اصطلاحات انگلیسی مربوط به پول
.
He has money to burn
اینقدر پول داره که میتونه بسوزونه
.
He is loaded with money
او پر است از پول
.
He is made of money
از پول ساخته شده
.
He is rolling in it
تو پول غلط میزنه
.
He is well off
پولداره
.
He was born with a silver spoon in his mouth
وقتی به دنیا اومده قاشق نقره تو دهنش بوده
.
spend money like water
خیلی خرج کردن/ زیادی خرج کردن
.
dirty money
پول کثیف : بدست آمده از راه نادرست
.
easy money
پولی که آسان به دست بیاد
.
Money doesn't grow on trees.
پول رو درخت رشد نمیکنه/ علف خرس نیست که/ با زحمت به دست میاد
.
Money is no object
پول(هزینه اش) مهم نیست/ جنس خوبشو بده، پولش مهم نیست
.
hush money
حق السکوت
.
Time is money.
وقت طلاست/ وقت پول است/ وقت ارزش دارد
.
front money
پیش پرداخت