بی کسی عاشقانه
گارگین فتائی
.
چهره ای در هم شکسته ، خسته و بی حوصله
خود صدای بی کسی اما درونش ولوله
بی اراده در پی آینده ای ابهام و گنگ
هم گذشته ، حال هم آینده زیر زلزله
لحظهء بی بازگشت و رفتن عمر عبث
خنده ها غم شد به جای بلبلی و چلچله
سادگی و یاس از ناکامی عشقی عمیق
کرد بند دام صد بیچارگی و صد تله
ژرف تر رفته به چاهی که برونش کس نبود
هر دمی مشکل شود حل جواب مساله