشه .
همچنین است در مورد کسی که از مملکت خارج میشه و برای دیگرون جا باز می کنه اما علیرعم اینکه این تمایل درونی هست وقتی جامعه مانع مرگ آدم بشه این به معنی اینه که جامعه دچار سادیسم شدیدی شده و دوست داره طرف حداکثر رنج رو بکشه.
فقط جامعه این طوری نیست زندگی هم این طوریه
همه فقط به آدم امید واهی میدند در حالی که خود غرق در یاس و نا امیدی هستند
فرقی بین ایران و خارج نیست تازه خارج بدتره اون هم زمانی که کار مهمی داری و باید باهاشون حرف بزنی اون هم با انگلیسی درپیتی دست و پا شکسته ای که به ما یاد دادند و تو باید گلیم خودت رو از اب بکشی بیرون در جائی که خیلی وقتها ممکنه هم زبانی نداشته باشی و در دورانی که کاغذ بازی در اوج خودشه و نامه های دستی و اینترنتی لازمه اش دانستن زبان در حد تخصصیه در چنین شرائطی حتی از خلقت خودت پشیمون میشی مخصوصا اگه نامه مهمی باشه و یه زندگیت گره خورده باشه و تو نتونی جواب درست و حسابی به اون بدی و یه امر در به دری و دوندگیبکشی و این یعنی زندگی از نوع شیرین، آنقدر شیرین که شیرینش زننده شده مثل ، دوناتهای آمریکائی
خیلی وقتها برای یه امری دوندگی های زیادی می کنی اما یا بهش نمی رسی و یا انقدر کلافت می کنند که دیگر از خیرش می گذری.
کلا من کم دیدم که توی این دنیا آدم به خواسته اش آنطوری که واقعا دلش می خواست رسیده باشه البته چاخان و دروغ در این مورد زیاد گفته میشه .
الان که دارم این متن رو می نویسم خسته ام و بی خوصله و بغض تمام گلوم رو گرفته عصبانی و غمگینم چیزی منو شاد نمی کنه
دلم می خواد به آرامشی ابدی فرو برم
ارامشی مثل مردگان خوابیده در زیر خروارها خاک