قسمتی از من
گارگین فتائی
.
اکنون فرسنگها از تو دورم
اما ذهنم همیشه با توست
به هر کجا که می نگرم
اثری از تو می بینم
فکرم مدام نام تو را تکرار می کند
اکنون که از تو دور افتاده ام
دلبستگیم به تو شدید تر شده است
تا وقتی فاصله ام از تو کمتر بود
معنی واقعی تو را نمی دانستم
اما اکنون می فهمم
که چه گوهر گران بهایی بودی
هر چقدر از تو دورتر می شوم
بیشتر تو را به دست می آورم
تو که در فراز و نشیب ها
بدون هیچ چشم داشتی غم خوار من بودی
هیچ گاه تو را دور از خودم حس نکردم
تو وفاداری را به معنای واقعیش به من آموختی
پس من مطمئنم
که هیچ گاه تو را از دست نخواهم داد
زیرا که تو اکنون قسمتی از من شدده ای
و اگر تو را از دست بدهم
خود نیز از بین خواهم رفت