Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

ارمنیان سلماس

$
0
0

ارمنیان سلماس

یرواند فرانگیان

ترجمه: گارون سرکیسیان

دوهفته نامه "هویس"شماره 200

.

http://farsi.hooys.com/?p=2442

  .

در سال ۱۹۰۵م./ ۱۲۸۴ش. در شهر تفلیس کتابی به زبان ارمنی به نام «آترپاتاکان» (آذربایجان) به قلم یِرواند فرانگیان به چاپ رسید. این کتاب به توصیف اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جمعیتی ارمنیان استان آذربایجان می‌پردازد و آمار و اطلاعات تاریخی ارزشمندی از ارمنیان ماکو، خوی، تبریز، سلماس، ارومیه، قره‌داغ و غیره، همچنین دیگر اقوام ساکن آن دیار ارائه می‌دهد. این کتاب که در آستانه جنبش مشروطیت نوشته شده از اوضاع عمومی ایران نیز مطالب فراوانی دارد.

یرواند فرانگیان در سال ۱۸۷۸م. در ایگدیر ارمنستان (اکنون در قلمرو ترکیه) به دنیا آمد و در سن پنجاه سالگی، به سال ۱۹۲۸م. در تبریز درگذشت. او در سال ۱۹۱۳م. از دانشگاه برلین درجه دکترای فلسفه دریافت کرد، او فیلسوف بود و پژوهش‌های فلسفی مهمی از خود باقی گذاشت. به موازات نگارش پژوهش‌های فلسفی خود مطالب گوناگونی درباره  ارمنیان آذربایجان و دیگر نقاط ایران به چاپ رساند که سرانجام با جمع‌آوری و ویرایش دوباره آن‌ها را به صورت کتاب «آترپاتاکان» منتشر کرد. به نوشته او، ولایت سلماس بیش‌ترین جمعیت ارمنی ساکن آذربایجان را دارد، از این رو، در این جا ترجمه فارسی بخشی از فصل «ارمنیان سلماس» را می‌آوریم.

 

1

نام سلماس را بی‌گمان بارها شنیده‌اید. شما با این نام چندان ناآشنا نیستید و درباره این ناحیه نیز چیزهای بسیاری شنیده‌اید. مطالب بسیاری نوشته شده، اما همه این نوشته‌ها، به‌خصوص در این سال‌های اخیر، غم‌انگیز و دردناک بوده و مملو از درد و رنج است. چه ماجراهای دردناک و داستان‌های هراس‌انگیزی که درباره این ناحیه نشنیده‌ایم.

ولایت سلماس بیش‌ترین جمعیت ارمنی آذربایجان را که در گوشه شمال غربی ایران و هم مرز با ترکیه قرار دارد، در خود جای داده است. سلماس از جنوب با ولایت ارومیه، از شمال با ولایت خوی، از شرق با دریاچه ارومیه و از غرب با کوه‌های هراویل هم مرز است.

ولایت سلماس که از سه طرف با کوهستان و از سمت شرق با دریاچه محصور شده است در این ناحیه قرار دارد. مساحت آن چندان بزرگ نیست، حدود ۵۰۰ورست مربع است [هر ورست معادل ۱٫۰۶کیلومتر]، اما زیبا و چشم‌نواز است و در بهاران و اوایل تابستان منظره دل‌انگیزی به نمایش می‌گذارد که دل بیننده را پر از نشاط می‌کند. باید آن را دید، باید آن را احساس کرد.

طبیعت سلماس پربار است. نمی‌توان در آن مشتی خاک و یک وجب زمین یافت که بی‌فایده باشد و به کار نیاید. خاک سلماس مانند خوی بسیار حاصلخیز و قوی است. از این رو، همچنین به سبب وجود آب کافی، سراسر زمین پوشیده از کشتزارهای غلات، جنگل‌های مصنوعی، باغ و بوستان و غیره است.

آب و هوای سلماس معتدل است. اگر آب و هوای سلماس را با ولایات مجاور مقایسه کنیم می‌بینیم که تابستان‌های آن نسبت به خوی و ارومیه معتدل‌تر و خنک‌تر است، اما گاه بسیار گرم می‌شود. زمستان‌ها نیز چندان سرد نیست، اگرچه در ولایات اطراف گاه سرمای شدیدی حاکم می‌شود. طول مدت هر چهار فصل نیز تقریبا برابر است.

خاک حاصلخیز، آب و هوای معتدل و آب کافی برای آبیاری، آن سه عنصری هستند که به طبیعت سلماس جلا و زیبایی می‌بخشند. اگرچه در سرتاسر ولایت فقط یک رودخانه وجود دارد، آن هم کوچک، اما آب آن کافی است و سراسر دشت را آبیاری می‌کند. رود زولا همان نقش را برای سلماس دارد که رود قطور برای ولایت خوی. آب‌های سلماس کلا از دامنه‌های کوه‌های واقع در غرب آن سرچشمه می‌گیرند. رود پرپیچ و خم زولا نیز از همان جا آغاز می‌شود و سراسر ولایت را از غرب به شرق درمی‌نوردد، با جوی‌های چپ و راست خود آب روستاها را تأمین می‌کند و به دریاچه ارومیه می‌ریزد.

غیر از رود کوچک زولا جوی‌های بزرگ و کوچک زیادی هستند که بیش‌تر آن‌ها باز هم از کوه‌های غرب سرچشمه می‌گیرند و پهنه سلماس را به شیوه‌های گوناگون پشت سرمی‌گذارند و آن را آبیاری می‌کنند.

کسری رود زولا و جویبارها را چشمه‌هایی جبران می‌کنند. در بیش‌تر نقاط سلماس به چشمه‌ها برمی‌خوریم. اگرچه تعداد آن‌ها زیاد است، اما همه کوچک هستند و در میان آن‌ها چشمه بزرگ و معروفی وجود ندارد. جویبار پیه‌جوک که سراسر روستا را آبیاری می‌کند از چشمه‌هایی تشکیل شده است. آب‌های سلماس در کل شیرین هستند. هم از آب جویبارها و هم چشمه‌ها برای آشامیدن استفاده می‌شود.

در نزدیکی دریک، زیندشت و پرچاوش چشمه‌هایی هستند که آب آن‌ها بسیار شفابخش است و خواص بسیار دارد. آب‌های گرم نیز در آن ناحیه وجود دارند و برخی بیماری‌ها را درمان می‌کنند. در دریک چشمه‌ای است که قرن‌هاست بیرون می‌آید و در مسیر کوتاهی جاری می‌شود و به کوه می‌پیوندد. اکنون پس از گذشت سال‌های بسیار یک کوه مرمری تشکیل شده است.

گفتیم که خاک سلماس حاصلخیز است. به همین خاطر و به لطف عوامل مساعد دیگر همیشه محصول کافی به دست می‌آید. میزان محصول در کشت آبی معمولا شش، هفت یا هشت به یک است و در شرایط بهتر کمی بیش‌تر است. اما در کشت دیمی دوازده، پانزده و بیست به یک است. بیش‌تر زمین‌ها به کشت غلات، حبوبات و سبزیجات اختصاص دارد و در آن جا گندم، جو، ارزن، سیب زمینی، کلم، ترب، لوبیا، کنجد، هویج، پیاز، چغندر و غیره کاشته می‌شود. باغ‌های آن جا شامل تاکستان‌های انگور و درختان میوه هستند، مانند آلو، زردآلو، سیب، گردو، سنجد، هلو، گلابی و غیره.

پس از کشتزارها و باغ‌ها، جنگل‌های مصنوعی و کاشته شده قرار دارند که سال به سال گسترده‌تر و وسیع‌تر می‌شوند. زمان چندانی نیست، حدود ۱۵ـ۲۰سال است که اهالی سلماس جنگل مصنوعی می‌کارند و حالا همه روستاها جنگل دارند و وسعت آن‌ها باز هم بیش‌تر می‌شود. جنگل‌های مصنوعی عمدتا از درختان سپیدار، و گاه از بید، تشکیل شده است. فکر کاشتن جنگل مصنوعی زمانی پیدا شد که قیمت چوب بسیار بالا رفت. اکنون چه برای پوشش سقف‌ها و چه برای سوزاندن از چوب سپیدار استفاده می‌شود. این بود کل پهنه سلماس.

 

  2

ولایت سلماس حدود شصت روستا دارد. از نظر قومی بیش‌تر ساکنان ترک هستند، سپس ارامنه، کردها، آسوری‌ها و یهودی‌ها. ما درباره همه آنان چیزی نمی‌گوییم و فقط از ارامنه سخن خواهیم گفت.

 

کل جمعیت سلماس چهل هزار نفر است که یک چهارم آن ارمنی هستند. جمعیت ارمنی‌ها در اوایل قرن نوزدهم بیش از این بوده است. مهاجرت‌هایی که بلافاصله پس از جنگ ایران و روس آغاز شد [سال ۱۸۲۸م.] سلماس را از جمعیت خالی کرد. ارامنه از آذربایجان حرکت کردند و به سوی کرانه دیگر رود ارس رفتند و در سراسر نقاط استان ایروان پراکنده شدند. اکنون در ولایت سورمالو، در ناحیه نخجوان قدیم، شماری روستا وجود دارد که ساکنان آن فرزندان بومی سلماس هستند.

 

اکنون در سلماس روستاهایی هستند مانند حق‌وران، همت آباد، شیدان، اصلانیک، کاپیک و غیره که در گذشته به دست ارمنیان ساخته شده و پر از جمعیت ارمنی بود، اما حالا تهی شده و کردها و ترک‌ها در آن سکونت گزیده‌اند. پس از آن مهاجرت، اگرچه جریان ارامنه ایران به سوی روسیه بسیار کند شد، اما هنوز هم تعدادی، اگرچه ناچیز، مهاجرت می‌کنند.

سلماس از سویی خالی می‌شد و ارامنه مهاجرت می‌کردند، اما از سوی دیگر ارامنه مصیبت دیده و زجرکشیده ایالت واسپوراکان [در قلمرو عثمانی] به آن مهاجرت می‌کردند. مهاجرت ارمنیان واسپوراکان به آذربایجان دو بار انجام شد. بار نخست در هنگام جنگ آخر روس و عثمانی بود که سراسر واسپوراکان عرصه تاخت و تازهای لگام گسیخته و بی‌رحمانه کردهای فقیر و ویرانگری‌های آنان شده بود. در آن زمان، هزاران ارمنی غارت شده و مفلوک زمین آبا و اجدادی و میهن خود را فروگذاشتند و از ولایت آغباک در واسپوراکان که همجوار با ولایت سلماس است کوچ کردند و در نقاط گوناگون آذربایجان، به‌خصوص ولایت سلماس، پناه گرفتند.

مهاجرت دوم در سال‌های ۱۸۹۶ـ۱۸۹۷م. روی داد. در این سال‌ها بود که دروازه ولایت آغباک گشوده شد و جمعیت آن اندک اندک خالی شد. تا امروز نیز این دروازه باز است و ارامنه برای رهایی از مصیبت‌ها از آن جا می‌گریزند. شمار ارمنیان آغباک در مهاجرت دوم به حدود سه هزار نفر می‌رسید. فقط بخش ناچیزی از آن‌ها بازگشتند، بقیه در سلماس ماندگار شدند. این دو مهاجرت از واسپوراکان تا حدی جای خالی مهاجران سلماس را پر کرد و تعادل نسبی میان جمعیت ارمنی سلماس تا حدی برقرار شد.

اکنون آثار باستانی و قطعات پراکنده در نقاط گوناگون سلماس نشان می‌دهد که ارامنه در آغاز نقش برتر را در آن جا داشتند. بر روی آن قطعات نوشته‌هایی وجود دارد که کسی قادر به خواندن آن نیست. آثاری از دوران سلطه اعراب نیز تا امروز باقی است و در نزدیک کهنه شهر قرار دارد. آن مناره‌ای متعلق به اعراب است و جایی است که قهرمانان داستان‌های رافی یعنی اصلان، کارو و غیره در آن تدارک می‌دیدند. خوانندگان داستان‌های رافی بیگمان با آن مناره آشنا هستند.

ارمنیان سلماس که اکنون شمار آنان به ده هزار نفر می‌رسد تقریبا در همه نقاط سلماس پراکنده هستند. ۲۳روستا از ۶۰روستای کنونی ارمنی‌نشین هستند که شمار نفوس آن‌ها به شکل زیر است:

 جمعیت کل آن‌ها ۱۹۱۶خانوار و تعدادشان ۱۰۲۵۰نفر است.

از میان این ۲۳روستا فقط روستاهای هفتوان، پیه‌جوک، محلم، سارنا و قلعه‌سر کاملا ارمنی‌نشین هستند و بیش‌تر ساکنان ارمنی نیز در همین روستاها متمرکز شده‌اند. در بقیه روستاها ارمنیان در کنار ترک‌ها، کردها و آسوری‌ها زندگی می‌کنند.

در این جا لازم به ذکر است که ارقام و به‌خصوص آمارهای ارائه شده مربوط به ایران را باید با احتیاط پذیرفت. محقق در ایران برای دستیابی به آمار و ارقام درست با هزاران مانع روبه رو است. در این جا، در ایران، هیچ چیز مستدل و روشن نیست. اما در منطقه‌ای چون سلماس که مردم همواره در حال جابه جایی و مهاجرت و انتقال از روستایی به روستای دیگر هستند به نظرم بدتر نیز خواهد بود. مثلا امکان دارد، و عجیب هم نیست، که دو ماه بعد ارامنه گلعذان به یک روستای بزرگ مجاور بروند و یا چند خانواده از آن روستا به روستای دیگری نقل مکان کنند.

 

روستاهای ارمنی‌نشین سلماس عموما زیبا هستند، حتی زیباتر از روستاهای استان ایروان. اما به هر حال همانندی زیادی میان روستاهای سلماس و روستاهای ایروان، به‌خصوص روستاهای ولایت سورمالو وجود دارد. و جای تعجب هم نیست، زیرا آن‌ها همان مردم و فرزندان یک میهن هستند.

در کل، خانه‌های روستاهای سلماس مرتفع هستند و در محاصره دیوارهای بلند حصار مانند جای دارند، به‌خصوص در قلعه‌سر و پیه‌جوک و غیره. خانه‌ها بزرگ هستند و از داخل زیبا، اما از بیرون هیچ چیز معلوم نیست، چراکه بسته است. باید گفت در سراسر ایران چنین است، فقط در تبریز یکی دو سال است که پنجره‌هایی رو به بیرون کار می‌گذارند، آن هم کوچک و در ارتفاع بالا. در حیاط خانه‌ها درخت و چمنزار زیبا وجود دارد. کوچه‌ها پهن است، اما نه چندان تمیز. فضله انباشته شده حیوانات را می‌توان در هر جا دید.

یکی از چیزهایی که به روستاهای سلماس جلا می‌بخشد این است که تقریبا همه روستاها، به‌خصوص روستاهای ارمنی‌نشین، در احاطه باغ و جنگل قرار دارند. در فصل بهار همه چیز سبز و زیبا دیده می‌شود و روستا در میان آن زیبایی‌های سبز رنگ انگار نشسته است و استراحت می‌کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9359

Trending Articles