مهربان هستی ولی ..
http://aftabyazd.persianblog.ir/post/725/
.
مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی
شور در سر داری و داری جوانی میکنی
مرغ عشقی و پر از حسرت نگاهت میکنم
دورترها می نشینی نغمه خوانی میکنی
تا بسوزانی دل این شیر در زنجیر را
شوخ و شنگ و دلربا آهو دوانی میکنی
من نمیدانم چرا وقتی قرار بوسه نیست
باز هم لبهای خود را ارغوانی میکنی
مطمئن هستم برای کشتن من اینچنین
پلکها را تیر و ابرو را کمانی میکنی
روز روشن بافه بافه شانه بر مو میکشی
روی هم میریزی و با شب تبانی میکنی
تا میایم بیخیال گریه ی هر شب شوم
با خیالت میرسی پادرمیانی میکنی
خود بگو اصلا چه معنی میدهد این کارها
آخرش از دست خود، من را روانی میکنی
عاشقی جرم است و من پرونده ام سنگین شده
بس که هر شب شعری از من بایگانی میکنی