ناگه حقارت آمیز
گارگین فتائی
.
گاهی ناخواسته
چیزهائی را می بینی
که از وجود خودت شرمسار می گردی
چقدر در این لحظه
احساس حقارت می کنی
با خود می گوئی
کاش هیچ وقت صحنهء حقارت خود را نمی دیدم
اما گاه و بیگاه
این حادثه ساده ولی سنگین
آرامشت را به هم می زند
گوئی می خواهد به تو بگوید
که هیچ گاه از یادش نبری
تنها یک نگاه و یک لحظه
ناگاهی که حاکی از خیلی چیزهاست
نگاهی که در آن ، سخنی نیست
اما گویای حقیقتی آشکار است
اما تو در برابر این سرنوشت
وآن رخداد ناخواسته
چه می توانی بکنی!
تو تنها نظاره گر حقارت خود هستی
دیدن خرد شدن خود
ازسوی انبوهی از چشمها